شما چه شخصیتی دارید ؟ - شخصیت قربانی
شما چه شخصیتی دارید ؟
● ۱۳ گونه شخصیتی و نحوه برخورد با آنها
هر فرد در جامعه شخصیت و منش مخصوص به خود دارد.
اگر این شخصیت منفی باشد باید درصدد اصلاح آن برآید و اگر شخصیتی مثبت و سازگار داشته باشد باید در تقویت آن بکوشد...
شما وقتی سعی میکنید به دیگران محبت کنید و آنان را خشنود سازید، با این عملکرد خود، شیوههای رفتاری را پذیرا شدهاید که برای دریافت، تأیید و عشقی طراحی شدهاند که به آن نیاز دارید، این شیوهها شبیه نقشهایی هستند که ایفا میکنید و یا شخصیتهایی که به نمایش میگذارید، حال در این مقاله میخواهیم انواع یا گونههای شخصیتی را به اختصار مطرح نماییم و برای شخصیتیهای نامطلوب راهکاری عملی ارائه دهیم:
۱) شخصیت ایفاگر یا بازیگر
شخصیت ایفاگر برای خود وقت نمیگذارد، او به خاطر کارهایی که در کودکی انجام داده مورد محبت قرار میگیرد. یعنی فکر میکند انجام کار برابر است با مهر و محبت.
او انجام کار را وسیلهای برای ارضای انتظارات و توقعات دیگران میداند و میخواهد در معیارهای قابل قبول ظاهر شود. تصور میکند که به اندازهِ کافی خوب و مورد پسند نیست و هراسی پنهانی از رد شدن و بیاعتنایی توسط دیگران دارد. حال چنین شخصیتی چه باید بکند؟
او باید آرام بگیرد و به این نتیجه برسد که حتی اگر در بهترین شرایط ظاهر نشود باز هم مورد مهر و محبت قرار میگیرد، در شبانهروز وقتی را هم برای خود قائل شود به استراحت بپردازد و برای خود و زندگی سخت نگیرد.
۲) شخصیت انتقادگر
این شخصیت پیوسته بر آن است تا از دیگران انتقاد کند او خود را دوست ندارد و از خود احساس تنفر میکند و این را روی دیگران فرافکنی دارد و در نتیجه در مقام انتقاد از آنها حرف میزند. لفظ انتقاد او از دیگران، لفظی طعنهآمیز است. او با اثبات عیبهای دیگران میخواهد، کمبودهای خود را پنهان سازد.حال چنین فردی چه باید انجام دهد؟
او باید خود را جای کسانی بگذارد که مورد انتقاد قرار میدهد، آن گاه خود را به خاطر کامل نبودن میبخشد و متوجه میشود که او هم دارای نقایص و معایبی است.
۳) شخصیت لاف زن
چنین شخصیتی برای جبران عزت نفس خود همیشه دربارهِ واقعیتها مبالغه میکند. او آموخته است که برای جلب توجه دیگران باید حقایق را درشتنمایی کند. شخصیت لاف زن از روی برنامه دروغ نمیگوید بلکه بطور اتفاقی، چنین میکند.
او برای جلب توجه لاف میزند و بزرگنمایی میکند، او احساس میکند، نمیتوان آن طور که باید، مورد توجه قرار گیرد. چنین فردی نمیتواند، به محبت دیگران اعتماد کند زیرا در اعماق وجود خود میداند که دروغ میگوید، هر چه دیگران به او نزدیکتر شوند، حالت تدافعی بیشتری به خود میگیرد. در مقابل لاف بیشتر، بیتوجهی کمتر دریافت میکند و در نتیجه اعتمادش هم کمتر میشود، حال چنین شخصیتی چه باید بکند؟
سعی کند وقایع را حتی کوچک و جزیی دقیق بیان نماید و به خود بقبولاند که هنوز هم دوستانش او را دوست دارند و برایش احترام قائلند.
