وقتی مامان بزی با گرگه ازدواج میکند!
محمد مساوات، کارگردان جوانی که در چند سال گذشته تجربههای متفاوتی را روی صحنه آورده است، احتمال میدهد در آینده، تئاتر را ببوسد و کنار بگذارد.
به گزارش خبرآنلاین، نور تماشاگر گرفته میشود، نور صحنه نمیآید، دو دقیقه در تاریکی. صدای سرفه، گلو صاف کردن و پچپچ تماشاگران. نور صحنه میآید، دو دقیقه سکوت دیگر. بیآنکه اتفاقی روی صحنه بیافتد. پچپچها بلندتر میشود و صدای خندههای ریز... افکت در زدنی ناگهانی همه صداها را میبُرَد... شنگول (کوروش شاهونه)، منگول (علیرضا گلدهی)، حبه انگور (میلاد آریافر)، مامان بزی (ابراهیم نائیج)، گرگه (حسین منفرد) و گرگک (علی حسینزاده) شش بازیگری هستند که متن «بیپدر» به نویسندگی و کارگردانی محمد مساوات را هر شب ساعت 20 در سالن قشقایی تئاتر شهر اجرا میکنند.
محمد مساوات برای پیش بردن داستان «شنگول و منگول» آن قدر ترفند بلد است که کسی نفهمید یک ساعت و 40 دقیقه چطور میگذرد، یکی از این هزار و یک ترفند ازدواج مامان بزی با گرگه است!
آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با محمد مساوات که پیش از «بیپدر» سابقه کارگردانی نمایشهایی ناتورالیستی و نمایشهایی مبتنی بر حرکت را در کارنامه داشته است.
بیرون آمدن «بیپدر» از دل قصه «شنگول و منگول»
برنده تندیس کارگردانی مسابقه بینالملل برای نمایش «خانه.وا.ده» از سیوسومین جشنواره تئاتر فجر در مورد زمان شکلگیری ایده نمایش «بیپدر» توضیح داد: «ایده «بیپدر» در طول اجرای نمایش «خانه.وا.ده» (1393) به ذهنم رسید و فکر کردم جالب میشود که روی قصه «شنگول و منگول» کار کنم. انتخاب موضوع و شخصیتها از آن جا شکل گرفت و آهسته آهسته پیش رفت. نزدیک به سه سال گذشت تا آرام آرام قوام پیدا کرد. چندین و چند بار قرار بود اجرایش کنم، تمرین کردیم، تعطیل شد، تمرین کردیم، تعطیل شد تا عاقبت به این جا رسیدیم.»
مساوات در مورد تغییر هویت صوری که در شخصیتِ گرگه (حسین منفرد) و مامان بزی (ابراهیم نائیج) شکل میگیرد و میزان تاثیر آن از این نوع تغییر هویتهای متناسب با اوضاع، در جامعه توضیح داد: «واقعیتش این است که پیشتر تحلیلیتر فکر میکردم و الان برعکس. از جایی به بعد متوجه شدم چیزی که روی صحنه اتفاق میافتد قاعدتا مبتنی بر نوع و شکل معیشت من و فضای پیرامونیام است بنابراین دست از الصاق رویکردهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به اثرم برداشتم. آنچه در «بیپدر» میبینید شاید همان چیزی است که در فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ما وجود دارد اما رویکرد من پیش از آن که جامعهشناسانه یا روانشناسانه یا چه و چه و چه باشد رویکرد آرتیستیک است. «شنگول و منگول» برای من حکم یک قصه را دارد، نه زمینهای که بخواهم با استفاده از آن بیانیه بدهم یا حرف فلسفی بزنم. در این مقطع زمانی رسیدن به قصه و نمایشنامهای درست و درمان برایم از هر چیزی مهمتر است. با وجود این که به شیوه اکسپریمنتال ( Experimental تجربی) کار میکنم اما کماکان به قصه گفتن علاقهمندم و معتقدم سرگرمی مهمترین کاری است که تئاتر باید انجام دهد و اهمیت خودِ تئاتر برایم بالاتر از هر چیز دیگر است.»
طراحی حرکت نمایش «بیپدر»
محمد مساوات که میتوان در برخی آثارش همچون «قصه ظهر جمعه» و «یافتآباد» گرایشی عمیق به ناتورالیسم و در برخی دیگر همچون «بازیخانه قیاسالدین معالفارق»، «بیضایی» و «خانه.وا.ده» گرایشی شدید به حرکات ماشینی مشاهده کرد، در مورد شیوه اجراییاش در نمایش «بیپدر» گفت: «در «بیپدر» تلاش کردم آن شکل از تئاتر بیومکانیک را که دوستش دارم به تئاترِ ژستیکِ اکشن تبدیل کنم. به عنوان مثال در «بازیخانه قیاسالدین معالفارق»، «خانه.وا.ده» یا «بیضایی» جنبههای مکانیکی و ماشینی برایم الویت داشت اما در نمایش «بیپدر» به سمت ترکیب کنتربری دنس (Canterbury Dance ) و چیزی که از مگ استوارت ( Meg Stuart طراح حرکت و رقصنده آمریکایی) میدانستم رفتم. یعنی مکثها و شکل حرکت بازیگران در بین یک طراحی با رویکرد رئالیستیک و طراحی دیگری با رویکرد متصنع، نمایشی و بیومکانیک در حال نوسان است.»
