اطلس دو تهدید در پایتخت
ابعاد دو تهدید شهری با منشا «طبیعی» و «انسانساز»، پایتخت را در معرض «ریسک بالا» ناشی از حوادث غیرمترقبه قرار داده است. مطالعات یک زلزلهشناس درباره آستانه تحمل تهران در برابر زلزله بزرگ - که وقوع آن در زمان نامشخص، قطعی بهنظر میرسد - نشان میدهد مناطقی از پایتخت با بیشترین خطر حوادث ثانویه (پس از زلزله) روبهرو هستند و در شمال شهر نیز چیدمان خطرناک برجهای ساختمانی و جنس خاک، استعداد حوادث مشابه پلاسکو در این محلهها را بالا برده است. 10 اقدام توسط شهرداری میتواند شرایط اضطراری را مهار کند.
حقیقت ریسک حوادث غیرمترقبه که میتواند به دو شکل «زلزله و حوادث ثانویه آن» و «آتشسوزی شبیه آنچه در ساختمان پلاسکو» رخ داد در یک تحقیق کارشناسی-دانشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. برآورد و مطالعات انجام شده از سوی مهدی زارع استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله نشان میدهد: از یکسو وقوع نوع اول ریسک شناسایی شده برای پایتخت یعنی زلزله بزرگ در شهر تهران حتمی است و از سوی دیگر نوع دوم ریسک بحث آتشسوزی است که ناشی از تعداد و موقعیت ساختمانهای بلندمرتبه موجود در تهران میشود که عمدتا وضعیت ایمنی مناسبی ندارند.
از اینرو مطابق با بررسیهای انجام شده پایتخت از ناحیه این دو ریسک در یک شرایط اضطراری قرار دارد. مهدی زارع، عضو وابسته شاخه زمینشناسی فرهنگستان علوم در این پژوهش ضمن معرفی اطلس خطر وقوع زلزله و آتشسوزی شبیه آنچه در ساختمان پلاسکو، پادزهر هر دو تهدید را در قالب یک نقشه راه ارائه کرده است. بررسیهای کارشناسی از وضعیت اطلس خطر شناسایی شده در محدوده شهر تهران حاکی از آن است که اگر واقعبینانه به وضعیت فعلی تهران نگاه شود حداقل با پنج نوع ریسک بروز حوادث با تلفات و آسیب گسترده شامل؛ زلزله و حوادث ثانویه زلزله (همچون آتشسوزی)، بروز حادثه در ساختمانهای بلندمرتبه شبیه ساختمان پلاسکو، ریسک بروز حادثه ناشی از جنس خاک در محلههای مستعد حادثه (وجود خاک نرم در جنوب و شمال شهر) و ریسک شبکههای زیرزمینی آب، برق، گاز و انبارهای سوخت روبهرو است.
طبق این تحقیقات جزئیات اطلس خطر (موقعیت و ابعاد خطر ناشی از پنج ریسک در مناطق مختلف شهر) نشان میدهد: در حال حاضر جنوب، جنوب غرب، جنوب شرق و مرکز شهر تهران با بالاترین ریسک مواجه هستند. در عین حال شرایط مناطق شمالی شهر تهران هم به گونهای است که خطر بروز حوادث غیرمترقبه در این مناطق وجود دارد. نکته مورد تاکید در این تحقیق آن است که درخصوص ریسک وقوع زلزله مناطق نزدیک و روی پهنههای گسل شمال تهران از دو جهت، یکی فعال بودن پهنه و دیگری شکل ساختمانها و محلههای این مناطق را در معرض خطر جدی مشابه حادثه آتشسوزی ساختمان پلاسکو قرار داده است.
برآوردهای استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله مشخص میکند یکسوم از حدود هزار ساختمان بلندمرتبه شهر تهران در نزدیکی یا روی پهنه گسل شمال تهران قرار گرفتهاند. وضعیت برخی از این برجها در محلههای شمالی شهر همچون الهیه به گونهای است که حتی در شرایط فعلی (وضعیت طبیعی شهر) تردد شهروندان در معابر این محلهها با دشواری همراه است، بنابراین اگر حادثهای در این مناطق رخ دهد احتمال میرود نیروهای امدادی آتشنشانی امکان رسیدن به پای ساختمانها را هم نداشته باشند. مناطق شمال شهر علاوه بر ریسک زلزله و حوادث ثانویه آن با خطر تشدید امواج لرزهای و زمینلغزه به خاطر وجود خاک نرم در این مناطق روبهرو هستند.
