فیلمهایی که نباید فراموش شوند!
همین چند وقت پیش بود که محمدمهدی حیدریان رئیس سازمان سینمایی وعده تعیین تکلیف فیلمهای بلاتکلیف و توقیفی را داد. در نگاه اول میشد گفت که وعده حیدریان در واقع پاداشی است از نگاه او که قرار است سینما بابت ایفای نقش مثبت در جریان سیاسی- اجتماعی اخیر کشور دریافت کند.
شاید میشد گفت در عکسالعمل به حضور و حمایت هنرمندان و سینماگران در جریان انتخابات ریاستجمهوری اخیر این، میتوانست بهترین تقدیر ممکن از جامعه سینمایی کشور باشد و یکبار دیگر نشان دهد که در این جامعه به سینما اعتمادی- نسبی- وجود دارد، اما روزها که یک به یک از پی هم سپری شدند و فیلمهایی که قرار بود گرهی از کلاف سر درگم مشکلاتشان گشوده شود، یک به یک رخ نشان دادند، روشن شد این کلاف سردرگمتر از آن است که با یکی- دو وعده و وعید بتوان سر و تهش را هم آورد و دل به این بست که سینما به روزهای بیمشکل و گیر و گرفت باز خواهد گشت.
چند روز پیش اشاره کردیم که چند هفته بعد از آن وعده اولیه حیدریان، با روی پرده آمدن فیلم مادر قلب اتمی و صدور مجوز نمایش زادبوم و در کنارش سیل شنیدهها و شایعات درباره رفع قریبالوقوع فیلم خانه پدری کیانوش عیاری؛ به نظر میرسد رئیس سازمان سینمایی در پیگیری وعدههای امیدوارکنندهاش جدی است.
در واقع برای- شاید- اولینبار حداقل در سالهای اخیر مدیری قصد کرده پای وعدهاش ایستاده وآن را تا پایان پی گرفته و دنبال کند. میبینیم که کار کمیته بازبینی فیلمهای توقیفی هم ادامه دارد و به رغم این که اطلاعرسانی شفافی در این زمینه صورت نگرفته و نمیگیرد، اما روزانه حجم شنیدهها و شایعات درباره رفع قریبالوقوع توقیف از یکسری فیلمها سر به صدها کلمه و جمله میزند. این از این؛ که به جای خود جای تبریک و ستایش دارد و میشود به خاطرش به احترام مدیری که حداقل خودش وعدههایش را جدی گرفته است، کلاه از سر برداشت. اما...
این اما، اما، راه بر هرگونه امیدواری کوری میبندد. به رغم رفع توقیف از دو فیلم اما، هنوز فیلمها و فیلمسازانی هستند که در این میان بلاتکلیف ماندهاند و به دلیل اطلاعرسانی شفاف از سوی شورای تعیینشده به این منظور اطلاعی نیز از کم و کیف پرونده فیلمشان ندارند. یکی از این فیلمسازان که اتفاقا حل مشکلاتش مطالبه جدیتری نیز میتواند باشد، جعفر پناهی است.
یکیش محسن امیریوسفی است که آشغالهای دوستداشتنیاش هنوز که هنوز است، گمانهزنی امیدوارانهای را باعث نشده است. یکی دیگر کمال تبریزی است و خیابانهای آرامش؛ که به جرمی ناکرده به محاق رفته؛ و یکی دیگر نیز عبدالرضا کاهانی است؛ که البته برخلاف بقیه خود توقیف فیلمش را به سکوت برگزار نکرده و این روزها مدام در شبکههای اجتماعی درباره فیلم ارادتمند نازنین بهاره تینا مینویسد و داستانها و حرفها و بحثها و عکسهای جدیدی از این فیلم رو میکند.
جای آشغال های دوست داشتنی در کجاست؟
محسن امیر یوسفی دیگر سینماگری است که این روزها منتظر است ببیند تصمیمات هیأت، تعیین تکلیف فیلمهای بلاتکلیف آیا میتواند گرهی از کار آشغالهای دوستداشتنی او باز کند یا نه. آشغالهای دوستداشتنی به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی محسن امیر یوسفی که سومین فیلم بلندش پس از خواب تلخ و آتشکار به شمار میآید و میگویند؛ درباره حوادث بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ ساخته شده است، بعد از گیرکردن در تور ممیزی و توقیف ارشاد دولت محمود احمدینژاد، در دولت حسن روحانی نیز نتوانست عاقبت به خیر شود؛ و اینجاست که کار این سینماگر را نیز به هیأت حل مشکل فیلمهای بلاتکلیف گره زده است.
