3 جمله ای که نباید به همسرتان بگویید - 12 جمله که نباید به همسرتان بگویید

12 جمله که نباید به همسرتان بگویید , 3 جمله

12 جمله که نباید به همسرتان بگویید


 اگر این 3 جمله را به همسرتان بگویید حتما همسرتان عصبانی و دشمن تان می شود.

سه عبارت هست که اگر با همسرتان در میان بگذارید؛ چه نیتتان خیر باشد و چه نباشد، به احتمال زیاد، او را دشمن خود خواهید کرد. واکنش احتمالی به چنین جمله های نسنجیده نامناسبی در دامنه ای از رفتارهای همراه با سکوت تا انفجار سرخوردگی ها و ناکامی ها در برابر ناتوانی شما در همدردی و درک طرف مقابلتان قرار خواهدگرفت. چرا این عباراتی که به شدت هم رایج هستند و عموما هم چندان بد دانسته نمی شوند، امکان دارد این قدر توهین آمیز تلقی شود؟ تجربه می گوید، مردان بیشتر احتمال دارد به دلیل بیان چنین عباراتی متهم دانسته شوند تا زنان.

فکر می کنم وقتی بیشتر توضیح بدهم، متوجه خواهیدشد که چرا دریافت کننده این جمله ها (که شاید خود شما باشید) احتمال دارد هریک از آنها را به عنوان بیاناتی انتقادآمیز، غیرهمدلانه و بی اعتبار و چه بسا کاملا تحقیرآمیز احساس کند. توضیح خواهم داد که چرا این گونه می شود؛ و پاسخ های جایگزینی را به شما پیشنهاد خواهم کرد که به حل و فصل آن وضعیت پرتنش کمک کند، نه اینکه آن را شعله ور سازد

 

1 - «نباید این طور احساس کنی»

همه «بایدها» توأم با قضاوت است. اغلب در استفاده از چنین عباراتی همسر خود را در حالت تدافعی قرار می دهید و غیرمستقیم به خاطر شیوه ای که واکنش نشان داه است به او حمله می کنید و به صراحت می گویید که احساسات او اشتباه است یا دست کم توجیهی ندارد. براساس تاریخچه زندگی مشترک شما و اینکه همسر شما چگونه صحبت هایتان را تفسیر می کند، ممکن است پریشانی خود را کاملا واقعی، منطقی و معقول بداند؛ بنابراین گفتن اینکه از حرف من چنین برداشتی نکن، می تواند شبیه به تکان دادن پارچه قرمز در برابر گاو خشمگین در میدان بازی باشد و باعث آزار و اذیت او شود و به او این احساس را بدهد که مورد تمسخر قرار گرفته است.

البته ممکن است قصد شما این بنوده باشد. با این حال نکته مهم در اینجا این است که پاسخ عاطفی همسرتان صحت دارد. این حالت احساسی شایسته و نیازمند همدلی است، پیش از اینکه بخواهد مورد سوال قرار بگیرد؛ بنابراین اگر از واکنش همسرتان به خاطر اینکه (دست کم آگاهانه) با آنچه منظور شما بوده است همخوانی ندارد به خود آمدید، آنچه لازم است انجام دهید این است که از او بپرسید حرفی را که گفته اید چگونه شنیده است. سعی کنید بدون حالتی قضاوت گونه و با دلسوزی و مهربانی رفتار کنید تا بتوانید بهتر بفهمید و درک کنید که چه چیزی باعث ناراحتی همسرتان شده است.

در چنین شرایط حساسی، هر انتقادی، از هر سو که باشد، می تواند برای رابطه خطرناک باشد، بنابراین با دقت تلاش کنید که از پیش آمدن چنین گفت و گوی ارزیابانه ای بپرهیزید. بیان احساسات همسرتان، چه خشم باشد یا ناراحتی یا اضطراب یا شرمندگی و یا ترس، ممکن است موجب احساس ناخوشایندی شود. شاید هم باعث شود تصور کنید که موجودی ناتوان، کودن، یا طردشده هستید. در نتیجه با حالتی تدافعی ممکن است احساس کنید باید با او درباره احساساتش صحبت کنید و توضیخ بخواهید؛ که معمولا کار خوبی نیست، دست کم بلافاصله این حرف را پیش نکشید.

 

2 - «خیلی حساس هستی»

این پاسخ دور از احساس و عاطفه نیز درخواستی را می رساند: «این قدر حساس نباش.» اگر دقیق تر نگاه کنیم، این عبارت نیز یک «باید» انتقادی دیگر را در خود جای داده است؛ اما به عنوان یک واقعیت، همه ما همان قدر حساس هستیم که هستیم.