البته این ریسک در محدودههای جنوبی شهر که حدود 60 درصد جمعیت پایتخت را در خود جای دادهاند وجود دارد. آسیبپذیری این مناطق به دلیل فرسودگی املاک، تراکم جمعیت در محلات و باریک بودن معابر در برابر حوادث مشابه ساختمان پلاسکو به شدت بالا است. براساس مطالعات انجام شده و با استناد به تلفات زلزلههای مشابه با شرایط شهر تهران در کشورهای مختلف اگر زلزلهای با بزرگی بیش از 7 ریشتر در تهران اتفاق بیفتد بسته به زمان و کانون وقوع آن، 5 تا 20 درصد جمعیت (در حدود نیم تا 2 میلیون نفر از جمعیت شهر تهران) از بین خواهند رفت. نهایتا در جمعبندی این تحقیقات از آنجا که عمده ریسکها به محلاتی برمیگردد که ساختمانهای بلندمرتبه در آن واقع شدهاند، 10 نوع پادزهر برای مقابله با ریسکهای شهر تهران معرفی و شناسایی شده است. اولین پادزهر برای مقابله با ریسکهای شهر تهران شناسایی موقعیت و ابعاد خطر زلزله و حوادث مشابه ساختمان پلاسکو عنوان شده است. گام دوم برای جلوگیری از وقوع این خطرات محاسبه میزان مقاومت و تابآوری تهران در مقابل این دو جنس خطر است.
زارع در این تحقیق سومین گام را تعیین وضعیت مطلوب ایمنی تهران برای 20 سال آینده معرفی کرده است.ضمن آنکه در گام بعدی تاکید شده باید برای مقابله با این خطرات نیازی که مدیریت شهری برای تحقق وضعیت مطلوب و آمادگی برای مقابله با بدترین ممکن شهر در زمان خطر را دارد، شناسایی شود.یکی از مهمترین گامهای میانی در این اقدامات آن است که از ایجاد ریسک جدید در تهران جلوگیری شود.سازماندهی و تجهیز سازمان آتشنشانی با استفاده از الگوی جهانی و جدی گرفتن مدیریت بحران شهر تهران از سوی شهرداری دو گام دیگری است که برای مقابله با این دو جنس خطر لازم عنوان شده است؛گامی که در سالهای اخیر چندان مورد توجه مدیریت شهری قرار نگرفته است.
هشتمین گام نیز طراحی تحقیقات دانشگاهی در حوزه مدیریت بحران براساس واقعیتهای موجود پایتخت است. در عین حال باید تهران برای بدترین حالت هنگام بروز حوادث غیرمترقبه آماده شود. گام آخر نیز جلوگیری از احداث ساختمانهای بالای 8 طبقه در نزدیکی یا روی گسل شمال عنوان شده است. در این تحقیق تاکید شده است چنین ساختوسازهایی به ویژه در شمال منطقه 22، سوهانک، شهرک شهید محلاتی، کاشانک، گلابدره، امامزاده قاسم، دربند، ولنجک، فرحزاد و حصارک باید محدود شود چراکه هر نوع ساخت وساز بیش از 8 طبقه در این مناطق به معنی ایجاد یک ریسک جدید خواهد بود. متن کامل تحقیقات مهدی زارع استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله به شرح زیر است:
لرزهخیزی تهران
وقوع زمینلرزههای مخرب تاریخی در محدوده تهران و ری، وقوع و ثبت رخداد خرد زمینلرزهها در سالهای اخیر و تعیین سن انجام شده در محل ترانشههای حفر شده روی گسلهای فعال (که نمایانگر 7 زلزله با بزرگی بین 5/ 6 تا 5/ 7 روی گسل شمال تهران است که دو مورد آنها در 7 هزار سال آخر رخ دادهاند) و همچنین ویرانی تمدن قیطریه (بر پایه یافتههای باستانشناسی زندهیاد دکتر عزتالله نگهبان در دهه 40 شمسی) در بازه حدود 3200 سال قبل (که احتمالا در اثر زمینلرزه رخ داده است)، همگی نمایانگر فعال بودن پهنه تهران از دیدگاه زمینلرزه و احتمال بالای رخداد یک زمینلرزه مهم بعدی در آن است.
