داستانی از سیاست چرچیل نخست وزیر بریتانیا در ایران - ایران وچرچیل
برگزیده ها: وینستون چرچیل
داستان : روزی چرچیل به همراه روزولت و استالین که بعد از میتینگ های پی در پی در کنفرانسی برای خوردن شام نشسته بودند, یکی از سگ های چرچیل در کنار میز نشسته بود و به آنها نگاه میکرد.
ایران وچرچیل
برگزیده ها: داستانی از سیاست چرچیل نخست وزیر بریتانیا در ایران
به گزارش برگزیده ها: چرچیل خطاب به همراهانش گفت: چطوری میشه از این خردل تند به این سگ داد ؟
روزولت گفت که بلد است و مقداری گوشت برید و خردل را داخل گوشت مالید و به طرف سگ رفت و گوشت را جلوی دهانش گرفته و شروع به نوچ نوچ کرد.
سگ گوشت را بو کرد و شروع به خوردن کرد تا اینکه به خردل رسید,خردل دهان سگ را سوزاند و سگ از خوردن صرف نظر کرد.
بعد نوبت به استالین رسید, استالین گفت هیچ کاری با زبون خوش پیش نمیره و مقداری از خردل را با انگشتهایش گرفته و به طرف سگ بیچاره رفته و با یک دستش گردن سگ را محکم گرفته و با دست دیگرش خردل را به زور به داخل دهان سگ چپاند, سگ با ضرب زور خودش را از دست استالین رهانید و خردل را تف کرد.
در این میان که چرچیل به هر دوی آنها می خندید بلند شد و گفت : ” دوستان هر دو تاتو ن سخت در اشتباهید ! شما باید کاری بکنید که خودش مجبور بشه بخوره.»
روزولت گفت: چطوری ؟
چرچیل گفت : نگاه کنید
و بعد بلند شد و با چهار انگشتش مقداری از خردل را به مقعد سگ مالید, سگ زوزه کشان در حالی که به خودش می پیچید شروع به لیسیدن خردل کرد !
چرچیل گفت: ” دیدید چطوری می توان زور را بدون زور زدن به مردمان تحمیل کرد ! ”
چرچیل مرد سیاست دیروز بود و امروز افکار سیاست مداران بسیار پیچیده تر از آنی است که فکرش را بکنید, هوشیاری تان را بالا ببرید تا درگیر و اسیر بازی هایی که به راه می اندازند برای رسیدنشان به قدرت و سلطه نشوید.
مجله برگزیده ها
,