آیا عشق و عاشقی با ازدواج از بین میرود؟ - آیا عشق بعد از ازدواج از بین می رود
مجله ایده آل: حالا دیگر وقتش است. اصلا شاید دیر هم شده باشد. عاشق شدن را نمیگویم. آن خودش دیر یا زود اتفاق میافتد. منظورم واکاوی عشقهای گذشته و حال و احتمالا آینده است. اصلا با کدام تعریف اینقدر مطمئنید که عاشق هستید و عشقتان اگر اولی در دنیا نباشد بعد از لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد مقام سوم را میتواند بگیرد؟ لطفا برای چند دقیقه بیخیال باورهای خودتان شوید، ببینید کارشناسان چه میگویند؟ اصلا عشق واقعی چیست و چند درصد از آدمهایی که ادعای عاشقی میکنند واقعا عاشق هستند؟
آیا عشق بعد از ازدواج از بین می رود
نقطه پایان عشق کجاست؟
جسم ما گرایشهایی دارد که اسمش میل است. مثلا من به این شیرینی میل دارم و این یک گرایش یکسویه محدود است. میگویم یکسویه چون من به شیرینی میل دارم ولی شیرینی به من میلی ندارد و میگویم محدود چون گرایش من هم تا زمانی است که شیرینی را نخورده باشم. وقتی بخورم و سیر شوم دیگر میلی به آن ندارم. همین گرایش یکسویه میتواند نامحدود باشد. مثلا من گلها را دوست دارم ولی معلوم نیست گل من را میخواهد یا نه. این میشود حب یا دوست داشتن چون نامحدود است ولی یک طرفه. علاقه یک خانم به طلا و جواهر هم مشابه همین است، محدودیت ندارد و مثل میل به غذا و شیرینی نیست که از آن سیر شود ولی یک طرفه است. حالت سوم میشود گرایش دو سویه محدود؛ یعنی دو نفر همدیگر را دوست دارند ولی این دوست داشتن محدود است و بالاخره یک جایی تمام میشود. به این دوست داشتن میگویند شوق. بیشتر احساساتی که ما از آن به عنوان عشق یاد میکنیم در واقع شوق است. یعنی اشتیاق شدیدی که تمام میشود. حتی عشقهای تاریخی هم بیشترش شوق بوده ولی چون به هم نرسیدهاند، تمام نشده. مطالعات نشان میدهد نقطه پایان این شوقهای به ظاهر بیپایان نقطه به هم رسیدن است. یعنی 2نفر همدیگر را در حد مرگ دوست دارند ولی به محض اینکه به هم میرسند این علاقه شروع به کم شدن میکند. همین است که خیلی از جوانانی که عاشقانه همدیگر را دوست دارند و زمین و زمان را به هم میریزند تا با هم ازدواج کنند از همان ماه عسل اختلافهایشان شروع میشود و زندگیشان دوامی ندارد. در واقع آنها هیچ وقت عاشق هم نبودهاند و فقط اشتیاق شدیدی نسبت به هم داشتهاند که به اشتباه نامش را عشق گذاشتهاند و به بیراهه رفتهاند. در واقع شوق همان هوس است.
یعنی همه عشقها روزی از بین میرود؟
اما حالت چهارمی هم وجود دارد؛ یعنی خواستن دو طرفه نامحدود. این نوع خواستن یک خواستن بی حد و مرز است که برتر و متعالیتر از همه خواستنهای دیگر است و میشود نام عشق بر آن نهاد. حالت زمینی این نوع دوست داشتن عشق میان مادر و فرزند است؛ رابطهای نامحدود و دوطرفه. هر کدام از ما در زندگی یک وضعیت موجود داریم و یک وضعیت مطلوب. من موجود چگونه باید به من مطلوب تبدیل شوم؟ مسیری که مرا به حالت مطلوب هدایت میکند عشق است ولی آیا عشق به تنهایی میتواند؟ اینجاست که پای عقل به میان میآید. عقل به ما تاکتیک میدهد. روش میدهد که چطور به پشتوانه عشق به وضعیت مطلوب برسیم. عقل به ما نشان میدهد وقتی دچار هیجان عشق هستیم چطور اشتباه نکنیم و در بهترین مسیر قدم بگذاریم.
