تئوري مثلث حجاريان
حدود یک ماه از انتخابات و حماسه مردمی در روز 29 اردیبهشت میگذرد. حسن روحانی توانست در برابر وعده و وعیدها، اتهامات و هجمهها با رأی بالای مردم پیروز شود. مردم با رأی خود به انواع یارانهها و وعدههای مالی «نه» گفتند و شیخ دیپلمات را به رغم چهار سال هجمه و تخریب از سوی جناح رقیب، بار دیگر رئیسجمهور کردند.
این انتخابات نیاز به چندین و چند تحلیل علمی و دقیق دارد تا بتوان تا اندازهای به علل و چرایی این انتخاب از سوی مردم پی برد. سعید حجاریان، یکی از تئوریسینهای جریان اصلاحات و از تحلیلگران سیاسی کشور، اخیرا طی یادداشتی به تحلیل این انتخابات پرداخت. او معتقد است که پیش و پس از انتخابات اردیبهشت ۱۳۹۶ شاهد چند رخداد بودیم که هر کدام بهتنهایی و یا در کنار هم میتوانند به مبنایی برای تحلیلهای سیاسی در میان دو جناح جمهوری اسلامی تبدیل شوند. تعداد این رخدادها با توجه به زاویه تحلیلها متفاوت است.
حجاریان نیز در تحلیل خود به 7 رخداد در این مورد اشاره کرد. بسیاری این انتخابات را با حماسه دوم خرداد 76 مقایسه میکردند اما قیاس این دو انتخابات نتایج جالبی را نشان میدهد. یکی از پرسشهایی که درباره انتخابات 96 میتوان مطرح کرد بحث مقایسه آرای اصلاحات و اصولگرایی در این دو انتخابات است. حجاریان نیز این موضوع را یکی از رخدادهای حماسه سال 96 میداند. او معتقد است نخستین اتفاقی که در این انتخابات تعجب کنشگران و تحلیلگران را برانگیخت، تغییر حجم سبد رأی دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا بود. مطابق با آمار رسمی منتشرشده میدانیم که در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، رئیس دولت اصلاحات و علیاکبر ناطقنوری به ترتیب با بیست میلیون و هفت میلیون رأی نفر اول و دوم انتخابات شدند.
همچنان واقفیم که در انتخابات دوره دوازدهم آرای نفرات اول و دوم اینگونه اعلام شد؛ حسن روحانی بیست و چهار میلیون رأی و ابراهیم رئیسی پانزده میلیون رأی. مشاهده میکنیم که مطابق آمار رسمی منتشرشده از دوم خرداد ۱۳۷۶ به این سو آرای جناح اصولگرا بیش از هشتمیلیون افزایش داشته و در مقابل به آرای اصلاحطلبان تنها چهار میلیون افزوده شده است و این در حالی است که در این فاصله به تعداد کسانی که حق رأی داشتند، بیستمیلیون اضافه شده است که نوعا قشر جوان هستند و طبعا به سمت تحولخواهی گرایش دارند.
عادیسازی؛ دغدغه جامعه
مردم در این انتخابات ثابت کردند که با ماجراجویی و کارهای غیرقابل پیشبینی و غیراصولی خط و مرز جدی دارند. این همان بحثی است که حجاریان پیش از این و از سال 92 به بعد بر آن تاکید داشت و تحت عنوان نرمالیزاسیون یا عادیسازی آن را توضیح میداد.
اکنون وی ضرورت عادیسازی در انتخابات از سوی مردم را بهعنوان دومین علت انتخاب روحانی برمیشمارد. واقعیت این است که مردم بنا به تجربیاتشان نمیخواهند از شرایط نرمال خارج شوند چرا که تحمل شوک را ندارند و میدانند کمترین نوسان زندگیشان را بههم میریزد. از سوی دیگر، باتوجه به فشارهای اقتصادیای که در سالهای گذشته به ویژه از 84 تا 92 به کشور وارد شد، عدالت اجتماعی جای خود را به اختلاف طبقاتی داد. در این حالت مردم نیازمند عدالت هستند و شعارهایی از این دست میتواند بر رأی آنها موثر افتد. بنابراین اصلاحطلبان باید به این مقوله توجه کنند. شاید قسمت اعظمی از آرای رئیسی به دلیل همین شعارها بود.
این همان موردی است که حجاریان از آن به عنوان سومین پدیده نام میبرد. او معتقد است: رقیب نهایی روحانی، در سفرهای استانی و مناظره اقتصادی- اجتماعی چندین شعار محوری مطرح کرد که شاید مهمترین آنها برپایی عدالت اجتماعی و از بینبردن فاصله طبقاتی بود.
این شعارها چنانکه میدانیم از ابتدای آن، متعلق به جناح چپ بوده است و به همین دلیل این پرسش در اذهان به وجود آمده که جناح راست را چه شده، آیا آنها همچون چپها شدهاند؟ در پاسخ باید گفت محال است راست، چپ شود چراکه چپبودن ملزومات تئوریکی دارد که اصولگرایان از آن بیبهره بودهاند. اهالی این جناح فیالواقع چپنما هستند و تنها تعریفشان از مفهوم عدالت، صدقهدادن است چنانکه شاهد بودیم کاندیدای اصلی این جریان در بُعد ایجابی تنها از پرداخت پول سخن گفتند. متفکران این جناح در زمینه علوم اجتماعی در آرای ارسطو و کتاب سیاست وی متوقف ماندهاند. البته باید توجه داشت که اصلاحطلبان نیز آنگونه که باید به بحث عدالت نپرداختهاند.
مثلث بیبدیل
بحث دیگری که در این انتخابات باید به آن پرداخته شود، همان چیزی است که در جریان مقابل، کمتر شاهد آن هستیم؛ یعنی وفاق، وحدت و حضور چهرههای بانفوذ. در جریان انتخابات سال 96 با وضوح بیشتری این موضوع در هر دو جناح نمایان شد. اصولگرایان فاقد این سه ویژگی مهم بودند و اصلاحطلبان به قدرت هرچه تمامتر این ویژگیها را در اردوگاه خود میدیدند. سعید حجاریان نیز معتقد است از انتخابات اسفند ۹۴ به این سو، شاهد سه دستاورد مهم در زمینه رأی به فهرست اصلاحات و اعتدال بودهایم چنانکه جریان اصلاحات این موفقیت را در رزومه عقلانیت و کار جمعی خود نوشت و جریان مقابل از انتصابات بزرگان اصلاحات و ضرورت تغییر وضعیت سخن گفت.
درباره تداوم کارایی مثلث «اجماع بزرگان، لیست واحد و تَکرار» باید گفت مادامی که در کشور قطب سومی بهوجود نیاید و اتفاق پیشبینینشدهای رخ ندهد، آلترناتیوی متصور نیست و حتی بر کیفیت رایآوری جریان اصلاحات نیز افزوده خواهد شد. رویدادهای مهم دیگری که حجاریان به آنها معتقد است درباره توزیع جغرافیایی آرا، رأی پایتخت و همچنین اقلیتهاست که نقش مهمی در انتخابات ایفا کردند و در مجموع این عوامل روی همرفته باعث پیروزی حسن روحانی شدند. البته نقاط ضعفی نیز وجود دارد که اصلاحطلبان باید از آن درس بگیرند تا در انتخابات آتی با قطعیت بیشتری بتوانند از مردم رأی اعتماد بگیرند و کشور را طبق برنامههای گفتمان اصلاحطلبی در مسیر رشد و توسعه قرار دهند.
اخبار سیاسی - آرمان