قتل به خاطر آزار همسر برادر


مردی که متهم است با همدستی فردی دوستش را کشته چون فکر می‌کرد همسر برادرش را مورد آزار و اذیت قرار داده است، از ایران متواری شد اما همدست او بازداشت شد و پای میز محاکمه رفت.

 به گزارش شرق ، آذرماه سال ٨٦ کارگر ساختمان نیمه‌‌کاره‌ای در شهرری هنگام مراجعه به محل کارش با جسد مردی که به صورت دمر روی زمین افتاده بود در حیاط ساختمان روبه‌رو شد. او به‌سرعت با اورژانس تماس گرفت و از آنها تقاضای کمک کرد. پس از حضور نیروی اورژانس در محل متوجه شدند مرد جوان با ضربات چاقو کشته شده است. به‌این‌ترتیب نیروی‌های اورژانس پلیس را در جریان کشف جسد قرار دادند. مأموران پلیس کلانتری ١٣١ شهرری با شنیدن این خبر به‌سرعت در محل حاضر و پس از تحقیقات اولیه متوجه شدند مقتول فردی به نام اکبر است که با ضربات چاقو کشته شده است. با تحقیقات بیشتر مأموران به فردی به نام احمد مظنون شدند و او را بازداشت کردند. احمد که متوجه شد مدارک مأموران علیه وی کامل است اعتراف کرد و به مأموران جنایی گفت: مدتی پیش یکی از دوستانم به نام رضا به من گفت از افغانستان با او تماس گرفته‌اند و گفته‌اند فردی به نام اکبر زن برادرت را آزار داده است.

 

بعد از این حادثه هرچه در افغانستان دنبال اکبر گشتیم او را پیدا نکردیم تا اینکه متوجه شدیم اکبر به ایران آمده است. حالا که تو در ایران هستی اکبر را پیدا و او را به خاطر آزار زن برادرت تنبیه کن. با شنیدن این خبر رضا بسیار آشفته شد و از طریق دوستان و آشنایان اکبر را پیدا کرد. موضوع را با من در میان گذاشت و از من خواست با او همکاری کنم. من هم به دلیل اینکه موضوع ناموسی بود قبول کردم با رضا همکاری کنم.  احمد درادامه به مأموران گفت: شب قبل از حادثه رضا از من خواست با اکبر تماس بگیرم و برای گرفتن انتقام او را به ساختمان نیمه‌کاره‌ای که در آن کار می‌کردیم، بکشانم.

 

تماس گرفتم اکبر هم قبول کرد به آنجا بیاید. آن شب اکبر را همان‌جا نگه داشتیم و فردای آن روز تصمیم گرفتیم کار خود را عملی کنیم. اکبر می‌خواست زودتر برود تا دوش بگیرد ما هم که می‌خواستیم او را تنبیه کنیم پیک‌نیک را روشن کردیم تا آب جوش بیاید و به اکبر گفتیم شامپو داریم و اگر دوست داشته باشد، می‌تواند همین‌جا سراش را بشوید. اکبر قبول کرد و ماند. پیراهنش را در آورد کمی آب بر سر اکبر ریختیم کمی شامپو به سرش مالید چشم‌هایش را بسته بود که کف شامپو چشم‌هایش را سوزاند از ما خواست آب روی سرش بریزیم. رضا یک چاقو برداشت من هم یکی هرکداممان یک چاقو در پهلوی اکبر فرو و فرار کردیم. رضا بعد از این کار به‌سرعت خود را به مرز رساند و به افغانستان بازگشت. اما من دستگیر شدم.

 

با توجه به گفته‌های احمد و متواری‌بودن رضا و سایر مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای دم کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. پس از انجام تشریفات قانونی به دلیل اینکه اولیای دم ساکن افغانستان هستند و نتوانستند در جلسات دادگاه حاضر شوند، نماینده دادستان درخواست اولیای‌دم را که به دادسرا ارائه داده‌ بودند برای قضات خواند و با استناد به آن برای متهم درخواست مجازات کرد. مطابق آنچه در پرونده منعکس شده ‌است پدر مقتول از دادگاه درخواست قصاص و مادر مقتول درخواست دیه کرده ‌است. درادامه نوبت به متهم رسید. احمد بار دیگر روز حادثه را همان‌طور که بود تعریف کرد و گفت: من قصد کشتن اکبر را نداشتم فقط می‌خواستم او را تنبیه کنم. با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات برای تصمیم‌گیری درباره این پرونده وارد شور شدند.