زمینلرزههای مخرب تاریخی در ناحیه شهر ری در 4 سده پیش از میلاد مسیح و همچنین زلزلههای تاریخی 743، 855، 958 شهری ری و از سوی دیگر رخداد زلزلههای مهم 1177 و 1962 میلادی بوئینزهرا در جنوب دشت قزوین در غرب تهران که برآورد میشود همگی بزرگی بیش از 7 داشتهاند، نمایانگر رخداد زلزلههای مخرب در ناحیه شهری یا در نزدیکی گستره شهر تهران است. این درحالی است که گسل شمال تهران با جابهجا کردن نهشتههای کواترنر در ناحیه شمالی تهران همراه بوده است و آخرین بررسیهای دیرینه لرزهشناسی گویای لرزهزا بودن آن حتی در مدت زمان عهد حاضر - هولوسن - بوده است.
به مساله میتوان به ترتیب ذیل نگاه کرد: اول اینکه واقعبینانه از نظر ریسک سوانح مختلف (با و بدون احتساب شرایط ویژهای مانند آتشسوزی) هم اکنون در چه وضعیتی قرار داریم و چه امکاناتی داریم. دوم آنکه وضع مطلوب (نسبی) کدام است و برای رسیدن به آن وضع به چه امکانات (نیروی انسانی و تجهیزات) نیاز داریم. و نهایتا بدانیم فرصتها و تهدیدهای ما هم اکنون چیست و در یک بازه دراز مدت (مثلا در 20 سال دیگر در سال 1415شمسی) چه وضعی را در تهران و شهرهای بزرگ دیگرمان انتظار داریم؟ برای پاسخگویی به هر کدام از این سوالات باید افراد متخصص و مسوول به کار گرفته شوند.
حادثه پلاسکو
سازماندهی آتشنشانی بدون دسترسی به مدلی موفق و بینالمللی و بدون آگاهی از اطلاعات دقیق و فنی نسبت به موضوع ممکن نیست. در حادثه پلاسکو باید اطلاعات بهصورت فنی، دقیق و علمی تبیین و ابعاد آن بدون سوءگیری مشخص شود. در فرانسه مدیریت و فرماندهی عملیات پاسخ و مقابله با آتشهای بزرگ (شهری و صنعتی) از سوی یک آتشنشان انجام میشود. فقط در دو شهر پاریس و مارسی آن آتشنشان یک فرمانده نظامی با درجه ژنرالی است و برای کلیه نواحی ساید شهری فرمانده سیویل است. متخصصان آتش باید در جنبههای مختلف مدیریت این موضوع در سراسر کشور مسوولیت داشته باشند. ضمنا باید درباره وضعیت تهران نیز اطلاعات دقیق و فنی داشته باشیم.
بر اساس آنچه وزارت راه و شهرسازی در سال 1395 اعلام کرده است، در تهران 979 ساختمان بلندمرتبه وجود دارد که حدود 480 ساختمان بلندمرتبه در دهه اخیر احداث شده است. بر اساس اعلام وزارت مذکور 25 درصد از 979 ساختمان در مناطق با بافت عمدتا فرسوده مانند منطقه 12 هستند یعنی همان منطقهای که ساختمان پلاسکو در آن وجود داشت و ممکن است از نظر دسترسی راه نیز مشکلی نداشته باشد. در عین حال ممکن است این حادثه در الهیه اتفاق بیفتد که یکی از مسائل اصلی در این منطقه دسترسی است، در حالی که ساختمان پلاسکو در جوار دو خیابان اصلی و بزرگ جمهوری اسلامی و سعدی واقع شده بود.
