روایت باهنر از آخرین روز زندگی هاشمی / هاشمی محبوب از دنیا رفت
وی در این گفتگو به بیان خصوصیات اخلاقی آیتاللههاشمی رفسنجانی، رابطه با رهبر معظم انقلاب و... پرداخته است. بخش هایی از این گفتگو در ادامه آمده است؛
خاطرات خود را از ارتباطات برادر شهیدتان دکتر باهنر با آقایهاشمی و همچنین حضور ایشان در مجمع تشخیص مصلحت نظام ومجلس شورای اسلامی بفرمایید.
همکاریهای شهید باهنر با آقایهاشمی از سال 42ـ43 شروع شد و نوع همکاریها البته فرق میکرد، چون شهید باهنربا کمک مرحوم گلزاده غفوری و آقاسیدرضا برقعی در کتابهای تعلیمات دینی نفوذ کرده بودند و اینها را انجام میدادند ولی آقایهاشمی بیشتر در زمینه افشاگری و حمایت از نیروهای مسلح که نقش متفاوتی هم بود، فعالیت میکرد؛اما سابقه دوستی آنها به سالهای 42 و 43 و در حوزه علمیه قم و جاهای دیگرباز میگردد، چون همولایتی هم بودند. آقایهاشمی از چهرههای کمنظیری بود که بعد از پیروزی انقلاب مسئولیتهای کاملاً متفاوتی را برعهده داشت.
در دوره مجلس اول 48ـ47 سال سن داشت و با این که چهرههای مهم دیگر انقلاب در مجلس اول حضور داشتند از جمله آیتالله خامنهای، شهید چمران، شهیدباهنر وشهید مفتح، اما دوستان انقلاب به این جمعبندی رسیدند که کسی که میتواند مجلس را اداره کند، آقایهاشمی رفسنجانی است و اتفاق نظر داشتند و ایشان را به عنوان رئیس اولین مجلس شورای اسلامی انتخاب کردند که نقش بسیار مهمی ایفا کرد. در دو سه دورهای که در مجلس در خدمت ایشان بودم، علاوه بر مدیریت قدرتمند و شایستهای که داشت، پناهگاه وزرای مهندس موسوی هم بود و وزراء بیش از آن که به رئیس دولت تکیه داشته باشند، به آقایهاشمی رفسنجانی تکیه میکردند.
یادم هست حتی در برخی اوقات در جبههها که موفق نمیشدیم و عملیات شکست میخورد، آیتاللههاشمی در خطبههای نماز آنچنان روحیه و شادابی را به جامعه، بدنه و توده مردم و رزمندگان تزریق میکرد که همه جان تازه میگرفتند. هر چیزی که تزریق میشد انرژی مثبت بود و خطبههای آیتاللههاشمی بسیار روحیه دهنده و تأثیرگذاردر ایجاد شور، شوق و شهادت در جامعه بود. مسأله مهمتر این که ایشان 20 سال هم خطیب جمعه روزهای قدس بودو در آن سالها که توفیق داشتم در خدمت ایشان باشم و خطبهها را مطالعه میکردم، اغراق نیست که در آن20 سال هر سال یک تحلیل جدید و نو از مسائل قدس، فلسطین و تحقیر رژیم صهیونیستی داشت.
اینها آثار نقش مشخص آقایهاشمی بود. درباره ریاست جمهوری آقایهاشمی هم، اتفاقات جدید رخ داد. آقایهاشمی رفسنجانی نخستین رئیسجمهوری بود که ریاست دولت را هم بر عهده داشت.
تا زمان ریاست جمهوری حضرت آیتالله خامنهای، رئیسجمهوری عملا پست تشریفاتی بود و رئیس دولت، نخست وزیر بود و آقایهاشمی زمانی به ریاست جمهوری رسید که نخست وزیری حذف شده بود و ایشان مدیریت دولت را به عهده گرفت که همزمان شد با دوره سازندگی بعد از جنگ که کار بسیار مهمی بود و جالب است که سازمان ملل و شورای امنیت با انتشار قطعنامهای ضمن متجاوز شناختن عراق اعلام کردند که ایران از جنگ حدود 1000 میلیارد دلار خسارت دیده است و تا زمانی که صدام بر سرکار بود نتوانستیم غرامت بگیریم. بعد از فروپاشی رژیم صدام هم با ملت مظلوم عراق مواجه شدیم که مورد تجاوز آمریکا و گروههای تروریستی قرار گرفتند و موقعیتی پیش نیامد که غرامت جنگیمان را از عراق بگیریم و با دست خالی و در زمانی که قیمت نفت 9ـ8 دلار بود کشور بازسازی و ساخته شد و دولت واقعاً دولت سازندگی بود. بعد از ریاست جمهوری آقایهاشمی رفسنجانی، مسأله ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام پیش آمد که دو دوره در خدمت آقایهاشمی بودم. ایشان یک چهره بینظیری بود که مجمع را بخوبی اداره میکرد و موقعیت مجمع در کشور تثبیت شد و کارهایی که انجام داد، اساسی و زیربنایی بود.
