تفکر خلاق، پرورش تفکر خلاق و تقویت آزاداندیشی - تفکر خلاقانه
در این بخش از سایت برگزیده ها مطالبی در مورد تفکرات خلاق را برای شما آماده کرده ایم ، امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
برگزیده ها: در آستانه هزارهٔ سوم میلادی، فرآیند تغییر و تحول مستمر و پرشتاب از عمده ترین جریان های حاکم بر حیات بشری و از مهمترین مشخصات بارز آن به شمار می رود تا آنجا که در عصر حاضر، عنصر «پیچیدگی» به عنوان بارزترین ویژگی جهان امروز، جایگاه خود را روز به روز مستحکم تر می نماید...
تفکرات خلاقانه
در این میان پرورش روحیه خلاق - که اساس و بستر ساز تغییر، تحول و دگرگونی است - نقش بسیار بنیادین و تعیین کننده ای ایفا نموده و لذا برای رویارویی با این شرایط پیچیده ونیز موقعیت ها و فرصت های ایجاد شده، نیازمند تقویت روح خلاق در بین اندیشمندان جامعه می باشیم.
آنچه مسلم است فرایند تولید علم و ایجاد توسعه علمی- که خود به عنوان زیربنایی برای توسعه در سایر بخش ها است- نیازمند وجود بستری مناسب بوده و در این رابطه تقویت تفکر خلاق می تواند از طریق تولید ایده های خام، چرخ تولید علم را به حرکت درآورد.
برگزیده ها: در این رابطه اعتقاد اندیشمندان عرصه روانشناسی بر این باور است که تفکر خلاق از نوع تفکر واگرا می باشد. این نوع تفکر بر خلاف تفکر همگرا منجر به تولید ایده های متعدد و متنوعی گردیده و در بطن خود مقوله هایی نظیر آزادی و روانی فکر، انعطاف پذیری و همچنین ابتکار در عمل را شامل می گردد.
از سوی دیگر نهضت پرورش و توسعه خلاقیت در کشورهای مختلف، بویژه کشورهای توسعه یافته جهان با سرعت و شتاب فزاینده ای در حال رشد و گسترش می باشد. لذا از آنجا که کشور ما نیز به عنوان یکی از ممالک در حال توسعه نیازمند وجود نخبگان علمی می باشد؛ می بایستی در راستای دستیابی به توسعه در معنای عام و توسعهٔ علمی در معنای خاص، به سرمایه گذاری در امور زیربنایی از جمله آموزش و پرورش و نیز آموزش عالی - به منظور تربیت نسلی خلاق و نوآور - توجه بیشتری نماید.
تأکید در این زمینه بدین دلیل می باشد که امر توسعه و نوین سازی جامعه به منظور ترسیم آینده یی نو و روشن، مستلزم ایجاد روح خلاق و نوآور در نسل جوان بوده و از آنجا که خلاقیت امری توسعه پذیر می باشد (همه افراد از توانایی خلاقیت با سطوحی متفاوت برخوردارند)، تلاش سازنده در این زمینه می تواند آینده کشور را تضمین نماید.
ازاین رو مقالهٔ حاضر در راستای تحقق پیام مقام معظم رهبری مبنی بر نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری و آزاداندیشی و با تأکیدات ایشان در زمینه توجه به پرورش و شکوفایی استعدادها، تشویق ایده های خلاق و نو و تقویت توان علمی کشور و همچنین با هدف بررسی چالش ها و موانع فراروی بسط خلاقیت در جریان برنامه ها و چشم اندازهای توسعه کشور به بررسی توصیفی - تحلیلی جایگاه تفکر خلاق به عنوان بستری مناسب در زمینهٔ ایجاد توسعهٔ علمی در کشور پرداخته و در ادامهٔ بحث نیز با بهره گیری از مفاهیم و رویکردهای نظری و تجربی، پتانسیل ها و ظرفیت های جامعه را در این زمینه مورد کنکاش قرار می دهد.
۱) بیان مسأله:
بیشک خلاقیت در حیات فردی و اجتماعی انسان جایگاه بسیار ویژهای دارد، چنان که تمام دستاوردها و تمدن بشری از آغاز تاکنون و نیز در آینده محصول و رهآورد خلاقیت است. تاریخ علوم و فنون به واقع تاریخ خلاقیت انسان است و با نگرشی بر سیر پرفراز و نشیب تحول و رشد و توسعه آن، نهایت اهمیت این موضوع به وضوح مشخص میشود. در عصر امروز اهیمت فوقالعاده و ضرورت حیاتی خلاقیت بطور فزاینده و شتابانی در حال افزایش است و تمامی ابعاد و جنبههای زندگی انسان را به طور کامل در سیطرهٔ خود دارد.
خلاقیت های علمی، فنی، صنعتی، هنری، سازمانی، اجتماعی و بسیاری دیگر زمینههای گسترده خلاقیت از ارکان زندگی مادی و معنوی انسان و رمز استمرار، رشد و شکوفایی و تعالی اوست، از این رو «فناوری خلاقیت» به مثابه یک فناوری ـ نرمافزاری حیاتی و راهبردی شناخته و به آن توجه بسیار زیادی شده است. جامعه انسانی برای حرکت رو به آینده خود و حل انبوه مسائل و مشکلات دائمی خویش، دیدگان خود را به فناوری خلاقیت معطوف کرده است.(گلستان هاشمی، ۱۳۸۰)
فناوری خلاقیت، دستاورد جمعی پژوهشها و تجربههای دانشمندان و صاحبنظران مختلف در حوزههای علمی گوناگون نظیر علوم انسانی، فنی و مهندسی و علوم تجربی و دیگر شاخههای علمی است و به منزله یک زمینه علمی تخصصی- کاربردی، دربرگیرنده مجموعه اصول، مبانی، روشها و فنون برای رشد و توسعه فرایندهای خلاقیت است.