حدود یک سوم از ساختمانهای بلندمرتبه در نزدیکی یا روی پهنههای گسل شمال تهران واقع شدهاند، در مطالعهای که در سال گذشته انجام شده مشخص شد در منطقه مرکزی به ویژه در جنوب غرب و جنوب شرق تهران بالاترین ریسک را شاهد هستیم. به این معنی که حتی اگر گسلهای شمال یا منتهیالیه جنوب تهران زلزله مهمی را از خود نشان دهند، احتمال خسارت و خرابی بیشتر در همین مناطق مرکزی، جنوبی، جنوب شرق و جنوب غرب تهران به خاطر وجود بافت فرسوده و جمعیت زیاد را شاهد خواهیم بود. با توجه به جمعیت زیاد و بافت فرسوده بیشتر و دسترسی محدود و وجود معابر باعرض 10 متر یا کمتر در مناطق مرزی و جنوب غرب و جنوب شرق تهران، مشکلات بیشتری (ریسک بالاتر آتش) در این مناطق داریم. البته این موضوع به این معنی نیست که در مناطق شمالی تهران هیچ مشکلی نداریم. درس اولیهای که در حادثه پلاسکو از نظر مدیریت سانحه گرفتیم این بود که فروریختن یک ساختمان، مشکلات عدیدهای از جمله مشکلات اجتماعی، روانی و اقتصادی ایجاد میکند.
با توجه به اینکه تمرکز ساختمانهای بلندمرتبه در تهران که به ویژه در مناطق یک، دو، سه و چهار قرار دارند، چنین مناطقی با مسائل مختلفی در هنگام یک زلزله بعدی روبهروست. مثلا در منطقه الهیه در شمال تهران علاوه بر دسترسی میتوان به موضوع وجود «خاک نرم» و احتمال تشدید امواج لرزهای در زلزله بعدی اشاره کرد. از سوی دیگر مساله تشدید امواج به دلیل اثر خاک در جنوب تهران محسوس است بهطوری که از محدوده میدان بهارستان به سمت میدان شوش و منطقه 20 تهران موضوع تشدید امواج به دلیل شرایط خاک نرم در مطالعات مختلف ریز پهنهبندی لرزهای نشان داده شده است.
ساختمانهای بلندمرتبه در شمال تهران در کنار کوچههای 5 تا 6 متری احداث شده که بدون حادثه هم در تردد با مشکل روبهرو هستند چه برسد که در این کوچهها حادثهای رخ دهد. در واقع به نظر میرسد که توسعه به شدت ناپایدار در تهران اتفاق افتاده و این موضوع فقط به سالهای اخیر در تهران مربوط نیست، بلکه در 50 سال اخیر توسعه در تهران به شدت «ناپایدار» دنبال شده است. بهعنوان اولین قدم برای کاهش ریسک نباید اجازه داد ریسک جدیدتری در تهران ایجاد شود. وضعیت فعلی بدون چاره نیست و ابتدا باید از بدتر شدن وضعیت جلوگیری کرد. طوری باید عمل کنیم که هزینههای مقابله با ریسک کاهش یابد. در ابتدا باید نسبت به بحران پیشگیرانه وارد موضوع شویم و پاسخ دهیم که در ایران معمولا به آن مقابله میگویند و به بعد از وقوع حادثه مربوط است، بهصورت سیستماتیک و علمی باشد.
در بخش مدیریت بحران شهرداری نیروهای خوب، کارآمد، علمی و کارشناس وجود دارد که این افراد با موضوع به شیوه مدرن آشنا هستند، اما به نظر میرسد که این بخش در مدیریت شهری خیلی جدی گرفته نمیشود و در مجموعه شهرداری موضوع مربوط به خطر، ریسک و بحران موضوعی جدی نیست و از این افراد استفاده جدی نمیشود. به نحوی که در واقع نظر همین افراد متخصص بهعنوان نظر وتویی در مدیریت شهری مطرح نیست. این کار خطرناک و غلط است. بنابراین میتوان گفت در شهرداری از آنچه بهعنوان سرمایه علمی و تخصصی وجود دارد به درستی استفاده نمیشود. اینکه چرا استفاده نمیشود شاید به این مساله مربوط است که موضوع خطر و ریسک در هیچ جای تهران مهم و جدی تلقی نمیشود.
وقتی اتفاقی در تهران رخ میدهد، همان روز و بعد از وقوع سراغ آن میرویم. در زلزله هم موضوع خیلی جدی تلقی نمیشود. زمان رخداد زمین لرزه در هیچ جای دنیا قابل پیشبینی نیست ولی اینکه زلزله حتما در تهران اتفاق میافتد از نظر علمی برای زلزله شناسان قابل تردید نیست. وقتی برجهای بلند در کوچههای 6 متری ساخته میشود باید توجه شود اگر زلزلهای به بزرگی 6 ریشتر اتفاق بیفتد ممکن است نیروهای آتشنشان حتی نتوانند به پای ساختمان برسند. در حالی که در ساختمان پلاسکو به پای ساختمان رسیدند اما در برجهایی که در معابر باریک ساخته شدند به پای ساختمان هم نمیرسند.
