اوایل ازدواج مثل عسل نیست!
به گزارش جام جم؛در پناه تو، در قلب من، همسفر، ملاصدرا، شب آفتابی، روزهای زیبا و تبریز در مه از جمله دیگر آثار او در تلویزیون بودند. بازیگری غفاری به تلویزیون محدود نشد و او در فیلمهای سینمایی ماندگاری مثل هتل کارتن، شوکران و پشت پرده مه هم حضور پیدا کرد. پای صحبت این بازیگر نشستهایم تا از وظایف مختلفی که در خانه و در عرصه حرفهای برعهده دارد بپرسیم و از اینکه چطور تعادل را میان زندگی خصوصی و زندگی حرفهایاش برقرار میکند.
خانم غفاری، نقش خانواده را در جایگاه امروز خود چگونه ارزیابی میکنید؟
در ابتدا پدر و مادرم مخالف ورود من به سینما بودند تا اینکه بالاخره رضایت آنها را جلب کردم و در رشته کارگردانی وارد دانشگاه شدم. در سالهای ابتدایی تحصیلم در دانشگاه، والدینم متوجه علاقه من به این رشته شدند و به تدریج خودشان مرا در ادامه این مسیر حمایت کردند. در خصوص مرحله دوم زندگیام یعنی ازدواج که به نظر من خیلی هم مهم است، همسر من که همکار ما هم بود، خیلی درکم میکرد و او حامی اصلی من در مسیر حرفهایام بود و برخی زمانها که من خسته میشدم، او مرا وادار به ادامه این راه دشوار میکرد.
خیلی از خانمها در کنار وظایفی که در خانه بر عهده دارند، از جایگاه شغلی هم در اجتماع برخوردارند، به نظر شما چگونه میتوان، هر دو نقش را به درستی ایفا کرد بدون اینکه خللی در نقش دیگر ایجاد شود؟
ایجاد این هماهنگی میان جایگاه شغلی و خانوادگی کار بسیار دشواری است. من پس از به دنیا آمدن فرزندم سه سال کار نکردم تا به امور فرزندم رسیدگی کنم. من مردی را کنارم داشتم که در تمام برهههای زندگی حامی من بود، همسر من نه تنها در مسائل کاری مشوق خوبی برای من بود، بلکه در مسائل خانوادگی و اداره امور منزل هم کمک زیادی به من کرد و اگر کمکهای همسرم نبود، بعید میدانم میتوانستم کار بازیگریام را ادامه بدهم.
افزایش سن ازدواج و افزایش زندگیهای مجردی از دیگر پیامدهای مدرن شدن جوامع است که این روزها در جامعه ما به وفور دیده میشود، به نظر شما این دو مساله چه تاثیری در میان جوانان دارد و چگونه میتوان از این مسائل دوری کرد؟
فکر میکنم متاسفانه جامعه ما به سمت تکبعدی شدن پیش میرود و دیگر کسی نمیخواهد سختیها را به خود راه بدهد و ازدواج کند، بله ازدواج سختیهای خودش را دارد و نمیخواهم بگویم همهاش لذت و خوشی است اما لذتهایش در طول زمان تجربه میشود؛ زمانی که در کنار کسی که درست انتخابش کردید به هدفهایتان میرسید. انتخاب درست مهمترین مساله در ازدواج است. خود من با عشق ازدواج کردم، عشق در ازدواج خیلی مهم است چون در سختیهای زندگی اگر عشق نباشد، ممکن است آدم زندگی را رها کند. ابتدا باید با منطق فردی را انتخاب کنی و مطمئن باشی میتوانی یک عمر عاشق آن فرد بمانی.
اگر انتخاب درست باشد، از مشکلات مسیر راه هم عبور میکنید، چون همسرتان را دوست دارید و هر چه میگذرد بیشتر به آرامش میرسید. به نظر من برخلاف اینکه میگویند اوایل ازدواج مثل عسل است، دو سال اول ازدواج بسیار دشوار است، چون دو نفر از دو خانواده و دو فرهنگ متفاوت میخواهند کنار هم زندگی کنند، اما بعد از چند سال خیلی از این مشکلات از بین میروند. من 15 سال است ازدواج کردهام و پس از چند سال زندگی، دیگر طرفین همدیگر را کامل میشناسند و میدانند حساسیتها و نقاط ضعف طرف مقابل چیست و مسلما گرهها کمتر میشود.
به نکته خوبی اشاره کردید، همین ماجرای مشکلات یکی دو سال اول و اینکه بسیاری از طلاقها هم در همین یکی دو سال ابتدایی ازدواج صورت میگیرد، به نظر شما چگونه میشود بحرانهای یک دو سال اول ازدواج را مدیریت کرد؟
زوجها باید صبوری و از خودگذشتگی داشته باشند، از خودگذشتگی رمز خوشبختی در زندگی مشترک است، در زندگی «من» نباشند، چون «من» بودن کار را خراب میکند، این عقیده که اگر من از اول حرف همسرم را قبول کنم تا آخر زندگی حرف حرف او میشود، درست نیست. در تنشها سعی نکنند همه چیز را حل کنند و در یکی دو سال اول مدارا کنند، بعد مشکلات کمتر میشود و قلق زندگی دستشان میآید.
به نظر شما به عنوان یک هنرمند، ازدواج و تشکیل خانواده چقدر میتواند در سلامت روحی و شغلی و اجتماعی یک فرد تاثیرگذار باشد؟
متاسفانه برخی از زوجها، از یک جایی، زندگی را رها میکنند و بعد میبینیم که این افراد تنها در کنار هم هستند اما روحشان با هم در ارتباط نیست و این خطر اصلی سلامت خانواده است. به نظرم بدترین اتفاق این است که جسم فردی در کنار همسرش باشد اما روحش در کنارش نباشد و این مثل مردن است. گرهها باید حل شود. در مشکلات طرفین باید با هم حرف بزنند و بغضها در گلو نماند.
افزایش طلاق یکی از دغدغههای این روزهای جامعه است، به نظر شما چگونه میتوان خانوادهها را از این خطر خانمانسوز دور نگه داشت؟
این روزها مراکز مشاوره بسیار زیاد شدهاند و به نظرم پیش از اینکه دیر بشود، زوجین باید به این مراکز بروند نه زمانی که کار از کار گذشته و طرفین برای تائیدی برای جدایی هستند. زوجها قبل از ایجاد کینهها و زمانی که عشق وجود دارد، باید به مشاوره مراجعه کنند.
یکی از اتفاقاتی که در جریان مدرن شدن جوامع میافتد، افزایش ارتباطات در فضاهای مجازی است و این روزها اکثر آدمهای جامعه ما، به جای گفتوگو با اعضای خانواده، در اپلیکیشنهای موبایلی خود به سر میبرند. برای نجات خانواده از هجوم فضای مجازی چه پیشنهادی دارید؟
به نظرم زوجین در ساعتهایی غیر از زمانی که در خانه و کنار یکدیگر هستند، اپلیکیشنهای موبایلی را چک کنند و در خانه فقط با همسر و فرزندانشان وقت بگذرانند.
به نظر شما چگونه میتوان خانوادهها را از این همه خطراتی که از همه سو به آنها هجوم آورده است، مصون نگه داشت؟
به نظرم زوجین باید به هم اعتماد داشته باشند و در برابر خطراتی که در خارج از خانواده اتفاق میافتد، پشت هم باشند و آرامش را در زندگی برقرار کنند.