از این رو با توجه به اینکه در جهان امروز علم و فناوری بازیگر اصلی اقتصاد و سیاست جهانی شده است که چرخه تکاملی توسعه، توسعه اقتصادی در توسعه بخش تولید تجلی مییابد و توسعه تولید نیز بدون پیشرفت در علم و فناوری (توسعه علمی) قابل حصول نیست و این خود به پیشرفت در تحقیق و نوآوری نیاز دارد که زاییده می خلاق اندیشمندان جامعه است. و این خود به پیشرفت در تحقیق و نوآوری نیاز دارد که زاییده ذهن خلاق اندیشمندان جامعه است.
آنچه مسلم است در فرایند تولید علم و ایجاد توسعه علمی، اهمیت رکن «منابع انسانی» بر کسی پوشیده نیست چرا که انسان در واقع ـ هم بعنوان وسیله و هم بعنوان هدف ـ اصلی ترین نرم افزار این حرکت (جنبش تولید علم) به حساب آمده و در این میان خلاقیت می تواند در نقش یک تسهیل گر(facilitator)، بستری را فراهم سازد تا نهال «تولید علم» قادر باشد بر روی آن رشد نماید.
به نظر می آید در کشور ما طی سال های اخیر، نهادهایی مانند آموزش و پرورش، دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی ـ که مراکز اصلی تولید علم بشمار می روند ـ در ایجاد و احیای بستر مناسب مذکور تا حدودی ناتوان بوده اند. اختصاص سهم تنها ۲/۰ درصد از تولید علم دنیا برای کشورمان موید این مطلب می باشد. بی شک نمی بایست این مسایل را جزئی قلمداد نموده و ضروریست تا چالش های اساسی موجود در ایفای نقش و جایگاه واقعی این مراکز را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم. بنابراین سؤال اصلی که این تحقیق در پی پاسخگویی بر آن میباشد عبارت است از اینکه نقش تفکر خلاق در توسعه علمی کشور چگونه قابل تبیین و تحلیل میباشد و نیز عوامل و راهکارهای مؤثر به منظور تفکر خلاق و تقویت آزاد اندیشی در راستای توسعه علمی کشور کدامند؟
۲) اهمیت و ضرورت مسأله:
شاید در هیچ دوره ای از تاریخ بشر، نیاز به استفاده از خلاقیت تا بدین حد احساس نگردیده باشد. در نظام های مدیریت نوین امروزی، از خلاقیت نه تنها به عنوان رمز موفقیت سازمان ها بلکه به مثابه شرط بقاء آنها یاد می گردد و تأکید براین موضوع تا حدی است که در مغرب زمین، عدم وجود خلاقیت در یک سازمان را مصادف با مرگ آن سازمان به حساب می آورند. (صمدآقایی، ۱۳۸۳)
ما هم اکنون در آستانه عصر شتابندگی تاریخ هستیم و تحولات در عرصههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیار سریع و فزآینده است. در این تحولات، علم و فناوری و توسعه انسانی بیش از هر زمانی هویت یافته است. علم و نوآوری مبتنی بر دانش بسیار بیشتر از منابع فیزیکی، پایه و اساس فناوری آینده را تشکیل خواهد داد، مشروط بر آن که در جهت توسعه سرمایه انسانی و بهرهگیری از آن اقدام شود. در واقع علم سرشتی پویا و خلاق دارد و هر روز از طریق استمرار، تراکم، با انقلاب شناختی دنیای جدیدی را کشف و ابزارهای نوینی را خلق میکند. از سوی دیگر نیاز اساسی توسعه علم، شکلگیری جامعه علمی است که فضای هنجاری آن، این توانایی را منتقل کند که اعضای آن در عین احساس تعلق جامعه علمی، خلاقیت های خود را بروز داده و توسعه علمی را میسر سازند. لذا بکارگیری روشهای آموزش نوین و مبتنی بر افزایش زمینههای تفکر خلاق از ضروریات نظام آموزشی هر کشوری محسوب میشود. (معین، ۱۳۸۱)
امروزه سازمان ها و بنگاه های اقتصادی کوچک و بزرگ در کشورهای صنعتی بدون خلاقیت مستمر، سریع و بموقع، محکوم به فنا هستند. مدیران در دنیای امروزی می بایست قطعات پازلی را کامل نمایند که در آن هیچ ترتیب منظمی ـ که از قبل قابل پیش بینی باشد ـ صدق نمی کند. مسلماً داشتن کارکنان خلاق در این سازمان ها نه تنها رمز موفقیت بلکه در واقع شرط بقا آنها بشمار می رود. آری اگر به دقت به صدای نبض بازار گوش دهیم ضرورت خلاقیت را بعنوان یک حکم دیکته شده به وضوح می شنویم.