زمانی که خبر رحلت آیتاللههاشمی رفسنجانی را شنیدید چه احساسی به شما دست داد ونبود ایشان چه تاثیراتی در ادامه مسیر حرکتی نظام خواهد داشت؟
خبر درگذشت آیتاللههاشمی بسیار غیرمترقبه بود. در همان روزی که رحلت کردند تا ساعت 12 ظهر با ایشان جلسه داشتم. طبق معمول بسیار خوب و سرحال بود و بحثهاهم مربوط به گزارشهای انرژی بود و آقای چیت چیان هم حضورداشت. بعد از آن دکتر قاضیزادههاشمی وزیر بهداشت و درمان دیداری با آقایهاشمی داشت که ناهار راهم صرف کردند و بعد از آن ساعت 7ـ6 بعداز ظهر بود که خبر غیر مترقبه درگذشت ایشان پیش آمد. البته، این سنت الهی است و هرکسی روزی به دنیا میآید و روزی هم از دنیا میرود، اما به لحاظ ثلمهای که به کشور وارد شد، قابل جبران نیست و باعث تاسف است.
البته نظیر چنین حوادثی را زیاد داشتهایم؛ شهادت عزیزان بزرگواری مثل آیتالله بهشتی در فاجعه هفتم تیر، فاجعه نخست وزیری و شهادت دکتر باهنر و رجایی و شهدای محراب و... و از همه مهمتر ثلمه ارتحال حضرت امام. خیلیها طمع کرده بودند و میگفتند که انقلاب با رحلت حضرت امام، نابود میشود و خوابهای آشفتهای دیده بودند و در فکر تعبیر آن بودند که الحمدلله با صلابت و پایداری مردم و راهبریهای مقام معظم رهبری انقلاب راه خود را ادامه داد. بنابراین انقلاب و نهضت کارش تعطیل بردار نیست و ادامه پیدا میکند. اما کسی که بتواند همه ابعاد وجودی آقایهاشمی را داشته باشد پیدا نمیشود.
از سوی دیگر عشق آقایهاشمی به مقام معظم رهبری هم به عنوان کسی که60 سال با یکدیگر کار کردهاند و هم به عنوان ولی فقیه و ریسمان اصلی وحدت کشور غیرقابل صدمه دیدن بود. البته خیلیها سعی کردند که برخورد و فاصله ایجاد کنند، اما آن ایمان قلبی و اخلاص آقایهاشمی از یک طرف و بصیرت خوبشان باعث شد که دشمن نتواند این خوابهای آشفته خود را تعبیر کند.
برخی چرخشها در نوع نگاه به آقایهاشمی وخط مشیی که ایشان در پیش گرفته بود به ویژه در سالهای اخیر ناشی از چه عواملی است؟
اختلاف نظر بین مسئولان در هر جامعهای طبیعی است. در این زمینه بد نیست خاطرهای از خلق و خوی آقایهاشمی نقل کنم که خالی از لطف نیست. آقایهاشمی رفسنجانی زمانی که رئیسجمهور بودند فرمودند: در بحثهای کارشناسی اختلافنظرهایی با آیتالله خامنهای داشتیم. در دو سه جلسه که بحث کارشناسی کردیم، نتوانستیم یکدیگر را قانع کنیم. آقای خامنهای گفتند که در این سه جلسه،نه شما توانستید بنده را قانع کنید و نه من توانستم شما را قانع کنم، حالا چکار باید بکنیم. آقایهاشمی رفسنجانی گفتند: معلوم است باید چکار کنیم، شما رهبر هستید و من رهرو و طبیعی است که نظر جنابعالی باید همواره از نظر شرعی، حقوقی و قانونی حاکم باشد. اگر در بحثها یکدیگر را قانع کردیم که مسأله حل است، اما اگر قانع نشدیم به لحاظ جایگاهی که داریم و شما در مقام رهبری و من به عنوان رهرو باید مسأله حل شود.
این سعه صدر آقایهاشمی را میرساند. اینجاست که بعضیها از این اختلافنظرهای کارشناسی میخواهند سوءاستفاده کنند و بگویند که بین ایشان و رهبری، دو دیدگاه، دو خط و دو مسیر وجود داشته است. مگر این دیدگاهها در جناحها و تشکلهای سیاسی وجود ندارد. در جامعه نظام مهندسین که 20 نفر دور میز مینشینیم ممکن است اختلافنظرهای سنگین و جدی داشته باشیم. مهم این است که نتیجه و برونرفت واحد باشد. به هرحال عشق آقایهاشمی به حضرت آقا و دوراندیشی و تدبیر و بصیرت مقام معظم رهبری باعث شد که خوابهای آشفته مخالفان تعبیر نشود.
آیا نظر برخیها را قبول دارید که آقایهاشمی گاهی اوقات در مقام اپوزیسیون قرار میگرفتند یا این از ضعف مخالفان در عدم شناخت وجودی ایشان است؟
نه اینگونه نیست. الحمدلله با سعهصدر، صبوری و بردباری و کیاستی که آقایهاشمی داشت و خداوند هم کمک کرد بسیار محبوب از دنیا رفت. مراسم تشییعی که برای ایشان برگزار شد، نشانه قدرشناسی مردم از افراد خدوم است.
علت فاصله گرفتن اصولگراها از آقایهاشمی چه بود؟
ما از آقایهاشمی رفسنجانی فاصله نگرفتیم،آقایهاشمی از ابتدا تلاش میکرد که فراجناحی عمل کند. در هر صورت در یک کلام آقایهاشمی به دنبال جذب بودند و دافعه شان بسیار کمرنگ و ضعیف بود.