داستان آشغالهای دوستداشتنی در خانه یک پیرزن که با دختر میانسالش زندگی میکند، میگذرد. در یکی از روزهای بعد از انتخابات که تجمع مخالفان انتخابات و معترضان در خیابانهای تهران برقرار است، عدهای از تجمعکنندگان فراری از دست نیروهای امنیتی وارد خانه پیرزن میشوند و در آنجا مخفی میشوند. بعد از خروج از خانه متوجه علامتی روی درِ خانه پیرزن میشوند و طبق شایعههای آن روزها به پیرزن خبر میدهند که آنها احتمالا در روزهای آینده به خانه او مراجعه خواهند کرد و آنجا را میگردند. پس به پیرزن هشدار میدهند که اگر در خانهاش چیز مشکوک و مسألهسازی دارد، آن را از خانه خارج کند تا مشکلی برایش به وجود نیاید و داستان تازه از اینجا شروع میشود.
بر اتاق خانه پیرزن سه قاب عکس از سه مرد وجود دارد. مرد اول پسر پیرزن است که در جنگ ایران و عراق شهید شده است. قاب عکس دوم متعلق به برادر اوست که از اعضای سازمان منافقین بوده است که در جریان اتفاقات دهه٦٠ اعدام میشود و قاب عکس سوم هم متعلق به همسر پیرزن است که ظاهرا از طرفداران مصدق بوده که در جریان کودتای ۲۸ مرداد برایش اتفاقی میافتد. روند داستان به گفتوگوی خیالی این سه نفر با پیرزن در جریان شبی میگذرد که او خیال میکند فردا به سراغش خواهند آمد.
آشغالهای دوستداشتنی در دوره مدیریت جواد شمقدری بر حوزه سینمایی دولت دهم مجوز ساخت گرفت، ولی وقتی نسخه قابل نمایش فیلم آماده شد و قرار بر صدور مجوز نمایش بود- به رغم آنکه تمام جزییات فیلم در سناریو مصوب وجود داشت و امیر یوسفی چیزی اضافه بر فیلمنامه را به تصویر نکشیده بود- شمقدری عقبنشینی کرد: من تردید ندارم با توجه به شرایط سیاسی که حاکم است، در دولت بعدی این فیلم ممیزی بیشتری خواهد داشت. با این که تقریبا کسی دوست نداشت این پیشبینی شمقدری به واقعیت بدل شود، اما متاسفانه اتفاق بدتر از پیشبینی او رخ داد و در دولت بعد این فیلم به جمع آثاری افزوده شد که توقیفی محسوب میشوند.
داستان آنجا پیچیدهتر شد که علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد در اظهارنظری صریح گفت: این فیلم تاکنون که مجوز نگرفته است و مجوز هم نمیگیرد؛ و این آخرین حرفی است که درباره این فیلم گفته شده. البته به جز پیگیریهای همیشگی محسن امیر یوسفی: در این چهارسال همان کاری را کردم که آشغالهای دوستداشتنی میگوید! یعنی حفظ آرامش، ناامیدنشدن از گفتوگو و آشتی، درک همه نگاههای مخالف و پرهیز از نگاه دوقطبی.
با همین نگاه بود که فیلمام را در این چهارسال به جشنوارههای خارجی ندادم و سعی کردم اولین نمایشاش در ایران باشد. شاید بعد از این همه سال صبوری عدالتی در وزارت ارشاد وجود داشته باشد، آن هم برای فیلمی که پروانه ساخت از وزارت ارشاد دارد و به تأیید سازمان سینمایی کاملا مطابق فیلمنامه ساخته شده است. امیدوارم همین آرامش را تا اکران فیلمم داشته باشم و خداوند مرا از خشم دور کند، خشمی که زاییده چهارسال محافظهکاری و بیعدالتی مدیران قبلی سازمان سینمایی است. مدیرانی که ارثیه شوم توقیفشان نصیب رئیس فعلی سازمان سینمایی شده است. خداوند سینمای ایران را از شر کاسبان توقیف محفوظ دارد و خانه سینما را از خواب بیدار کند، آمین!