متأسفانه با وجود چنین ضرورتی، هنوز بطور رسمی حتی یک واحد درسی در مدارس و دانشگاه های کشور با این موضوع تدریس نمی شود. این در حالی است که همان آموزش های دیگری هم که در این موسسات ارایه می گردد بگونه ای است که بدون تعمد باعث از بین رفتن قوه خلاق فراگیرنده می شود. نتیجه آنکه فارغ التحصیلان با همه تخصصی که در دوران تحصیل خود فرا می گیرند، قادر نیستند در بازار کار و رقابت حرف تازه ای برای گفتن داشته باشند و بالطبع طبق فرمول جدید موفقیت «چارلز هندی» محکوم به شکست هستند. (صمدآقایی، ۱۳۸۳)
در این راستا نظامهای آموزشی کشورهای پیشرفته سالهاست که سیاست های آموزشی مبتنی بر تفکر همگرا (متکی بر محفوظات صرف و دروس نظری) را کنار گذاشته و به رویکرد آموزشی تفکر واگرا یا خلاق پرداختهاند. بنابراین شایسته است که امکان رشد و شکوفایی استعداد فراگیران به صورت همه جانبه از طریق تفکر خلاق در تمامی نظام های آموزشی کشورهای در حال توسعه بویژه کشورمان (آموزش و پرورش، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی) فراهم گردد.(پورسعید، ۱۳۸۰)
۳) ادبیات نظری تحقیق
۳-۱) خلاقیت ـ تعاریف و مفاهیم:
درسال های گذشته عقیده بر این بود که خلاقیت یک موهبت الهی است که تنها در اختیار عدهای معدود از انسانها قرار دارد و دیگران از آن بیبهرهاند، همین افراد خاص که دارای خلاقیت هستند در شرایط مختلف آن را از خود بروز میدهند و همین افراد هستند که به اختراع و اکتشاف نائل میشوند. ولی امروزه دانشمندان و متخصصان تعلیم و تربیت به این نکته پی بردهاند که خلاقیت خصیصهای نیست که تنها در اختیار معدودی از افراد قرار گرفته باشد، بلکه همهٔ انسان ها از خلاقیت بهرهمند هستند. ولی امکان بروز و میزان رشد آن در افراد متفاوت است. بنابراین میتوان خلاقیت را در همهی افراد پرورش داد و به رشد و مشکوفایی آن در انسانها کمک کرد. (آرمند، ۱۳۷۳)
از خلاقیت تعاریف گوناگونی شده است و از واژههایی است که مورد توجه روان شناسان، فلاسفه، دانشمندان علوم اجتماعی، اقتصادی، تربیتی و ... میباشد. در فرهنگ لغت عمید ابداع یا آفرینش به معنای چیزی نوآوردن یا کاری تازه کردن آمده است. در فرهنگ لغت آکسفورد، خلاقیت به عنوان قدرت آفرینندگی تعریف شده است. که این قدرت منوط به هوش و توانایی تخیل است و سرانجام این که در فرهنگ لغت روانشناسی، خلاقیت یک فرآیند روانی فرض شده است. در این تعریف، خلاقیت به حل کردن، ایدهسازی مفهوم سازی، اشکال هنری، نظریهها یا تولیداتی منجر میشود که یگانه بوده و بدیع هستند. (شعاری نژاد، ۱۳۷۴)
به لحاظ مفهوم با گذشت سال ها مطالعه و تحقیق دربارهی خلاقیت، هنوز روانشناسان و متخصصان آموزش و پرورش نتوانستهاند تعریف جامعی از خلاقیت بدست آورند که مورد قبول اکثر و دستاندرکاران باشد. با این وجود تعاریف متعددی از خلاقیت ذکر شده که در ذیل به چند مورد آنها اشاره میکنیم:
آبراهام مازلو در توصیف خلاقیت گفته است که این صفت یک ویژگی اساسی سرشت عادی انسان است، توانایی بالقوه ای که در بدو تولد به همه انسان ها داده شده است و اکثر انسان ها این خصیصه را در طول دوران فرهنگ پذیری خود از دست می دهند. اما عده کمی از افراد ظاهراً این شیوه ٔ تازه را حفظ می کنند و یا اگر آن را همچون اکثر مردم از دست داده باشند بعدها در طول زندگی آن را بازمی یابند. (منطقی، ۱۳۸۰)
ورنون خلاقیت را بدینگونه تعریف می کند: توانایی شخص در ایجاد ایده ها، نظریه ها، بینش ها یا اشیایی جدید و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه ها که به وسیله متخصصان به عنوان پدیده ای ابتکاری شناخته شود و از لحاظ علمی، زیباشناسی، تکنوولژیکی و اجتماعی باارزش قلمداد گردد. (Vernon,۲۰۰۲)
نهایتاً اینکه گیلفورد نیز خلاقیت را نوعی توانایی فکری دانسته است و تفکر خلاق که منجر به خلاقیت می شود را یکی از انواع تفکر واگرا می داند. (Guilford, ۱۹۹۶)با بررسی تعاریف فوق می بینیم که در اغلب این تعریف ها، خلاقیت به عنوان نوعی توانایی تلفیق ایده ها به شیوه ای منحصر به فرد برای برقراری ارتباط غیرمعمول بین ایده های مختلف قلمداده شده است. بنابراین به منظور شناخت هرچه بیشتر افراد خلاق و نیز چگونگی نظر آنان بهتر است که به ذکر ویژگی های این افراد از دیدگاه پژوهشگران بپردازیم. برخی از ویژگی های بارز این طیف در قالب سه مقوله ذهنی، عاطفی و اجتماعی به شرح ذیل می باشد:
الف) ابعاد ذهنی:
۱) کنجکاوی شدید همراه با بینش تجربی
۲) تمرکز حواس و استمرار اندیشیدن پس از درک مطلب
۳) سیالی یا استعداد تولید ایده های فراوان
۴) ابتکار یا اصالت جویی یعنی استعداد تولید ایده های بدیع و غیرمعمول
۵) انعطاف پذیری به صورت تولید ایده ها یا روش های گوناگون و آزمون راههای مختلف اندیشیدن
۶) استقلال فکر و عمل
۷) روحیه ی انتقادی
۸) قدرت تخیل و تجسم بالا
۹) علاقه شدید به آزمایش و پژوهش
۱۰) دقت و حساسیت نسبت به حیطه و توجه به جزئیات.
ب) ابعاد عاطفی:
۱) شهامت و خاطره جویی
۲) آرامش و آسودگی خیال
۳) علاقه به سادگی و بی تکلف نبودن
۴) اعتماد به نفس و احترام به خود
۵) دلگرمی مداوم به آینده
۶) شوخ طبعی
۷) توانایی برقرار کردن روابط عمیق و صمیمانه با دیگران.
ج) ابعاد اجتماعی:
۱) پیشقدمی در قبول رویارویی با مسایل
۲) مسئولیت پذیری و توانایی سازماندهی فعالیتهای گوناگون
۳) قدرت جلب حس اعتماد و اطمینان افراد نسبت به خود
۴) عدم تشابه و همرنگی با دیگران.