چطور مطمئن شویم احساسی که به یک نفر داریم همان عشق است؟
عشق از دوست داشتن مجزاست ولی گاهی به دلیل شباهتهایی که با هم دارند اشتباه گرفته میشوند وگرنه هرکدام از اینها یک مقوله جداست. اگر بخواهیم با مفاهیم آکادمیک صحبت کنیم، دوست داشتن همان چیزی است که در عربی میگویند «حُب» و از جنس عالم دوم است ولی عشق از جنس عالم چهارم است. از این تعاریف متوجه میشویم عشق و دوست داشتن به اندازه دو دنیا با هم تفاوت دارند و این تفاوت کمی نیست. حتما میپرسید منظور از 4 عالم چیست؟ این عالمها مقوله پیچیدهای دارند ولی در یک تعریف ساده باید بگویم این چهار عالم عبارتند از: اول، طبیعت که همین جهان ملموس است. دوم، فطرت که عالم معناست. سوم، طینت که میگویند ترکیب عالم اول و دوم است و چهارم، حیرت یعنی همان عالمی که پیامبر(ص) در معراج دید و متحیر شد و گفت: «خدایا تو را آنقدر که باید نشناختم.» بعضیها معتقدند بالاترین درجه دوست داشتن عشق نام دارد. یکی از حکما هم عشق را مستی عقل معرفی کرده است. در حقیقت عشق یک مقدمه دارد به نام شناخت و معرفت و یک موخره به نام ایثار و فداکاری. اگر کسی را با معرفت آنقدر دوست داشته باشید که برایش ازخودگذشتگی کنید، عاشقش هستید.
سن عاشقی در مردان چند سال است؟
هر چیزی یک سنی دارد؛ مثل سن بلوغ. بچهای که خیلی عقلش میرسد ولی هنوز به سن بلوغ نرسیده بالغ نیست یا برعکس، کسی که به سن بلوغ رسیده ولی آثار بلوغ در او وجود ندارد هم بالغ نیست. در این جهان همه چیز تابع زمان و مکان است. هر چیزی باید بر روال طبیعت بگردد. از 9 ماه ماندن بچه در رحم مادر تا کشیدن 4 درد زایمان که باعث جفت شدن جمجمه بچه میشود همه چیز در طبیعت قانون دارد. در عاشق شدن هم سن مهم است. یک نوجوان اگر احساس میکند عاشق شده است هنوز بلوغ عقلیاش کامل نشده و نمیتواند برای آینده برنامهریزی کند. اگر بخواهم از دید علمی بگویم عقل مردها تا 40 سالگی کامل نمیشود. اصلا همین است که میگویند دوران چلچلی! همین است که باعث میشود هرقدر هم طرفین به عشقشان مطمئن باشند باز نیاز به مشاوره دارند و نباید بیگدار به آب بزنند.
تا کی برای عاشق شدن فرصت داریم؟
در تکامل سنی انسانها یک تقسیمبندی جالب وجود دارد؛ میگویند اگر کسی بخواهد زیبا شود تا 20سالگی میشود، اگر بخواهد قهرمان شود تا 30 سالگی میشود، اگر بخواهد عاقل شود تا 40 سالگی میشود و اگر بخواهد عارف شود تا 60 سالگی میشود. به اصطلاح میگویند اگر تا این سن شد، شد و اگر نشد دیگر فایده ندارد. البته این بیشتر درباره مردان صدق میکند و زنان تکامل سریعتری دارند. با اینکه در داستانها میگویند خورشید خانم ولی در واقع رفتار زنها شبیه ماه است. تقویمشان هم تقویم قمری است. زن و مرد مساوی نیستند، معادلند و زنان هم در خلقت و هم در رفتار اجتماعی برتر از مردان هستند. زن برای مادر شدن آفریده شده و مرد برای پدر شدن. زن باید زن باشد و مرد باید مرد باشد. یعنی زن نیاز به زنانگی دارد و مرد، مردانگی. زنانگی یعنی ایجاد آرامش و مردانگی یعنی ایجاد آسایش. زن باید مثل گل باشد و مثل گل با او رفتار شود و مرد باید مثل درخت باشد و مثل درخت با او رفتار شود. اگر این چنین باشد عشق دوام میآورد و زندگی به وضعیت مطلوب میرسد.