۴) شخصیت قربانی
چنین شخصیتی در دوران کودکی آسیب جدی دیده و مورد همدردی واقع شده است، او خود را شایستهِ مهر و حمایت نمیداند، مگر اینکه گرفتار فاجعهای عظیم شود یا به یاد یک حادثهِ تأسفبار گذشته بیفتد و با تکرار آن و بازگو کردن، طلب مهر و محبت نماید.
اگر چنین فردی با گفتن شرح حادثهِ ناگواری که برایش اتفاق افتاده، مورد مهر و محبت قرار گیرد، شرطی میشود به اینکه حتماً حادثهِ ناگواری بسازد، حتی خود را بیمار میکند، خبری که برای فرد قربانی اتفاق میاُفتد در همه جا پخش میشود، او احساس ناتوانی دارد و با دادن احساس گناه به دیگران میخواهد آنها را به زیر نفوذ خود بگیرد. احساس مسئولیت چنین فردی ضعیف و کم است و در زندگی بیآنکه خود متوجه باشد، دیگران میخواهند موجبات شادی او را فراهم سازند.
▪ حال شخصیت قربانی برای رهایی از این حالت چه باید بکند؟
باید بیاموزد که توانمندیهای خود را افزایش دهد و قبول مسئولیت نماید و خشم سرکوب شده خود را از بین ببرد و در انتها دیگران را ببخشد و با آنان سازگاری نماید.
۵) شخصیت آدم خوب
چنین فردی همیشه خوشمشرب، بشاش، موافق و همراه است. او دوستان فراوانی دارد، وی آموخته که سازگار شدن برایش پاداش به همراه دارد نمیتواند حرف دلش را بزند زیرا دیگران میفهمند که او خیلی هم خوب نیست.
چنین شخصیتی کاری را که باید انجام دهد به بهترین نحو به اتمام میرساند و به همه <آری> میگوید و هرگز عصبانی نمیشود، خود را با همه چیز وفق میدهد.
او برای اینکه خوب جلوه کند، از خواستههای حقیقی خویش فاصله میگیرد، از اینکه جزء اعضای گروه باشد، خوشحال است امّا در درون تنهاست. وی اگر مطابق میل خود رفتار کند، دیگران را ناراحت کرده و آنان دیگراو را تأیید نمیکنند،
او از خواستههای خود جدا میماند، نمیداند چه میخواهد و کیست؟ چنین فردی کارها را دقیق و درست انجام میدهد اما از درون احساس فریب خوردگی دارد خود را بینشاط و بیحوصله احساس میکند. حال چنین شخصیتی چه باید بکند؟
<نه گفتن> را بیاموزد و خشمش را ابراز کند. در هر حال شخصیت اصلی خود را نشان دهد، و مطمئن باشد که نه تنها دیگران اورا بیشتر دوست خواهند داشت بلکه خود را به او نزدیکتر حس میکنند. زیرا حالا او حقیقتیتر شده و به واقعیت نزدیکتر گشته است.
۶)شخصیت حق به جانب
چنین شخصیتی آموخته که اگر اشتباه کند، دیگران اورا دوست نخواهند داشت و او را فرد بدی در نظر خواهند گرفت.
او برای این که مورد مهر و محبت باشد سعی میکند، در هر شرایطی درست کار کند.
او نمیتواند بپذیرد اشتباهی از او سرزده زیرا باعث از دست دادن محبت میشود. او برای تبرئه خود دیگران را بد معرفی میکند، با این شخصیت بحث نکنید زیرا فوراً داد سخن میدهد که شما اشتباه میکنید و حق به جانب اوست. او برای هر کاری عذری از نظر خود منطقی دارد و هرگز اشتباه خود را اقرار نمیکند. حال چنین فردی چه باید بکند؟
اگر اشتباه کرد کلمهِ "متأسفم" را تمرین کند و سعی نکند خود را توجیه کند.
۷) شخصیت خشمگین
خشم برای چنین شخصیتی، وسیلهای برای حمایت و حراست و همچنین وسیلهای برای فراری دادن دیگران است.