۳-۲) خلاقیت ـ نظریه ها:
بررسی خصوصیات افراد خلاق از بعد ذهنی اینگونه می نماید که آنان به دنبال کنجکاوی شدید همراه با بینش تجربی، تأکید فراوانی بر آزادی فکر و انعطاف پذیری داشته و ضمن تمرکز بر ایده های بدیع و غیرعادی، توجه به جزئیات را مد نظر قرار می دهند. از این رو با وجود تئوری ها و نظریات بسیاری که در این عرصه ارائه گردیده است، به نظر می آید چارچوب فکری گیلفورد در رابطه با تفکر واگرا، انعکاس بسیار خوبی از خصوصیات ذکر شده را به نمایش گذاشته است. گیلفورد و همکارانش مصمم بودند تا فرضیه خود راجع به اینکه مهمترین عامل در هوش، قابلیت تفکر خلاق است را ثابت نمایند. آنها از هوش مدلی سه بعدی بنام ”ساختمان استعداد“ ارائه نمودند و اعتقاد داشتند ۱۲۰ عامل هوشی است که می بایست همگی اندازه گیری شوند و آنچه تا کنون اندازه گیری می شده استعداد همگرا بوده و نه استعداد واگرا. (منبع پیشین)
گیلفورد برای خلاقیت بیشتر به تفکر واگرا اهمیت می دهد. وی اظهار می دارد که بین تفکر همگرا و واگرا خصوصیات مشترکی نظیر اطلاعات قبلی وجود دارد و تفاوت بارز آنها موقع حل مسأله ظاهر می شود. تفکر همگرا در جهت یک راه حل صحیح که بوسیلهٔ وقایع تعیین شده است هدایت می شود، ولی تفکر واگرا که مترادف با تفکر خلاق می باشد؛ تفکری است که در جهات مختلف سوق پیدا می کند. چنین طرز تفکری کمتر به حقایق محدود می شود و تغییر جهت را در حل مسأله مجاز دانسته و درپی راه حل های متفاوت می باشد. بنابراین نظر کسی دارای تفکر واگرا است که بتواند با سیالی، انعطاف پذیری، ابتکار و توضیح بیشتر و مطلوبتر فکر کند. (همزه ای، ۱۳۸۱)
در تکمیل این نظریه، امروزه تفکر خلاق را معجونی از تفکرهای واگرا، کل نگر، انتقادی و اجرایی می دانند که پروفسور ”ادوارد دی بونو “ آنرا تحت عنوان تفکر جانبی معرفی نموده است. این نوع تفکر در مقابل تفکر عمودی(منطقی) قرار می گیرد. البته در برخورد با مسائل، تلفیقی از دو رویکرد می تواند بهترین نتیجه را بهمراه داشته باشد به شرط آنکه بدانیم در هر مرحله استفاده از کدام یک راهگشاتر می باشد. (صمدآقایی، ۱۳۸۳ با کمی تصرف)
۳-۳) تفکر خلاق و آزاداندیشی:
از ویژگی های بارز انسان و محور حیات او قدرت اندیشه و عالیترین و پیچیدهترین جلوه اندیشه انسان، تفکر خلاق است. هر چند توانایی تفکر خلاق به طور بالقوه و به نحو فطری در انسان به ودیعه نهاده شده اما ظهورش مستلزم پرورش آن است. تورنس معتقد است که انسان برای بقا به توسعه قدرت خلاق و استفاده صحیح از آن نیاز دارد. در واقع خلاقیت بشر مهمترین سلاح اوست. بنابراین بقا و رشد هر جامعهای به میزان توجهی که برای ظهور و گسترش این توانایی به عمل میآورد و همچنین تعلیم و تربیت افراد مستعد و خلاق که ارزشمندترین گنجینههای منابع انسانی هستند؛ بستگی دارد. (حسینی، ۱۳۸۰)
به اعتقاد اندیشمندان عرصه روانشناسی، تفکر خلاق از نوع تفکر واگرا می باشد. این نوع تفکر بر خلاف تفکر همگرا منجر به تولید ایده های متعدد و متنوعی گردیده و در بطن خود مقوله هایی نظیر آزادی و روانی فکر، انعطاف پذیری و همچنین ابتکار در عمل را شامل می گردد. (Guilford,۱۹۹۶)
مطابق دیاگرام (۱) این نوع تفکر قادر است از طریق ایجاد بستری مناسب، روحیه کارآفرینی در افراد را تقویت نموده تا آنان بتوانند در محیطی آرام و با فراغت خیال، به تولید ایده های خام (Data) بپردازند. این ایده های متنوع و متعدد می توانند در طی فرایندی ساماندهی گردیده(Information) و پس از پردازش های نهایی منجر به تولید علم(Knowledge) گردند. گیلفورد اعتقاد دارد تفکر همگرا تمرکز بر یک پاسخ صحیح را به همراه دارد و لذا درطی مراحل انتهایی (پردازش اطلاعات حاصله) بر خلاف مراحل نخستین، تفکر قالب از نوع همگرا می باشد.