وقوع زلزله بزرگ در تهران حتمی است، ممکن است زلزله زمانی رخ دهد که ما در قید حیات نباشیم اما برای آینده در قبال هر کاری که الان انجام میدهیم مسوول هستیم و این موضوع علاوه بر زلزله به مسائل دیگر اقتصادی، اجتماعی نیز مربوط میشود. ایمنی مدارس از اهمیت بالایی برخوردار است. در تهران بر اساس آماری که وجود دارد حدود 4 هزار مدرسه(2200 دولتی و 1800غیرانتفاعی) داریم. حدود یک میلیون و 700 هزار دانش آموز داریم که از این تعداد، یک و نیم میلیون دانش آموز در مدارس دولتی تحصیل میکنند. اگر آمار بافت فرسوده تهران را حدود 30 درصد در نظر بگیریم تعداد 1800 مدرسه با بافت فرسوده در تهران داریم.
در ساعتی که حادثه ساختمان پلاسکو اتفاق افتاد جمعیت زیادی داخل ساختمان نبود اما اگر ساعتی غیر از آن بود، تبعات بیشتر و بسیار بدتری داشت. هنوز در تهران برآورد دقیقی نشده که اگر زلزله با بزرگی 6 اتفاق بیفتد در چه سطحی با چه خساراتی در سناریوهای مختلف و در زمانهای مختلف روی میدهد. البته سناریوهای مختلفی در این باره ارائه شده است اما هنوز جواب دقیق و علمی بر پایه دادههای واقعی که بهطور سیستماتیک برداشت شده باشد برای این موضوع نداریم. شرایط مختلفی در تهران وجود دارد. جمعیت حدود 4.5 میلیونی هر روز صبح برای کار وارد و عصر از تهران خارج میشود. از طرفی جمعیت سرگردان نیز در تهران وجود دارد که در طول روز در سطح شهر تردد دارند و برآوردها نشان میدهد حدود 2 تا 2.5 میلیون جمعیت سرگردان در طول روز داریم که این موارد هیچ کدام در محاسبات زلزله در نظر گرفته نشده است.
در مطالعاتی که انجام شده به این نتیجه رسیدهایم، اگر زلزلهای با بزرگی 6 رخ دهد بخشهای مرکزی به سمت جنوب تهران که دارای تمرکز جمعیت است و 60 درصد جمعیت تهران در این بخش قرار دارد، بیشترین آسیب را تجربه خواهند کرد. آمارهای رخداد زلزله و تلفات قابل انتظار در دنیا نشان میدهد اگر زلزلهای با این ویژگیها طی روز روی دهد بین یک تا 10 درصد جمعیت از دست میرود و اگر طی شب اتفاق افتد ممکن است بین 10 تا 40 درصد جمعیت از دست برود. حال اگر ما میانگین این آمار را در نظر بگیریم بهطوری که اگر برآوردی اولیه کنیم که در یک زلزله اصلی با بزرگی بیش از 7 ریشتر که کانون آن در محدوده شهر تهران کنونی واقع باشد احتمال دارد 5 تا 20 درصد جمعیت تهران از بین برود. به عبارت دیگر ممکن است نیم میلیون تا دومیلیون انسان را از دست بدهیم. البته این برآورد اولیه بر اساس تجربه وقوع تلفات در شرایط مشابه تهران در زلزلههای دنیاست.
قانون سازمان مدیریت بحران در ایران روی کاغذ کمابیش شبیه چارت تشکیلاتی سازمان مدیریت بحران آمریکا (FEMA) است. در حادثه پلاسکو طبق قانون شهردار مسوولیت داشته است. در مجموع اتفاقاتی که برای روند مدیریت و توسعه شهر تهران میافتد نگاه کارکردی و مدرن پایدار حاکم نیست. در شهر تهران ساختمانهای شیکی وجود دارد و در بخشهایی از تهران ساختمانهایی وجود دارد که عمرشان از 50 سال هم گذشته است. در واقع میتوان گفت تضادهایی وجود دارد که به طرز عجیب و غریبی معضلات فرهنگی و اجتماعی خاص خود را ایجاد میکند. نگاهی که به تهران در قرن 21 وجود دارد دارای یکسری الزامات است که نیازمند امکانات بودجهای و نگاه مدیریتی پایدار در سطوح بالا است. ما هم در شهر تهران میتوانیم از نظر علمی برای مشکلات چارهاندیشی کنیم و مانند بسیاری از کشورهای توسعهیافته وضع را بهبود بخشیم.
