چرا رأی به «روحانی»؟
طرح تحول سلامت، از جمله طرحهای دولت دکتر روحانی در حوزه درمان است. اگرچه طرح ارتقاي سلامت هنوز نتوانسته به اهدافی که طراحان آن آرزو داشتند و آرزوی تمام جامعه پزشکی است، برسد و اگرچه این طرح بهنوعی حاکی از سادهدیدن معضلات سلامت بود که اندکاندک داشت نگاه عمیقتری پیدا میکرد، اما بههیچوجه اینطور نیست که آنگونه که ادعا میشود این طرح تأثیری در بهبود مشکلات درمانی نداشته است. طرح ارتقای سلامت عزم و ارادهای بود اجتنابناپذیر در جهت اصلاح بحران سلامت؛ بحران جدیای که پابهپای سایر مسائل بحرانی کشور در عمل وجود داشت، اما به چشم نمیآمد. نگاهی بود واقعگرایانه در احقاق سهم سلامت. اگرچه دریافتهای بیمارستانها تنها اندکی واقعیتر شد و بخش درخور توجهی از پرداختها را هم هنوز بیمهها به سلامت مقروض هستند، اما بزرگترین مزیت این طرح آن بود که توانست جایی برای هزینههای سلامت در سبد بودجه کشور و در ذهنیت مسئولان باز کند.
در دولت قبل که ادعای حمایت از محرومان را داشت، بیمارستانهای دولتی و آموزشی را خودگردان کرده بودند؛ یعنی این بیمارستانها مجبور بودند خودشان مخارج خود را دربیاورند و دولت هزینهای نپردازد؛ ظالمانهترین رسمی که زیر لعاب توصیه اخلاقی به پزشکان برای دریافت کمتر پنهان شده بود. با این تدبیر یا بیتدبیری، پزشکان را که بخش اعظم ایشان به انحاي مختلف خود مهمترین قربانی سیستم سلامت بودند برای سالها رودرروی مردم قرار دادند، حال آنکه نحوه رفتار پزشکان هم نتیجه شرایط اجتماعی است و واقعیت آن است که اساسا دریافت پزشکان موضوع مهمی نبود.
شاهد بودم بیمارستانهای دولتی برای خرید ابتدايیترین ملزومات مثل ابتداییترین داروها و ابتداییترین امکانات نظیر خرید نان درمانده بودند، اورژانس بیمارستانهای دولتی آموزشی مالامال از بیماران مبتلا به بیماریهای سخت شده بود که هیچ مرجع و سرپناهی جز همان بیمارستانها را نداشتند و تخت خالی در بخشها وجود نداشت، درعوض بخشهای ظاهرا هزینهبر برای مبتلایان به سکته مغزی و سایر بیماران ازپاافتاده و بخشهای عریضوطویل و تزيینشده این بیمارستانها در اجبار برای خودگردانی و گذران امور اختصاص یافته بود به کارهای لوکس نهچندان ضروری مثل زیبایی و چاقی و لیزیک! و کارهای عملی ظاهرا درآمدزا! طنز تلخ قضیه هم اینکه پشت این رویه بهشدت سرمایهدارانه، سیاستمدارانی بودند که دم از محرومان زده و سوسیالیستها یا پوپولیستهای دنیا را در آغوش میکشیدند! در دو سال گذشته دولت بخش در خور توجهی از امکانات خود را به درمان بیماریهایی اختصاص داد که اگرچه در کوتاهمدت و بهظاهر تنها هزینه دارند، اما به تعریف سلامت، آنهم به واقعیترین معنایش نزدیکترند و البته در درازمدت و در نگاهی جامعهنگر بسیار هم سودآورند.
شهادت میدهم در دو سال گذشته دولت یازدهم در قامت یک دولت مدرن تمام تلاش خود را در تجمیع امکانات کشور در جهت درمان بیماریهایی مثل سکته مغزی و قلبی به کار بست و در این راه چونان یک خودآگاهی جمعی که آینده را مینگرد تمام توان اجرائی خود را به کار گرفت و دستاوردهای روشنی داشت. در شرایط فعلی و در برابر خطر بحرانی که گوشهای از آن را برشمردم، تنها عزم و اراده دولت در اصلاح امور کافی است تا توپ را برای تلاش و نقد و نظر و اصلاح راهکارها در زمین مردم و نهادهایشان بیندازد و هم ازاینروست که نگارنده در انتخابات شرکت میکنم، اما آیا این انتخاب من انتخاب بدی است که در برابر یک بدتر برمیگزینم؟ آیا اساسا در مقایسه مقدورات و احتمالات با هم بد و بدتر معنایی دارد؟ بد و بدتر فقط در مقایسه واقعیات با رؤیاهای ما معنی پیدا میکنند.
کنشهای اجتماعی را کسی نمیتواند تعریف یا تعیین کند. وقایع اجتماعی و مختصات کنشگران آن پدیدههایی مستقل از اراده آگاهانه این کنشگران و نتیجه شرایط تاریخی و البته تلاشهای کسانی است که در آن واقعه شرکت میکنند یا بیتفاوت میمانند. بهعلاوه این حرکتها تنها فعلوانفعالاتی در سیستم نیستند، بلکه گامهایی بلند و عمیق در خودآگاهی ملی ما هستند؛ خودآگاهی ملیاي که جلوههایی از آن را به شکل توافقی نانوشته بر تحمل و مدارا و عقلگرایی و بیزاری از جنگ در میان گروههای متفاوتی از مردم و مسئولان شاهد هستیم. پس من باز هم رأی میدهم تا شخصیتهایی باز هم جدیدتر با مختصاتی مدرنتر بیافرینم؛ مختصاتی که درواقع مختصات جدید و نامکشوفی از خودآگاهی خود من هستند و بهعلاوه آنچه در توان دارم به عمل میآورم تا دیگران را هم تشویق به رأیدادن کنم، چراکه این یک کنش اجتماعی با عواقبی کاملا روشن و جدی است، نه آزمونی برای سنجش اعتقادات.
بابک زمانی
رئیس انجمن سکته مغزی
اخبار پزشکی - شرق