متأسفانه نظام های آموزشی در کشور ما هیچگاه سعی نکردند با ایجاد این شیوه تفکر، راه را بر تولید اینگونه ایده ها هموار سازند. این در حالی است که جامعه رو به رشد ما بیش از پیش به وجود افراد خلاق و مبتکر و آزاداندیش نیازمند است، چرا که شناخت و پرورش توانایی های بالقوه این افراد موجب باروری چرخ های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشور می شود. (حسینی، ۱۳۸۰)
در ابعاد فرهنگی نیز ما با تفاسیر نامناسبی از واژه های «آزادی فکر»، «آزادی اندیشه» و ... همیشه آنرا معادل «رهایی از مسوولیت» قلمداد نموده ایم. در این راستا عدم شفافیت در ساختارهای حقوقی مناسب، مانع بزرگی بر سر راه توسعه علمی ایجاد نموده است. تدوین این ساختارها باعث می گردد تا نظام علمی کشور بدور از سیطره سیاست، مسلک و ایدئولوژی، بتواند با اندیشه ای آزاد و نقادانه مسیر تولید علم را هموار سازد. البته زمانی محیط حقوقی ملی برای توسعه علمی مساعد می شود که در قانون اساسی و نیز سایر قوانین و مقررات، به حق دانستن، اندیشیدن، اطلاع یافتن، دسترسی به جریان آزاد اطلاعات، حق پرسیدن، نقد کردن و آزادیفکر، عقیده، بیان، قلم، ارتباطات و انتشارات تصریح شود و جز قانونمندی مدنی و حقوقی، شرط و قید دیگری برای آن وجود نداشته باشد. (توفیقی، ۱۳۸۱)
بررسی اهداف نظام آموزشی عالی کشورهای در حال توسعه به ویژه کشور ما در عصر حاضر نشان می دهد که هدف اساسی تربیت افرادی است که با اتکاء به نیروهای اراده و تعقل خویش، منطقی و خلاق بیاندیشند و به جای وابستگی و استفاده از دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی دیگران، مولد و خلاق در دانش و فن آوری و فرهنگ مناسب برای زندگی مستقل باشند. مستقل اندیشیدن به معنای برخورداری از آزادی در نقد و بهبود و دگرگونی آموخته ها و در پایان درک این موضوع که در عین آزادی در پندار و گفتار آن را می بایست با مسئولیت کامل در راه بهبودی خود و جامعه به کار بست. این نوع آزادی سازنده و آفریننده که خود در نهایت آرمان اخلاقی فردی می شود، باید به گونه ای آموخته شود که آزادی سازنده، نه رهایی از مسئولیت، بلکه خود مسئولیتی در آرمانی ترین شکل باشد. (همزه ای، ۱۳۸۱)
۳-۴) سیر تکوین نظام آموزش عالی و خلاقیت
بررسی شواهد تاریخی نشان می دهد که در زمان هخامنشیان، ایران باستان صاحب حوزه ها و مدارس علمی بزرگی بود و علوم مختلفی مانند مهندسی آب، نجوم، فلسفه، الهیات، جغرافیا و کشاورزی در آن رشد یافته بود. در آن عصر مدارسی ویژه برای تربیت نخبگان و آموزش پزشکی وجود داشت. در عصر سامانیان و ساسانیان نیز علوم از رشدی در خور توجه برخوردار بود و بیش از حد بر فرصت آزاداندیشی و فضای تبادل فکر در مدارس عالی آن زمان تأکید می شد.
اما از نظر تاریخی سال تأسیس دارالفنون (۱۲۲۸ هـ.ش) را باید آغاز رسمی نظام نوین آموزش عالی تلقی کرد. دارالفنون ایران ۲۰ سال قبل از دارالفنون ژاپن و سه سال بعد از دارالفنون ترکیه شکل گرفت. پس از تأسیس دارالفنون، تأسیس دارالمعلمین عالی، آغازی برای شکل گیری دانشگاه به معنای واقعی بود. براساس این سیره دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی با تصویب شورای ملی تأسیس شد. بنابراین با نگاهی گذرا به تاریخ گذشته این مرز و بوم درمی یابیم که توجه به حوزه علم و پژوهش از گذشته بسیار دور در این آب و خاک ریشه داشته است. اما با نوین تر شدن جوامع، بدیهی بود که می بایست ساختارهای آموزش عالی نیز دسخوش تغییر می گردید.
در نظام آموزش عالی نوین، به سه مقوله تولید دانش (خلاقیت علمی)، انتقال دانش (آموزش) و اشاعه و نشر دانش (فناوری) توجه جدی می شود (دیاگرام۳) و با شکل گیری دانشگاه تهران و سپس سایر مراکز آموزش عالی، در عمل فقط مقوله دوم یعنی انتقال دانش (آموزش) مورد توجه قرار گرفت و دو مقوله دیگر به فراموشی سپرده شد. مطالعات نشان می دهد که تولید دانش یا خلاقیت علمی در بین سه کارکرد فوق از جایگاه ممتازی برخوردار است که این وظیفه اصلی دانشگاه است. در حقیقت این تولید دانش است که امکان رشد و گسترش فناوری را فراهم می آورد.
نگاهی به این موضوع از زاویه ای دیگر نشان می دهد که حدود ۱۵۰ سال پیش در نظام های آموزش عالی کشورهای توسعه یافته غربی، تحول عظیم روی داده و دانشگاه های غربی براساس اصول ویلیام هرمبولت، چرخشی همه جانبه به سوی آزادی علمی بوجود آورند.
براین اساس، دانشگاه ها در تعیین جزئیات آموزشی و چگونگی پژوهش یا تفکر، آزادی و استقلال یافته و جامعه تنها به عنوان پشتیبان تلقی شدند یک مداخله گر. در چنین دانشگاهی، سیاست اول، جذب متفکران و سیاست دوم فراهم آوردن امکانات پشتیبانی و تحقیقاتی در حد امکان بود، حال آنکه بررسی ها نشان می دهد در کشور ما به این سیاست ها کمتر توجه شده است. به عبارت دیگر دانشگاهها محلی برای جذب افراد خلاق یا پرورش آنها نبوده است.
دلیل این ادعا این است که کشور ما از لحاظ شاخص توسعه انسانی که پرورش خلاقیت و تفکر نیز بخشی از آن است در بین ۱۷۳ کشور، رتبه ۹۸ را در سال ۲۰۰۰ کسب کرده است. همچنین در بخش پژوهش نیز در حال حاضر در بین ۱۸۰ کشور جهان، مقام پنجاه و دوم را داراست. از سوی دیگرهم اکنون ایران به ازای هر یک میلیون نفر، ۷۰۰ پژوهشگر دارد و این در حالی است که در انگلستان به ازای هر یک میلیون نفر ۳۶۵۰ و در آمریکا ۷۶۰۰ پژوهشگر وجود دارد. همچنین در زمینه تعداد مقالات نیز به ازای هر یک میلیون نفر در ایران ۳۵ مقاله، ژاپن ۵۰۰ مقاله، آمریکا ۷۰۸ مقاله و انگلستان ۹۵۰ مقاله ارائه می شود.