مساوات ادامه داد: «از این حیث «بیپدر» به لحاظ حرکتی نسبت به نمایشهای قبلیام کمی متفاوت است و حداقل در رویکرد کارگردانی و طراحی حرکت بازیگران تجربه یگانهای برایم به حساب میآید.»
واکنش تماشاگر نسبت به چهار دقیقه سکوت در تاریکی
در نمایش «بیپدر» هنگامی که منتظر شروع شدن اثر هستید، حداقل دو دقیقه را در تاریکی به سر خواهید برد. بعد از آن هم که نور میآید تا دو دقیقه دیگر صحنه خالی است... در طول این چهار دقیقه صدای پچپچ و خنده تماشاگران هم به گوش میرسد... محمد مساوات در مورد چرایی استفاده از این شیوه برای شروع اثرش گفت: «این برایم به یک چالش تبدیل شده است. این که تماشاگری که ظاهرا هم فرهیخته است، نمیتواند چهار دقیقه سکوت کند! و بامزه است که شروع میکند به واکنش نشان دادن. البته این یک واکنش دفاعی است. او نمیداند قرار است با چه چیزی مواجه شود و تلاش میکند جلوی این وضعیت بایستد و آنچه برایم جذاب است واکنش دفاعیاش در برابر این چهار دقیقه سکوت است.»
سالن پر نمایش «بیپدر» و دو اجرایی شدنش
محمد مساوات در مورد پر بودن سالنش در غیاب بازیگران چهره و این که آیا این تماشاگران کسانی هستند که به کارهای او علاقهمندند و پیگیر آثارش هستند یا خیر، افزود: «(با خنده) تماشاگران عموما آن قدر بیرحماند و سنگدل که هیچ گاه نمیشود به آنها اعتماد کرد. یعنی هیچ وقت هیچ تضمینی برای آمدن تماشاگر و فروش وجود ندارد. طبیعتا در این شرایط خیلی از گروهها که کارهایشان بدون چهره است، تا پایان اجرا در عذاب جواب دادن به این سوال که هزینههایشان چطور برخواهد گشت به سر میبرند.»
مساوات ادامه داد: «من الان با وجود این که خدا را شکر میکنم که «بیپدر» تماشاگر دارد، به آن روزی فکر میکنم که کم تماشاگر شوم. مهمترین بخش مکالمهمان همین جاست. ارجاعتان میدهم به بخشی از حرفهای خودم؛ این که مهمترین مسئله من، تئاتر است. آیا این مهمترین مسئله با حضور چهرهها محقق میشود؟! قطعا خیر! چهره که نمیتواند پنج ماه همه سریالها، همه فیلمهای سینمایی و همه تئاترهایش را کنار بگذارد و بیاید به من ملحق شود و خودش را وارد پروسه تولید اثری کند که نمیداند تماشاگر خواهد داشت یا نه!»
برنده تندیس طراحیصحنه برای نمایش «بازیخانه قیاسالدین معالفارق» از سیویکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر افزود: «تئاتر کار کردن سخت است. مخصوصا این که بخواهید رویکردهای جدیدتری را به لحاظ اجرایی تجربه کنید. ریسک که میکنید نمیدانید میگیرد یا نمیگیرد. به عنوان مثال تجربه «بیضایی» در سنگلج باقی ماند با این که پتانسیل بیشتری داشت اما خدا را شکر عکس آن اتفاق برای «بیپدر» افتاده است یا «یافتآباد» در ایرانشهر باقی ماند اما «خانه.وا.ده» نه. تئاتر کار کردن مبتنی بر تجربهگرایی یک روز ممکن است شکست بخورد و روز دیگر پیروز شود و ما ناچاریم همان روزی که پیروز میشویم به شکست بعدی فکر کنیم و این که آن زمان هزینههایی را که صرف تولید کردهایم چه کسی پرداخت خواهد کرد؟!»
نویسنده و کارگردان «بیپدر» در پایان گفت: «همین الان همه هزینهها اعم از اجاره پلاتو، طراحی صحنه، طراحی لباس و... را از جیب خودم دادهام و نمیدانم تا کِی میتوانم ادامه دهم. بچههایی هم که شکایت میکنند حق دارند برای این که حمایت دولتی کم شده و از آن طرف سالنهای خصوصی طماع و آزمند شدهاند. من چطور میتوانم وقتی هنوز وارد سالن نشدهام شبی یک میلیون و 200 هزار تومان بدهکار باشم؟! بنابراین احتمال میدهم که تا چند سال آینده تئاتر را ببوسم و بگذارم کنار. برای همین تا جایی که جان دارم و زمان تلاش میکنم رادیکالتر عمل کنم و جسورانهتر. تا فردا افسوس نخورم که چرا آن زمان که میتوانستم این اتفاق را شکل بدهم ندادم.»