ارادتمند رضا کاهانی!
و در پایان میرسیم به فیلم عبدالرضا کاهانی به نام ارادتمند نازنین بهاره تینا؛ که در زمان ریاست حجتالله ایوبی بر سازمان سینمایی مجوز ساخت گرفت، بعدها به یکی از مشکلات دوران مدیریت ایوبی تبدیل شد. در واقع اظهارنظرهای ضدونقیض اعضای شورای پروانه نمایش درباره قابل نمایشبودن یا نبودن فیلم باعث شده ارادتمند نازنین بهاره تینا به چیزی فراتر از یک فیلم توقیفشده تبدیل شود؛ و البته در این مشکل ایجادشده نمیتوان رد پای روزنامههایی خاص را در بحرانسازی نادیده گرفت.
در غیاب این فیلم در میان نامهایی که هر روز درباره سرنوشتشان اخباری از راهروهای ارشاد به بیرون درز میکند، صحبتهای حیدریان را در این مورد که بعضی از این فیلمهای بلاتکلیف با کمکردن چند پلان میتوانند رنگ پرده را ببینند، به رضا کاهانی یادآوری کردیم. رضا کاهانی اما، مخالف هرگونه دستبردن دوباره در فیلمش بود: حتی یک پلان از فیلم را کوتاه نخواهم کرد. ما با احترام کامل به قانون و با طی تمام مسیرهای قانونی به مرحله فیلمبرداری رسیدیم، و حالا نمی پذیریم که روند طی شده و قانونی را که به صدور مجوز ختم شده، خود به آسانی زیر پا بگذاریم.
علاوه بر این، شایعاتی حاکی از این است که شورای پروانه ساخت بعد از خواندن فیلمنامه این فیلم آن را رد کرده بود، اما کاهانی با دستور مستقیم ایوبی توانسته مجوز ساخت آن را به دست آورد. کاهانی در این مورد آن را کاملا رد کرده و میگوید: به هیچوجه. ما از شورای صدور پروانه ساخت مجوز گرفتیم، نه از ایوبی. تازه حتی اگر هم اینطور بود و شخص ایوبی مجوز ما را صادر کرده بود، باز هم این دلیلی بر توقیف فیلم ما نیست. ایوبی یک شخصیت حقیقی داشت و یک شخصیت حقوقی؛ و شخصیت حقوقی او میتوانست در روند صدور مجوز دخالت کند. با این که دوباره تکرار میکنم ما مجوزمان را قانونی گرفتهایم.
کاهانی درباره این ادعای برخی از منتقدین فیلمش که فیلمنامه در زمان ساخت تغییر فراوان کرده و به همین دلیل قابل نمایش نیست، میگوید: به هیچوجه. ارادتمند فریم به فریم به فیلمنامه وفادار است. به این دلیل هم جز اکران فریم به فریم ارادتمند نازنین بهاره تینا چیزی نمیخواهم.
البته شاید کاهانی نمیداند که این خواسته میتواند وضعیت فیلم را مبهمتر کند. کمیته بازبینی که با هدفیافتن راههایی برای اکران فیلمهای توقیفی تشکیل شده، شاید اختیار صدور مجوزنما به نمای این فیلم یا هر فیلمی را نداشته باشد. در واقع با توجه به جو حاکم بر فضای فرهنگی کشور در روزهای اخیر و فشارهای جدید به دولت، اگر کاهانی در واقعیت به چیزی جز نمایش فریم به فریم فیلمش رضایت ندهد، احتمال دارد این فیلم به شکل قطعی و رسمی به محاق توقیف برود.
رسما به محاقرفتن نیز یعنی چیزی در مایههای آشغالهای دوستداشتنی و خیابان های آرام؛ با این تفاوت که در حال و هوای پر از وعده و وعید این روزها حتی آنها هم به فردا امیدوارند. کاش حیدریان بتواند این وضع و حال امیدوارانه را در سینما تا مدتها استمرار دهد.