۴) نتایج و بحث
۴-۱) مؤسسات تولید علم ـ چالش ها
از آن جا که خلاقیت امری توسعه پذیر و قابل پرورش می باشد، یکی از مهمترین اهداف آموزش و پرورش رشد تفکر خلاق است. لذا در نظام آموزش و پرورش موانع مختلفی وجود دارد که هرکدام سهم زیادی در پرورش خلاقیت دارند. دانش آموزان در بدو ورود به مدرسه درمی یابند که حق هیچگونه اظهارنظری ندارند و باید اقتدار معلم را بپذیرند. اطاعت کورکورانه از قوانین آموزش، استفاده از چارچوب معین و دستورالعمل های کنترل شده در امر یادگیری، فرصت آزادی عمل را از آن ها سلب می کند و بدین ترتیب دانش آموزان هرگز جرأت ابراز نظر ندارند و برای اعمال نظریات خویش احساس امنیت نمی کنند.
شیوه مبتنی بر رقابت که در اغلب کلاس های ما حاکم است با توجه به آن که مبتنی بر ارزیابی و مقایسه است، به رغم انتظار معمولاً نتایج منفی به بار می آورد. مقایسه دانش آموزانی که هرکدام از توانایی و استعدادهای خاص خویش برخوردارند آنها را دچار نگرانی و احساس ناامنی می کند که این امر از موانع اساسی در رشد خلاقیت اشخاص است. شیوه های رسمی و سنتی آموزشی و تدریس که در کلاس های ما به کار گرفته می شود نیز برای شکوفایی خلاقیت دانش آموزان فرصتی باقی نمی گذارد چرا که با این شیوه ها انگیزهٔ به کار به مثابه جزء اصلی خلاقیت در دانش آموزان تضعیف و نابود نمی شود. یادگیری مبتنی بر حافظ ه و انتقال اطلاعات است، معلمان بر حافظ ه شناختی تأکید می کنند، محور برنامه درسی بر دانستن است و درک، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و حل مسأله جای چندانی ندارد. این نتایج زنگ خطری است برای مسئولان آموزش و پرورش که میزان فاصله نظام آموزشی ما را با شیوه های خلاق می سنجد. معلمان به مثابه مهمترین عامل در نظام آموزشی نگرش صمیمی به خلاقیت ندارند، زیرا معلمان در نظامی آموزش دیده اند که تفکر، حل مسأله و خلاقیت در آن جایی نداشته است.
در این نظام آموزشی تفکر تنها در حل مسایلی است که پاسخ های معینی دارند، معلمان آموخته اند برای هر پرسش یک پاسخ صحیح وجود دارد. بنابراین کمتر به این مسأله توجه می کنند که برای بسیاری از مسائل بیش از یک پاسخ و آن هم یک پاسخ معین وجود دارد. بدیهی است که این معلمان از تفکر واگرا یا خلاق شناخت صحیحی ندارند و برای تقویت آن دارای هیچگونه مهارتی نیستند. در واقع ضعف تولید علم و دانش از یک طرف و عدم تعلیم اندیشه های خلاق و بی توجهی به آن سبب شده که همیشه کمبود ماشین، ابزارهای تولیدی و صنعتی و … را علت عقب ماندگی خود بدانیم.
از سوی دیگر نظام آموزش عالی ایران نیز در همین راستا دارای نقاط ضعف و مشکلاتی می باشد که بدین شرح می باشد:
۱) نبود اختیارات، انعطاف و پویایی در نظام آموزش عالی و مؤسسات وابسته برای پاسخگویی سریع به نیازهای در حال تحول جامعه و رشد شتابان دنیای علم و فناوری؛
۲) تداوم برنامه ها و شیوه های سنتی آموزش، تکیه بیش از حد بر دروس نظری و انباشت محفوظات، کم توجهی به پرورش مهارت ها، کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری دانشجویان و آماده نشدن آنها برای مواجهه با مسائل و نیازهای جامعه؛
۳) کمبود کار هیأت علمی دانشگاهها از نظر تعداد، ترکیب، مراتب علمی و روزآمدی؛
۴) پایین بودن تولید دانش سازمان یافته و جایگاه علمی دانشگاهها در سطح جهانی، پایین بودن مراودات و همکاری علمی با مؤسسات علمی بین المللی و فقدان سازوکارهای مناسب برای بهره گیری از دستاوردهای نوین علمی و فناوری جهانی؛
۵) فقدان زیرساخت های اطلاع رسانی و فناوری های نوین در شیوه های آموزشی.
۶) گسستگی میان مراکز علمی و اجرایی یا به عبارتی فقدان تعامل دانشگاه و دولت؛
۷) کمبود محقق کارآمد ناشی از ضعف نظام آموزش در پرورش روحیه پژوهشگری و خلاقیت در دانش آموختگان.
۴-۲) مؤسسات تولید علم ـ راهکارها
تمدن و فرهنگ آدمی، مخلوق خلاقیت اوست. به یقین می توان گفت که انسان معاصر و آینده، به مراتب بیش از گذشتگانش، به خلاقیت و نوآوری های متعدد و متنوع نیاز دارد. بنابراین مدرسه و دانشگاه امروز خود را شدیداً موظف می دانند که به شکوفایی «ابتکار و خلاقیت» محصلان در همه درس ها کمک کنند و به روشها و وسایل گوناگون آن را رشد و گسترش دهند. در واقع جهان امروزه مدرسه ای یا دانشگاهی را ممتاز، مؤثر و موفق می خوانند که فرهیختگان خلاق و متبکر بار آورد.
از جمله بهترین راه های تحریک و تشویق و تقویت خلاقیت در کودکان، نوجوانان، جوانان و حتی بزرگسالان کشور، آماده سازی محیط و آزادی به ایشان در فعالیت و خلاقیت است. به عبارت دیگر میان آزادی اندیشه ها و خلاقیت رابطه مستقیم وجود دارد و هرگز اجبار و نهی مداوم و کنترل زیاد به خلاقیت نمی انجامد.