او احساس نابسندگی درونی دارد و همیشه درصدد حراست از خود است، وی برای جبران احساس نابسندگی از دنیای اطراف خود ناراضی است و چیزی اورا خرسند نمیکند، بنابراین در قبال دنیا احساس ناخوشایندی دارد، او فکر میکند سرش کلاه رفته و پیوسته میخواهد این را جبران کند. به راحتی عصبی میشود.
او همهِ بیعدالتیها را که در حقش روا رفته به خاطر دارد، وی از موفق نشدن دیگران شاد میشود و روحیهای رقابت آمیز دارد.
▪ حال چنین فردی چه باید انجام دهد؟
چنین فردی باید بداند، علی رغم نابسندگی در برخی از زمینهها میتواند مورد مهر و محبت باشد و همه روزه بخشودن دیگران را تمرین کند و با دوست داشتن دیگران و بخشایش آنان خود را دوست بدارد و اشتباهاتش را ببخشد.
۸) شخصیت متظاهر
چنین شخصیتی، به قدری در نقشهای مختلف ظاهر شده که نمیداند واقعاً کیست؟ در پشت هر نقابی نقابی دیگر وجود دارد و همیشه با توجه به رفتار دیگران واکنش نشان میدهد.
او تن به مخاطره و مجادله نمیدهد. وی میخواهد به هر قیمتی که شده روی دیگران تأثیر بگذارد تا محبوب دلها گردد، در نقشهایی ظاهر میشود که به گمانش دیگران از او انتظار ایفایش را دارند، بنابراین به مرور به یک متقلب مبدل میشود. او در کودکی و نوجوانی به اینکه خودش باشد تشویق نشده، بنابراین تصمیم گرفته برای دریافت محبت به شخص دیگری تبدیل شود که دیگران از او انتظار دارند.
او نمیتواند از مهر و محبت دیگران مطمئن باشد، زیرا در اعماق وجود خود میداند که یک متظاهر است و دیگران نمیدانند او چگونه شخصیتی دارد. حال چنین فردی چه باید بکند؟
در ابتدا باید سعی کند خود را بشناسد، خود باشد و نقابها را به کناری بگذارد و خود را آنچنان که هست قبول کند.
۹) شخصیت پیرو
چنین شخصیتی در زمینهِ حقایق به دیگران وابسته است. او نمیتواند احساسات خود را باور کند. او طوری تربیت شده که گمان میکند برای اینکه مورد مهر و محبت باشد، باید با آنچه به او میگویند، موافقت کند. او قدرت و مسئولیت خود را به اشخاصی که بتوانند مسائلش را حل کنند، واگذار میکند، از شما انتظار دارد دوستش بدارید چون با شما موافق است، اوآن قدر وابسته است که تماس با واقعیتها را از دست میدهد. او به شدّت امیدوار است امّا به ناچار از ناحیهِ دیگران دلسرد میشود. این شرایط تا زمانی که او خود را باور نکند وجود خواهد داشت.
چنین فردی چه باید انجام دهد؟ اولین گام این است که مسئولیت خود را بپذیرد و دیگران را ببخشد، گام بعدی آن است که همهِ باورهایش را زیر سؤال برد و آنها را با تجربیات خود بسنجد، شخصیت پیرو باید اعتماد کردن به احساسات خود را بیاموزد. باید به غرایز و انتخابهای خود بها دهد و به خود به عنوان منبع قدرت و درایت نگاه کند.
۱۰) شخصیت خجالتی
چنین شخصیتی از دیگران هراس دارد، از انتقاد آنان میترسد. از آن بیم دارد که او را شکست خورده و ناکام ارزیابی کنند، نگران است که او را رد کنند و فاقد اعتماد به نفس است. وی میترسد مورد پسند و قبول دیگران واقع نشود، به او گفتهاند دیگران تنها در شرایط بخصوصی پذیرای او میشوند.
▪ حال یک چنین فردی چه باید انجام دهد؟
او باید روبرو شدن با خطر را بیاموزد. تن به مخاطره بزند و به تدریج اعتماد به نفس بیشتری بدست آورد. باید خطر کردن را در ذهن خود به تصویر بکشد و آن را در دنیای واقعی نیز اجرا نماید.