حل کردن مشکلات ساختاری در تهران یکشبه ممکن نمیشود و همچنین با جابهجا کردن سیاسی مدیران هم بهنظر نمیرسد پیشرفت مهمی در وضع تهران حاصل شود، بلکه باید پلهپله و با بهرهگیری از علم به سمت کمکردن معضلات برویم.
حادثه پلاسکو نشان داد که مسأله شهر تهران جدی است. در واقع ساختمان پلاسکو نماد کوچکی از مسائل شهر تهران بود که باید بهطور جدی به آن توجه شود. تا قبل از 30 دی 95 شاید به موضوع سوانح شهری جور دیگری نگاه میشد اما از این تاریخ به بعد باید رویکرد و نگاه به این مسائل بهطور جدی تغییر کند. همچنین یکی از مواردی که باید در حادثه پلاسکو به آن توجه شود، نگاه واقعبینانه به مشکلات است. ما در کشور خیلی از این مشکلات داریم که باید بهطور علمی پایش شود، وجودشان پذیرفته شود و متناسب با آنها اقدامات علمی و واقع بینانه انجام شود. ساختمان پلاسکو نشان داد که مسألههای اصلی نظیر مساله مدیریت بحران و وضعیت شهر تهران هنگام سانحه در ایران از سوی متخصصان و دانشمندان رشتههای مختلف نیز چندان جدی گرفته نمیشود یا فراموش شده است. در بهترین دانشگاههای ایران و از رشتههایی که مرتبط با موضوع زلزله و بحران هستند احتمالا میبینید بسیاری از استادان و دانشجویان دغدغهشان چیزی از جنس زلزله تهران و سانحه پلاسکو نیست و به موضوعاتی میپردازند که خیلی به بحران و وضعیت واقعی تهران و ایران ربطی ندارد. جامعه علمی ما که در این کشور کار میکنند و در جریان زندگی حضور دارند باید فایده مستقیم و موثری داشته باشد. این حضور جدی دانشمندان با حساس بودن روی مسائل واقعی و پرداختن مسائل ملی مانند سانحهای محتمل نظیر سانحه پلاسکو در صحنه است. این حساسیت حتی باید به دانشآموزان و معلمان مدارس نیز منتقل و در سطح آموزش متوسطه نیز آموزش و پرورش ما مساله محور و دغدغهمحور براساس مسائل واقعی موجود مانند زلزله تهران و حادثه پلاسکو انجام شود.
تهران، تراکم و مساله ساختمانهای بلند
اگر در تهران زمینلرزهای رخ دهد، اتفاقی متفاوت با زلزله بم 1382 خواهد بود. بسیاری از مردم فکر میکنندکه هرگاه زلزلهای در شهری بزرگ بیاید، بلافاصله هلیکوپترها بر فراز شهر حاضر میشوند و کمکرسانی از طریق آسمان شروع خواهد شد! ولی عملا این تصور واقعبینانه نیست و درتهران ماجرا پیچیدهتر است. بعد از شهر تهران، مشهد، اصفهان، کرج و تبریز پرجمعیتترین شهرهای ایران هستند و همه این شهرها باید در مقابل سوانح آماده شوند.
باید توجه کنیم که زلزله تهران شبیه هیچکدام از زلزلههای طبس 1357، منجیل 1369، بم1382 و ورزقان 1391 نخواهد بود. احتمالا تجربه منحصربهفردی خواهد بود که آن را تاکنون در ایران نداشتهایم و تنها باید برای آن، بر پایه مطالعه و مدلسازی و شبیهسازی سناریوهای گوناگون و شناخت سناریوی بدترین حالت آمادگی لازم را پیدا کنیم. زمان رخداد آن زلزله را نمیدانیم اما برپایه آنچه که از دوره بازگشتهای زلزلههای مهم در پیرامون تهران میدانیم، آن زلزله ممکن است روزی اتفاق بیفتد. در سال ۱۳۷۰ برنامهای دنبال میشد تا در باغ شاطر دربند ساختمان بلند - برجی - احداث شود.