آیا فیلمساز تحسین شده بر می گردد؟
برگردیم چند سال عقبتر؛ به آخرین سالهای دهه٨٠؛ که جعفر پناهی به عنوان یکی از پرافتخارترین سینماگران این آب و خاک به زندان رفت و سپس بعد از حضور در دادگاه با حکمی به ۶سال حبس تعزیری، ۲۰سال محرومیت از فیلمسازی، ۲۰سال محرومیت از فیلمنامهنویسی، ۲۰سال محرومیت از سفر به خارج از ایران و ۲۰سال ممنوعیت از هر نوع مصاحبه با رسانهها و مطبوعات داخلی و خارجی محکوم شد.
این حکم که البته چند بار به خاطر فعالیتهای بدون مجوز جعفر پناهی و ساخت فیلم توسط او زیر پا گذاشته شده، سنگینترین حکمی است که تاکنون درباره یک سینماگر ایرانی صادر شده؛ آن هم درحالی که به ادعای خود این سینماگر او نه بسان برخی چهرههای سینمایی دیگر که از ایران خارج شدهاند، در رسانههای معاند حضور شائبهبرانگیزی داشته، نه درگیر فعالیتهای تبلیغاتی مشکلساز بوده، نه به رفتن فکر کرده و نه این که در فیلمهایش اشاره مستقیمی به سیاست داشته است.
در واقع جعفر پناهی خود را یک سینماگر منتقد و معترض اجتماعی میداند که فیلم ساخته است. تجدیدنظر در چنین حکمی در تمام سالهای اخیر یکی از مهمترین مطالبات سینمای ایران بوده؛ و سینماگران ایرانی با این که میدانند دولت توان و حق دخالت در احکام صادرشده قوهقضائیه را ندارد، اما خواستار حضور میانجیگرانه دولت و ارشاد و سازمان سینمایی در گذاشتن نقطه پایان بر این ماجرا بودهاند. خصوصا این که چند سال پیش در اواسط کار دولت یازدهم نیز، حجتالله ایوبی گفته بود: جعفر پناهی یک مورد خاص است چون تنها فیلمساز ایرانی است که مشکل قضائی دارد و دولت و وزارت ارشاد کاری از دستش برنمیآید.
از طرف خودم و دستگاه قضائی به دنبال راهحلی هستیم تا به شکل قانونی راهحلی برای مورد آقای پناهی پیدا کنیم. جعفر پناهی که پیداست نمیخواهد در این روزها حکم ٢٠سال مصاحبه با رسانهها را زیر پا گذاشته و حاشیهای جدید برای خود و سینما رقم بزند، وقتی درباره اقدامات دولت برای حل مشکلاتش مورد پرسش قرار میگیرد، درخواست مصاحبه را رد کرده و به ممنوعیت خود اشاره میکند. حالا دیگر نوبت مایهگذاشتن از سالها حضور در دنیای رسانههاست. وقتی در یک نشست خصوصی درباره کمک دولت در روند پروندهاش میپرسم، سرش را با ناراحتی تکان داده و عنوان میکند که حتی در حد یک قدم نیز سازمان سینمایی برای حل مشکل او قدم برنداشته و تلاش نکرده است.
ظاهرا حتی در مورد دو فیلمی هم که با استفاده از دوربین موبایل و به عنوان یک فیلم شخصی- و نه سینمای حرفهای- ساخته، پناهی نه کمکی گرفته و نه این که درخواستی هم بابت کمک داشته است. تنها خواسته او در تمام این ٧سال اخیر درخواست مجوز برای ساخت یک فیلم در ژانر دفاع مقدس به نام بازگشت بوده که سناریوی آن را پناهی با همکاری شادمهر راستین نوشته بودند؛ که این نیز به جایی نرسیده و ارشاد وقت عنوان داشته که به دلیل محکومیت قضائی هیچ کاری برای این کارگردان نمیتواند بکند؛ و بدینسان پناهی به همراه فیلمهای تحسین شدهاش در محاق ماندهاند.
پناهی حتی به اتفاقی در حد درخواست نمایش فیلمهای اخیرش- که به هیچوجه سیاسی هم نیستند- در گروه هنر و تجربه هم فکر نمیکند و میگوید تا زمان حل مشکل پروندهاش یا پایان مدت محکومیتش هیچگونه فعالیت رسمی و با مجوز نمیتواند داشته باشد و اینجاست که میتوان رفع بلاتکلیفی این هنرمند را از مسئولان و مدیران به عنوان یکی از مطالبات مهم هنرمندان در حوزه سینما خواستار شد.