۱۱) شخصیت نمایشی
شخصیت نمایشی بر آن است که کاستیهای نفس خود را با به نمایش گذاشتن اموال و داراییهایش جبران کند. برای این فرد پول در حکم همه چیز است. پول میتواند برایش مهر و محبت و توجه خریداری کند بدون پول احساس میکند که مهر و عشق و دیگران را از دست میدهد. او نمیتواند متقاضی مهر و عشق شود امّا میخواهد آن را خریداری کند. وی نمیتواند احساساتش را مستقیماً ابراز کند بنابراین پول را جایگزین آن می کند. او خود را مستحق مهر و محبتی که دریافت میکند، نمیبیند و گمان میکند او را نه به خاطر خودش بلکه به دلیل موفقیت مادی دوست دارند.
▪ حال چنین شخصیتی چه باید بکند؟
او باید احساسات خود را با دیگران در میان بگذارد، به دیگران اجازه دهد درون او را بشناسند و روی تصور ذهنیاش کار کند.
۱۲) شخصیت منفرد
چنین فردی همیشه میخواهد ثابت کند که به دیگران احتیاج ندارد. او در مرحلهای از رشد خود مهر و محبت را که نیاز داشته به دست نیاورده بنابراین به این نتیجه رسیده است که به دو مقولهِ مهم زندگی نیاز ندارد. او آموخته که باید خودکفا باشد، وی به شدت حساس است و روحیهای ظریف و شکننده دارد که تاکنون بارها از این مسئله لطمه خورده است، او آموخته که کمتر به دیگران توجه کند و آموخته که از احساسات خود منفک باشد، چون رویارویی با احساسات دردناک است.
شخصیت منفرد بدلیل نیاز فراوان به مهر و محبت احساس گناه میکند بنابراین نیازهایش را منکر میشود و مغرورانه میگوید، نمیتوانم به تنهایی این کار را انجام دهم، نیازی به دیگران ندارم، چون نیازش را واضح بیان نمیکند، پیوسته ناامید است و در محاسبات خود آسیب میبیند، او از اینکه نیازهای همسرش را برآورده کند احساس رنجش میکند.
برای او نیاز نشانهِ ضعف است. سادهترین کاری که او انجام میدهد، قطع رابطه با دیگران و انزوا است و هر چه بیشتر حس کند که تنها شده از مهر و عشقی که نیازمند آن است محروم میماند. در این مرحله او باید چه کاری انجام دهد؟باید نیازهایش را با دیگران در میان بگذارد، رنجهایش را نشان دهد. انتظارات خود را مطرح کند. اگر احساس انزوا کرد فرد مورد علاقهای را پیدا کند و احساساتش را به او بگوید و باید بداند که نیاز کلمهِ بدی نیست. او باید بیاموزد که کسانی را پیدا کند تا نیازهای او را برآورده سازند و در مشکلات یاریش کنند.
۱۳)شخصیت فداکار
چنین شخصیتی به این نتیجه رسیده که مهر و محبت به معنای فداکاری برای دیگران است. او در دوران کودکی از پدر و مادرش شنیده که آنها در حق او از خودگذشتگی کردهاند و فداکاری نمودهاند. بنابراین متقابلاً انتظار فداکاری دارند، برای او مهر و محبت موضوعی خستهکننده است زیرا برای نشان دادن این دو همیشه باید کاری را انجام دهد که ترجیح میدهد نکند، او هرگز نمیتواند به خواستههایش برسد زیرا این بسیار خودخواهانه است. او انتظار دارد کسی که از نعمت فداکاری او برخوردار میشود، متقابلاً از خودگذشتگی بیحد و حساب نشان دهد. حال یک چنین فردی باید چه انجام دهد؟ بار سنگینی را که مهر و محبت دیگران گذاشته سبک کند. باید پدر و مادرش را به خاطر این بار سنگین ببخشد. بدون چشمداشت محبت کند ولی از خواستههای خود صرفنظر نکند.
منبع: روزنامه اطلاعات
ویرایش وتلخیص:برگزیده ها
,