این برنامه ایده شهردار وقت بود و مشاور شهرسازی ابراز میداشت که در کنار کاخ سعدآباد (محله نسبتا فقیرنشین باغ شاطر در آن روز) و در عمل در سوی دیگر خیابان دربند محلهای احداث شده است که تناسبی با آن سوی دیگر خیابان دربند (کاخ) ندارد! این محله که در کنار باغ بزرگ ملک و در حد فاصل گلابدره و دربند قرار داشت - و قرار دارد - باغ شاطر نام دارد. هدف آن بود که این بناهای احداث شده - بیشتر در سالهای بعد از انقلاب- با مدرنسازی و شهرسازی جدید ساماندهی شود (ایده محوری هم احداث برجی بلند در باغ شاطر بود). با مطالعات ما مشخص شد که محله باغ شاطر روی یک زمین لغزش بزرگ، با صفحه لغزش مشخص (با شیب به سوی جنوب)، بر روی گسل شمال تهران (با شیب به سوی شمال) قراردارد. ضمنا این توجه بعدها به محلههای دیگر نیز از جمله فرحزاد، حصارک کن، سوهانک و سعادت آباد و ولنجک در شمال تهران گسترش یافت.
پنج سال اخیر پدیده عجیبی بهصورت ساخت بناهای متعدد بلندمرتبه - ۶ تا ۱۲ طبقه و بلندتر - در چنین پهنه پرمسالهای دیده میشود. جالب است که در تمام 25 سال گذشته تحول در این منطقه ادامه داشته ولی سرعت اخیر در ساخت بناهای بلندمرتبه و بهویژه رشد ساخت این همه ساختمان بر روی شیبهای گاه تا ۶۰ درجه وبیشتر عجیب و باورنکردنی به نظر میرسد. نکته جدید بیشتر از جنبه عجله در ساخت بناهای بلندمرتبه (6، 10، 12 و گاه تا 20 و 22 طبقه) در نواحی شمال تهران و بر روی پهنه گسل شمال تهران است. در این مورد نکتههای زیر مهم به نظر میرسد:
- ساخت بنا «بر روی» پهنه گسل فعال در آییننامههای مهم در کشورهای لرزهخیز (نظیر آییننامه AP در کالیفرنیا و آییننامه نیوزیلند) منع و ممنوع شده و حداقل توصیه شده تا بناهای معمولی و ساختمانهای یکی دو طبقه امکان ساخت داشته باشند و از تجمع و انبوهسازی باید به هر طریق ممکن اجتناب شود.
- در پهنههای یاد شده علاوه بر ساخت بنا بر روی پهنه گسل، خطر لغزش جدی است. بناهای 8 تا 12 طبقه یا بلندتری که اکنون در حال ساخت در پهنه گسل شمال تهران در سوهانک، شهرک شهید محلاتی، کاشانک، گلابدره، محله امامزاده قاسم، باغشاطر، دربند، ولنجک، کوی دانشجو، شمال فرحزاد، حصارک کن و کل ناحیه شمالی منطقه 22 هستند، بسیاری بر روی شیبهای 30 تا بیش از 70 درجه احداث میشوند! در این شیبها حتی در شرایط بدون زمینلرزه هم احتمال خطر زمین لغزش و مشکلات دیگر در فصل زمستان در آنها بالاست. در یک زمینلرزه مهم این دامنههای تحت خطر میتواند مشکلات مضاعفی تجربه کنند.