با توجه به برنامه بیولوژیک ویژه ما و تجربه های گذشته مان، حساسیت امروزمان باید همینی باشد که هست. بنابراین واقعا اگر همسرتان را به خاطر اینکه شدیدا به حرف شما واکنش نشان داده سرزنش نکنید، کار به جایی نکرده اید. وقتی کسی به شدت به خاطر ناراحتی اش مورد قضوات قرار می گیرد، ممکن است آن را حمله ای به هویتش احساس کند. افزون بر این، اگر همسرتان را «بسیار حساس» خطاب کنید، به این معناست که به او بگویید احساساتش اشتباه است. و با توجه به زمینه ماجرا و تن صدایی که به کار می برید، ممکن است همسرتان از شنیدن آن کلمات، احساس ضعف یا نقصان کند.

این را هم در نظر داشته باشید که دلیل واکنش منفی نسبت به احساسات همسرتان، اگرچه ناآگاهانه، این است که اظهارات او درباره حساس بودن باعث شده است احساس گناه بکنید. اگر واکنش او را به عنوان امری انتقادآمیز و (اگرچه به گونه ای غیرمستقیم) اظهار نگرانی او را به عنوان حمله تجربه کرده باشید، ممکن است احساس کنید که مشغول توجیه خود هستید.

آنچه در چنین شرایطی ضرورت دارد این است که تجربه عاطفی همسرتان را از نقطه نظر و نگاه او بفهمید (نه خودتان). من اغلب به افرادی که با آنها کار میک نم می گویم که در رویارویی با چنین شرایط دشوار و طاقت فرسایی، اولین کاری که باید انجام بدهید این است که با مهربانی و دلسوزی سعی کنید واقعیت ذهنی همسرتان را بفهمید و اگر خود به تنهایی نتوانستید، از همسرتان بپرسید که چه چیزی او را تا این حد ناراحت کرده است، این پرسش باید با تن صدایی پرسیده شود که به روشنی منتقل کننده توجه و نگرانی شما به همسرتان باشد، نه اینکه حالت انتقادی داشته باشد.

 

 3 - «گریه نکن»

بسیاری از ما وقتی همسر خود را در حال گریه کردن می بینیم، واکنش نامطلوبی نشان می دهیم. درست در زمانی که او آنق در غرق اندوه است که اشکش سرازیر شده، ما ممکن است ابراز ناراحتی، شرمندگی، دلخوری، یا حتی خشم کنیم.

در نظر بگیرید که در فرهنگ رایج، اولا مردها یاد می گیرند لطیف بودن و ابراز احساسات، آسیب پذیر بودن و احساساتی که بیشتر زنانه تلقی می شوند باید سرکوب شوند و دوم اینکه از نظر ژنتیکی، از آنجا که مردان سطح تستسترون بالاتری نسبت به زنان دارند، احساساتشان را به شدت زنان احساس نمی کنند؛ بنابراین نه تنها احتمال دارد مرد احساس کند که نتوانسته همسرش را درک کند و با کلمات و نیازهایش به او این طور منتقل کرده است که کاری جز گریه کردن ندارد. بلکه معمولا احساس می کند که کار وحشتناکی هم انجام داده که همسرش به این حال افتاده است.

درست مانند دیگر پاسخ های نامناسب (چه بسا ناخواسته یا ناآگاهانه)، با گفتن «گریه نکن» به همسرتان، برای متوقف کردن گریه او، اساسا چه با تُن صدای انتقادآمیز و یا با تُن صدای مهربانانه، دارید این پیام را به او منتقل می کنید که او (چه زن یا حتی شوهر) نباید چنین احساسی را با چنین شدتی داشته باشد. با چنین اقدامی شما هم شخصیت همسرتان و هم احساس او را بی اعتبار می کنید و نادیده می گیرید؛ حتی اگر این برخورد ناآگاهانه باشد. روشن است که تجربه چنین مخالفتی، برای رسیدن به توافلق و هماهنگی، هیچ کمکی به شما دو نفر نخواهدکرد.

اگر در ابتدا همسرتان به دلیل تحقیرشدن، بدفهمی، یا عدم دریافت توجه کافی گریه می کرد، بعد از واکنش شما به احساسات اوف یعنی تایید نکردن و نادیده گرفتن آنها، اصطکاک و اختلاف بین شما بیش از پیش خواهدشد.

 

 


3 جمله ,