لذا محیط پیرامونی و محدودیت های ناشی از آن معمولاً یکی از موانع بروز خلاقیت افراد است. چنانچه این محدودیت برداشته شود، قطعاً زمینه های بروز توانمندیهای افراد بیشتر خواهد شد. در واقع دانش آموز خلاق، دانش آموزی است پژوهنده که مهارت لازم در آموختن، درست اندیشیدن و بکارگیری منابع در دسترسی برای پویش هدف را کسب کرده است. مهارت آموختن، بستر و زیرساخت آموختن سایر آموزه هاست. در این بستر، امکان تلفیق آموخته ها و خلق دانایی بوجود می آید و بدون این زیرساخت، آموخته ها، جزایر جدا از هم و بدون زایشی خواهند بود که منجر به بصیرت و فرهیختگی نخواهند شد.
بنابراین آموختن مهارت در بکارگیری منابع در دسترس، یعنی آموختن کار گروهی، یعنی آموختن ارتباط با معلم، بنابراین ارتباط با اولیاء و جامعه، یعنی آموختن ناوبری در پایگاه های اطلاعاتی اینرتنت، یعنی آموختن استفاده از فناوری ها از جمله فناوری اطلاعات یعنی آموختن استفاده از کتاب و منابع کمک آموزشی. لذا خلاقیت دانش آموز ارتباط مستقیمی با مهارت وی در بکارگیری منابع در دسترس دارد و این مهارت قابل آموختن است. عامل دیگری که در تسریع و تسهیل فراگیری نقش اساسی دارد سامان یافتگی منابع در دسترس است که این سامان یافتگی خدمتی است که معلم و محیط آموزشی و جامعه به دانش آموز ارائه می دهد.
این سامان یافتگی تمام منابع را از جمله سامان یافتگی معلم آموزشگاه، دوره های آموزشی محتویات دروس، شکل و ترتیب ارائه مطالب کتاب، پایگاههای اطلاعاتی و … را شامل می گردد. ترکیب این سازمان یافتگی منابع (خدمت ارائه شده توسط محیط آموزشی) و آموزش دانش آموز محور شرایط ایده آل را برای بروز خلاقیت فراهم می آورد. عناصر مختلفی که در نظام آموزش و پرورش به سهم خویش در خلاقیت دانش آموز مؤثر واقع می گردد در دیاگرام(۴) مشاهده می گردد.
▪ برخی از راهکارهای عملی که برای ایجاد و حمایت از خلاقیت توسط معلم و در کلاس درس می تواند بکار گرفته شود عبارتند از:
ـ طرح پرسش ها و ایجاد جو معماگونه در امر تدریس و فراهم سازی موقعیتهای متضاد، مسایل مبهم و نامطمئن که در مرحله آغازین خلاقیت است؛
ـ آموزش نحوه تفکر منظم علمی و چگونگی آزمون فرضیه ها؛
ـ تشویق دانش آموزان به بارش مغزی در امر تدریس و توجه به جنبه های مثبت کار آنان؛
ـ جلب توجه، آگاهی و حساسیت کودکان نسبت به محرک های محیطی؛
ـ احترام و ارزشگذاری برای پرسشهای اصیل و ناب و نیز پاسخهای دور از انتظار و غیرمعمول آنان؛
ـ فراهم کردن محیط غنی آموزشی و منابع اطلاعاتی و تحقیقاتی برای کودکان؛
ـ اجازه برقراری ارتباط تنگاتنگ و صمیمی با معلم و گفت و گو در خصوص تجاربی که کسب می کنند؛
ـ تشویق احساس حرمت ذات، اعتماد به نفس و فردیت در دانش آموزان.
از سوی دیگر آموزش عالی و دانشگاهها نیز با توجه به نقش فزاینده ای که در زمینه پیشرفت و ارتقای علمی، فناوری، فرهنگی و اقتصادی کشورها به عهده گرفته اند؛ موظف هستند که به طور دائم بر پایه ارزشیابی دقیق از شرایط در حال تحول جامعه بومی و جهانی، ساختار خود را مورد بازنگری قرار دهند و راهبردهای جدید و کارآمدتر را برای دستیابی به اهداف موردنظر و در رأس همه توسعه علمی کشور تدوین کنند. قطعاً در فرآیند توسعه علمی باید به بازاندیشی و اصلاح نگرش ها نسبت به دانشگاه از بیرون و نیز پاسخگو کردن دیدگاهها و ساختارهای کنونی در عرصه های آموزشی و پژوهشی، فرهنگی و اجرایی اهتمام کرد. در حقیقت بازسازی فضاهای نظری و علمی دانشگاهها به تناسب نیازها و خواسته های امروز جامعه ضروری است.
برای گسترش توانایی های دانشگاه ها در جهت پاسخ به شرایط متغیر محیطی و نیازهای اجتماعی، باید مسئولیت پذیری درونی دانشگاهها را افزایش داد. پویایی دانشگاه و شکوفایی علمی و پژوهشی آن در روند این پاسخگویی و امکان رقابت است که فرصت رشد و پرورش می یابد. مدیریت متمرکز دولتی برای اداره دانشگاه ها، نوعی هم شکلی و انجماد سازمانی را بوجود آورده که دیوانسالاری، اتلاف وقت و منابع و عدم بهره وری را در پی دارد، در حالیکه تنوع سازمانی دانشگاه ها و شیوه های گوناگون پاسخگویی به نیازها و شرایط، امکانات بیشتری را برای توسعه دانشگاه و غنای علمی کشور فراهم می سازد.
برای توسعه ظرفیت پاسخگویی دانشگاه به نیازهای علمی و پژوهشی رو به افزایش کشور، بازبینی نظام آموزش عالی، تمرکززدایی در فعالیتهای برنامه ریزی و اجرایی، کاهش اختیارات حوزه های ستادی وزارت، افزایش اختیارات و تقویت ترکیب اعضای هیأت های امنا، تعریف و تبیین مسئولیت های متقابل دولت و دانشگاه و تنظیم و ارائه لوایح، آیین نامه ها و مقررات مورد نیاز ضروری است.