امان از خیابان های آرامی که ناآرام شد!
سخنان امیر یوسفی نشان از عصبانیت قابل انتظارش از شرایطی دارد که بر فیلمش حادث شده است. عکسالعملی که میتوان شبیه آن را از کمال تبریزی نیز انتظار داشت که خیابانهای آرام او نیز سرنوشتی مشابه را تجربه میکند. خیابانهای آرام که با روایت داستان خبرنگاری که در یک روز کاری خود با حوادثی در سطح شهر روبهرو میشود، از جمله فیلمهایی بود که به طور غیرمستقیم و نمادگرایانه در داستانی که خارج از کشور میگذشت و به رویدادهای وقوعیافته در یک کشور خیالی میپرداخت، به اتفاقات بعد از انتخابات ۸۸ پرداخته بود؛ اما همین نگاه غیرمستقیم هم به یاری این فیلم نیامد و اتفاقا به این بهانه که جای تفسیرهای مختلف را بازمیگذارد، اسباب توقیف فیلم فراهم شد.
کمال تبریزی که در روزهای اخیر در گفتوگو با رسانهها از رئیس سازمان سینمایی خواسته بود خیابانهای آرام را فراموش نکنند، درباره فیلمش میگوید: اگر روزی پرونده اتفاقات گذشته مختومه شود و با آن تنها به شکل یک اتفاق که در مقطعی رخ داده است، برخورد کنیم، فیلمها هم امکان نمایش پیدا میکنند؛ فیلمهایی که صاحب تحلیلی از آن موقعیت هستند و چون اشاره غیرمستقیم به آن موقعیت دارند، دچار توقیف شدهاند.
خیابانهای آرام از آن دست فیلمهایی است که خیلی دلم میخواهد در سینما نمایش داده شود و عکسالعمل مخاطب را ببینم. این فیلم در جشنواره فجر هم نمایش داده شد و تعداد محدودی فیلم را دیدند، ولی در کنفرانس مطبوعاتی فیلم تقریبا به ما گفته شد سکوت کنید و حتی به خبرنگاران هم گفته بودند ساکت باشید و خیلی درباره این فیلم سوال نپرسید. امیدوارم شرایطی فراهم شود که هم فیلم اکران شود و هم هرکس دربارهاش هرچه میخواهد بپرسد.
سایه های بدشانسی!
چند فیلم دیگر هم هستند. عصبانی نیستم رضا درمیشیان که اتفاقا در جشنواره فجر هم به نمایش درآمد و البته مورد توجه هم قرار گرفت؛ تا حدی که بازیگرش گزینه اول دریافت سیمرغ بلورین بازیگری بود- که نشد- یکی از این فیلمهاست.
شاید بتوان گزارش یک جشن ابراهیم حاتمیکیا را نیز به این فهرست افزود؛ که آن نیز در جشنواره به نمایش درآمده و اگرچه در حد اندازه کارهای موفق حاتمیکیا نبوده اما به هرحال ابراهیم حاتمیکیا تا آن حد برادریاش را ثابت کرده که انتظار داشته باشد بشود برایش حق انتقاد نیز قائل شد و البته دو فیلم کیانوش عیاری که در تمام این سال ها همواره جزو بهترینهای سینمای ایران بوده اما سایه بدشانسی همواره بالای سر او و فیلمهایش در حرکت بوده است.
به رنگ رفع توقیف!
...و باید این نکته را به یاد داشته باشیم که تاکنون بارها و بارها اتفاق افتاده که از فیلمی رفع توقیف شده و بعد وقتی فیلم به نمایش درآمده، دیدهایم که اتفاق خاصی را هم باعث نشده است.
شاید بعضیها اتفاقات رخداده بر فیلمهایی چون آدم برفی و دیدار را یادشان باشد یا ماجراهای به رنگ ارغوان حاتمیکیا را.
این اتفاق اگر تکرار نشود، بهترین اتفاق ممکن برای سینمای ایران در روزهای امید است.
روزنامه شهروند