- در ساخت ساختمان بلند مرتبه و برج بر روی گسل باید توجه کرد که در این نواحی در هنگام یک زمینلرزه علاوه بر امکان گسیختگی مستقیم در سطح زمین، احتمال ایجاد تکانهای بسیار شدید در اثر پالسهای پریود بلند - در اثر پدیده جهتپذیری در هنگام رخداد زمینلرزه در نزدیکی گسل زمینلرزه، و پدیده «پله پرش» (فلینج) به ویژه روی صفحه گسیختگی وجود دارد. تجربیات قبلی در زمینلرزههایی که در ایران (زلزله 1382 بم)، ترکیه (زلزلههای ایزمیت و دوزجه در سال 1378)، ژاپن (زلزله 1373 کوبه)، آمریکا (زلزلههای 1368 لوماپریتا، 1371 لندرز و 1372 نورث ریج همگی در ایالت کالیفرنیا)، نیوزیلند (زمینلرزههای 1389 کرایست چرچ)، چین (زلزله 1378 ونچوان)و... رخ داده و جنبش در نزدیکی گسل در دستگاههای شتابنگاری ثبت شده است، نشان از آن دارد که پالسهای تغییر مکان و تکانهای شدید در هنگام رخداد زمینلرزه با پریودهای طبیعی حدود 5/ 0 تا 2 ثانیه در موارد متعددی ثبت و تجربه شده و اهل فن میدانند که این پریودهای طبیعی مطابق با پریودهای طبیعی نوسان در ساختمانهای حدود 5 تا 20 طبقه است، بنابراین علم موجود به ما حکم میکند که هرنوع احداث ساختمان بلند و توسعه شهر- به ویژه انبوهسازی و برجسازی- در چنین نواحی بدون شک به توسعه مناطق با ریسک بالا در شهری مانند تهران میافزاید.
- وجود تغییرات شدید توپوگرافی (پستی و بلندی) در این نواحی به احتمال تشدید امواج زمینلرزه احتمالی در این مرزهای توپوگرافی در پای دامنهها میانجامد. تشدید امواج در اثر تغییرات پستی و بلندی در مرزهای بین کوه و دشت (که در شمال تهران مشخصکننده ناحیه گسل شمال تهران است) بدون شک تشدیدکننده خرابیها خواهد بود.
- در این نواحی احداث سریع این مجتمعها در معابر و آبراهههای مهم شمال تهران بسیار خطرناک است. جایی که مانند گلابدره، سیل مرداد 1366 با حدود 250 کشته را در منطقه گلابدره، دربند و تجریش تجربه کرده است. یادمان باشد که در آن سال (حدود 27 سال قبل) این همه بنای بلند مرتبه در چنین ناحیهای وجود نداشت و اکنون و به ویژه در دو دهه اخیر چنین تمرکز نامتوازن و ناپایدار ساختمانسازی در شمال تهران صرفا بر مبنای مزیت بالای اقتصادی آن رخ داده است.
- نگارنده در یک برآورد قبلی نشان داده است که جمعیتی بالغ بر 2 میلیون و یکصد هزار نفر در شمال تهران در پهنه گسل شمال تهران زندگی میکنند. برآورد اخیر نگارنده نشان میدهد که دست کم حدود 200 هزار نفر (10 درصد) از این جمعیت در بناهای 5 طبقه یا بلندتر در این نواحی ساکن شدهاند.
- باید دقت کرد که این توسعه به شدت ناپایدار و ناایمن، علاوه بر ریسک سوانح طبیعی نظیر زلزله و زمین لغزش، موجب تخریب شدید و سریع فضای سبز و باغات و مراتع و منابع زیست محیطی در منطقه شمالی تهران است.
راه چاره برای کاهش ریسک
به نظر میرسد که راه منطقی حرکت از سمت ساده قضیه به سمت پیچیده آن است تا مساله به تدریج حل شود. در مسیر کاهش ریسک چارهای نداریم جز آنکه بهصورت سامانیافته (سیستماتیک) عمل کنیم. مانند بیماری که به بیمارستان میرود و حتی اگر در بدترین حالت ممکن هم باشد، اول باید پذیرش شود و برای آن پروندهای تشکیل شود و بعد آزمایشهای لازم روی آن انجام گیرد. بیمار هر چقدر هم که بد حال باشد پزشک بدون داشتن اطلاعات لازم دست به درمان نمیزند. بنابراین ما هم باید از پیش مطالعات لازم را انجام دهیم، برداشت میدانی زمینشناسی و زلزلهشناسی و نقشهبرداری دقیق انجام شود، اطلاعات لازم را درباره ساختمانها و سازهها بهدست آوریم و اطلاعات دیگر مورد نیاز را روی هم منطبق کنیم تا بتوانیم با داشتن تصویری مناسب از ریسک زلزله و سوانح طبیعی و در نظر گرفتن شرایط ویژه مانند هنگام بارش برف سنگین نسبت به کاهش ریسک و مدیریت بحرانهای احتمالی اقدام کنیم.
اخبار اجتماعی - دنیای اقتصاد