▪ برخی از شاخص ها و سیاست های اصلی استقلال دانشگاه بشرح ذیل می باشند:
۱) «انتخابی بودن مدیریت های دانشگاهی» با مشارکت مستقیم استادان، مربیان و پژوهشگران و بدون دخالت های غیرعلمی از سوی عوامل محلی و یا دولت.
۲) تفویض اختیارات قانونی در زمینه «تخصیص و مدیریت منابع مالی» خارج از شمول قانون محاسبات عمومی و ذیحسابی با تقویت هیأتهای امنا. وظایف نظارتی دولت به ویژه در امور اداری و مالی به هیأت های مزبور تفویض می شود.
۳) پیش بینی «درصدی از تولید ناخالص ملی یا بودجه کل کشور» با توجه به شاخص های جهانی به عنوان کمک به دانشگاه ها در اعتبارات سالانه دولت. توزیع اعتبارات آموزش عالی متناسب با میزان پاسخگوئی آنها به نیازهای برنامه ای توسعهٔ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور خواهد بود.
۴) تفویض اختیارات قانونی «برنامه ریزی و مدیریت منابع انسانی» و تعیین شرایط کار اعضای هیأت علمی و کارکنان خارج از مقررات استخدام کشوری و جذب هیأت علمی که امکان رقابت بین دانشگاه ها را افزایش می دهد.
۵) تفویض اختیارات قانونی «تعیین سازمان و تشکیلات» دانشگاه توسط هیأت امنا که موجب انعطاف و تحرک و بهر ه وری بیشتر مؤسسه خواهد شد.
۶) تفویض اختیارات قانونی برای «گزینش دانشجو» به عنوان درون داد اصلی دانشگاه از سوی وزارت که زمینه ساز جذب و پرورش استعدادهای درخشان و بهبود شاخص های آموزشی و پژوهشی خواهد بود.
۷) تفویض اختیارات قانونی «برنامه ریزی آموزشی و پژوهشی» از سوی وزارت در جهت تناسب و انطباق بیشتر با بازار کار و معضلات جامعه.
۸) به رسمیت شناختن «استقلال و بی طرفی دانشگاه» به عنوان نهادی ملی و دارای منزلت و «مصونیت» آن از تنش ها و کشمکش های سیاسی، دخالت مراکز قدرت و تعرض گروه های فشار.
۹) محدود شدن نقش دولت در ارتباط با دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی در حد تعیین سیاست ها و اولویت های ملی، پشتیبانی، ارزیابی و نظارت.
در واقع چالش مهم دانشگاه های ایران در این زمان کسب و ارتقای هویت علمی و فرهنگی با توسعه استقلال سازمانی (Institutional Autonomy) و آزادی علمی (Academic freedom) به منظور افزایش بهره وری و تحقق رسالت های دانشگاه، افزایش اثربخشی اجتماعی و پاسخگویی به دولت و جامعه و تحولات بازار کار و فناوری های جدید است.
هرچند که این رویکرد در تعارض با نظام اداری و تصمیم گیری متمرکز کشور است و به همین دلیل هم با مقاومت روبرو شده و می شود. واقعیت این است که دانشگاه در دنیای امروز نهادی است به لحاظ علمی و سازمانی «آزاد و مستقل» و در عین حال به لحاظ اجتماعی «مسئول و ملتزم» و به لحاظ اقتصادی «مؤثر و با بیشترین ارزش افزوده». و لذا دانشگاه امروز جزء جدایی ناپذیر روندهای توسعه ای است و توسعه پایدار و همه جانبه جز بر مدار دانشگاه و نظام آموزشی و پژوهشی پاسخگو و کارآمد نمی چرخد. بنابراین سرمایه گذاری هرچه بیشتر دولت و جامعه در آموزش، پژوهش و توسعه علم و فناوری به تقویت توانمندی های دولت و نظام های اقتصادی و اجتماعی می انجامد. دانشگاه جامعه کوچکی از نخبگان علمی جامعه بزرگ پیرامونی خود و در خدمت نیل به آرمان ها و منافع ملی است.
دانشگاه به دلیل بافت و ترکیب علمی و اهداف و مأموریت های آن از یک ساختار دموکراتیک برخوردار است و میزان انطباق مأموریتهای دانشگاه با آرمان های جامعه مستلزم آزادی علمی و استقلال دانشگاه از نظر تعیین اهداف و اولویت ها و برنامه ریزی برای نیل به آنها است. لذا دانشگاه نهادی است نیازمند استقلال علمی و سازمانی و برخوردار از آزادیهای علمی که در آن استادان، محققان، دانشجویان، کارشناسان و کارکنان بهره مند از اطمینان و امنیت فکری، شغلی، مالی، سیاسی و اجتماعی بتوانند به تولید اندیشه و دانش و تعمیق تعهدات اجتماعی بپردازند.
در مجموع استقلال دانشگاه و آزادی علمی، لازم و ملزوم و مکمل یکدیگرند. همان گونه که استقلال کشور و تأمین حقوق و آزادیهای فردی، اجتماعی نیز مکمل و مقوم هم هستند. طبیعی است که با توجه به تأمین بخش اصلی بودجه دانشگاه توسط دولت، دانشگاه در قبال استقلال سازمانی خود باید مسئول و پاسخگوی دولت و مردم باشد. این همان اصل «التزام اجتماعی» دانشگاه است. در نظام های دانشگاهی خودگردان و مسئولیت پذیر حرکت به سوی اقتدار مدیریت اجرایی، عدم تمرکز بودجه و آزادی عمل دانشکده ها و گروه ها در مسائل اداری ـ مالی و علمی و اجرایی نهفته است.
در نتیجه نظام آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی کشور به منظور رسیدن به آرمان نهایی، یعنی پرورش انسان های خلاق و نوآور در راستای توسعه علمی کشور؛ نیازمند به بازنگری در اهداف و سیاست های آتی خود می باشد.
گردآوری: بخش خانواده برگزیده ها
تفکر خلاقانه , سهم تفکر خلاق در مذهب