پسر عاشق پیشه قربانی ارسال شارژ اشتباهی
به گزارش جامجم، ساعت 22 و 30 دقیقه 19 خرداد امسال نیروهای بسیج حوالی خیابان خاوران در ایست بازرسی متوجه خودروی پرشیای سفیدی شدند که چهار سرنشین داشت اما یکی از آنها سرش شکسته و روی لباسهای او لکههای خون بود. همین باعث شد به این خودرو مشکوک شوند. آنها راه را بر این خودرو بستند و هر چهار سرنشین آن را پیاده کردند. سه نفراز آنها مدعی بودند با پسر 22 ساله آشنایی دارند. او در خیابان افتاده بود و میخواستند او را به مرکز درمانی منتقل کنند که در ایست بازرسی متوقف شدهاند. این در حالی بود که بسیجیان زمانی که خودروی مورد نظر را بازرسی کردند دو دستگاه بیسیم کشف کردند. همین باعث شد به این افراد ظنین شوند و به تحقیق از جوان زخمی پرداختند که او گفت راننده و دو همراهش را نمیشناسد. این افراد وی را از محله طرشت ربوده و در حال فرار بودند.
در ادامه سه متهم پرونده و جوان نجات یافته از دست آدمرباها برای تحقیقات به شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شدند.
ابتدا جوان ربوده شده به قاضی سجاد منافیآذر گفت: من یک سال و نیم پیش به طور اشتباهی هنگام خرید شارژ، مبلغ شارژ را به شماره فردی ناشناس ارسال کردم. زمانی که با آن شماره تماس گرفتم تا بگویم شارژ تلفن اشتباهی ارسال شده است، متوجه شدم صاحب خط دختری جوان است. با هم حرف زدیم. زمانی که متوجه شدیم ساکن دو روستای نزدیک به هم در یکی از شهرهای غربی کشور هستیم، ارتباط تلفنیمان بیشتر شد. کمکم به هم علاقهمند شدیم و حتی میخواستم با خانوادهام به خواستگاریاش بروم. من در یک بازار میوه و ترهبار در غرب تهران کار میکردم و هنوز هم آنجا هستم. پس از مدتی دختر مورد علاقهام در تماس با من مدعی شد دانشجو شده و به تهران آمده است.
شاکی ادامه داد: دراین مدت او که در تهران بود به عناوین مختلف از من پول قرض گرفت که مبلغ آن به یک میلیون و 700 هزارتومان رسید. بعد از چند ماه او با من تماس گرفت و گفت ازدواج کرده و دیگر نباید با او باشم. با شنیدن این حرفها شوکه شدم. باورم نمیشد فریبم داده است. من هم برای این که به پولم برسم به شهرمان رفتم و در شورای حل اختلاف از او شکایت کردم. اما او در روز جلسه رسیدگی حاضر نشد و حتی پیام داد باید از این شکایت صرف نظر کنم در غیر این صورت بلایی سرم میآید. به تهران بازگشتم و نتوانستم برای پیگیری پروندهام به شهرمان بروم تا این که یک هفته پیش به طور اتفاقی با دختری جوان در تلگرام دوست شدم. با هم تلگرامی در ارتباط بودیم و تلفنی حرف میزدیم. هشتمین روز آشناییمان بود که او با من تماس گرفت و خواست من به محله طرشت بیایم تا همدیگر را ملاقات کنیم.
وی ادامه داد: خواستهاش را قبول کردم و سر قرار رفتم. یک ساعت منتظر شدم تا این که او دوباره با من تماس گرفت و خواست به یک کوچه پایینتر بروم. او قرار بود با یک ماکسیما بیاید اما با خودروی پرشیا سر قرار آمده بود. دیدم او همراه چند مرد آمده است. ترسیدم نکند سارق باشند و پول و گوشیام را سرقت کنند. فرار کردم. همان موقع دختر جوان هم فرار کرد و سه مرد که همراه او بودند به دنبالم آمدند. مرا گرفتند و کتک زدند و به زور داخل خودرو انداخته و با خود بردند. آنها خودشان را سرهنگ معرفی میکردند. حتی بیسیم هم داشتند. در همین گیرودار به ایست بازرسی بسیج در خاوران نزدیک شدیم که نیروهای بسیج سر رسیدند و نجات یافتم.
در ادامه سه مرد آدمربا مورد تحقیق قرار گرفتند و مدعی بودند آدمربایی در کار نبوده و فقط میخواستند با این جوان حرف بزنند تا شکایت خود را از همسر دوستشان پس بگیرد که این جوان حاضر به گفتوگو با آنها نشده و اشتباهی به اتهام آدمربایی بازداشت شدهاند. برای این سه نفر قرار قانونی صادر شد و آنها برای ادامه تحقیقات به اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران منتقل شدند.