چرا داغترین ازدواج ها بعد از ازدواج سرد میشود؟
به نظر من مشاوره قبل از ازدواج یک ضرورت است. همه زوجها باید قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنند تا بتوانند مشکلات احتمالی آینده را پیشبینی کنند. فرض کنید دختر و پسر جوانی بسیار به هم علاقه دارند ولی چه تضمینی وجود دارد که دخترخانم در آینده مادر خوبی باشد یا آقاپسر از عهده نقش پدر ی برآید؟ از کجا معلوم وقتی با هم زیر یک سقف قرار میگیرند هزار و یک اختلافنظر نداشته باشند؟ همه اینها در مشاوره قبل از ازدواج مشخص میشود. ما در این جلسات تستهایی از هر دو نفر میگیریم که پاسخ خیلی از پرسشها را مشخص میکند. این همان مکانیسم عقل است که کنار عشق قرار میگیرد. یعنی دو نفر که احساس میکنند عاشق هم هستند با یک روش عقلانی به این نتیجه میرسند که آیا ازدواج شان به صلاح است یا نه؟ اگر بخواهم یک مثال ساده بزنم، میگویم عشق شبیه یک جواهر گرانبهاست و عقل حلقهای فلزی که رکاب این جواهر گرانبها میشود. اگر این حلقه باشد،میتوانی جواهرت را دستت کنی و همیشه همراهت باشد ولی نمیتوانی یک جواهر گرانبها را تا ابد بدون هیچ محافظی توی مشتت نگه داری، شک نداشته باش که بالاخره گم خواهد شد. همین است که گاهی عشقهای آتشین ناگهان خاموش میشود. در حقیقت نگین باارزش آنها گم شده است.
چرا بعضی از عشقها تبدیل به نفرت میشود؟
ازدواج نیاز به استطاعت دارد. همانطور که وقتی کسی به حج میرود باید استطاعت داشته باشد در ازدواج هم استطاعت لازم است. البته این استطاعت فقط توان مالی نیست. استطاعت باید در عقل، در مسئولیتپذیری، در تعهدپذیری و خیلی چیزهای دیگر باشد. کسی که استطاعت ندارد و میخواهد همه چیز را موکول به آینده کند نباید به خیال خودش عاشق شود و درگیری عاطفی ایجاد کند. هیچ فاجعهای از اول فاجعه نبوده. شرایط و اشتباهها به سوی فاجعه شدن هدایتش کرده است. وقتی یکی جا میزند طرف دوم دو راه دارد؛ یا خودش را منهدم میکند و دچار افسردگی میشود یا دست به اقدامات خشونتبار میزند و برای نابودی طرف مقابل تلاش میکند. سد که بشکند همه چیز را با خودش نابود میکند.
آیا عشق مرد و زن تعدد میپذیرد؟
عشق ممنوع یعنی واژهپردازیهای بیخودی. یعنی چیزی که اصل عشق نیست. یک هوس زودگذر است که تمام میشود اما در مسیر خودش زندگی افراد را نابود میکند. عشق باید منطق داشته باشد. اصلا عشق یعنی احساسی از جنس خدا. چیزی که از جنس شیطان باشد نمیشود نام عشق برآن گذاشت و بیشک هوس است. کسی که دچار این اشتیاق غلط میشود باید پیش از آنکه گره روی گره بزند به مشاور مراجعه کند و راهنمایی بخواهد. یک نکته مهم دیگر این است که عشق در هیچ شرایطی تعدد نمیپذیرد. در یک دل امکان ندارد محبت دو نفر بگنجد. منظورم عشق میان زن و مرد است. ممکن است هوس کنی 01 نوع غذا را با هم بخوری ولی حتما بعدش دلدرد میگیری. لازمه عشق وفاداری است. نباید اجازه بدهیم سریالهای بیسر و ته ماهوارهای با رواج عشقهای به اصطلاح ممنوع کانون خانوادهها را به خطر بیندازند. بیشتر از اینها کاملا هدفمند پیش میروند. در خیلی از کشورها بعد از پخش هر فیلم تحلیلگر اجتماعی میآید و درباره موضوع فیلم حرف میزند. ما هم به چنین کارشناسیهایی نیاز داریم.
گردآوری پرتال برگزیده ها
,