با موسیقی کوچه بازاری چطوری؟ - کانال تلگرام ترانه های قدیمی خوانندگان کوچه بازاری مرد
آکایران :مجله زندگی ایده آل - بهمن بابازاده: هنوز هم گاهی صدایشان را میشنویم. در شهرستانها بیشتر و در کافه سنتیهای پایین شهر تهران، کم و بیش. آنها را باید مشاهیری دانست که با گذشت سالهای زیادی از عمر کاری و هنریشان هنوز هم هستند و بخشی از علاقهمندان به موسیقی با آثار و ترانههایشان خاطره بازی میکنند. موسیقی کوچه بازاری قدمتی 80 تا 100ساله در ایران دارد و به مرور شاخههای متعددی از آن در جامعه به عناوین مختلف نشر پیدا کرد تا رفته رفته مهر و امضای خاص این سبک به تثبیت برسد.
بنا به گزارش برگزیده ها : دهه 30 و 40 شمسی را باید اوج به بلوغ رسیدن این سبک موسیقی دانست که محبوب قشر متوسط رو به پایین و عمدتا کارگر شد و توجه ویژه رادیو به این قبیل آثار که عمدتا لحن و ملودی عربی با ریتمهایی شاد و مثلاحال خوب کن را به خود میدید، کاری کرد که این سبک و سیاق، انتخاب غالب جامعه باشد. ماجرا به اینجا ختم نشد و موسیقی کوچه بازاری سر از فیلم فارسیها هم درآورد تا توجه و همهگیری آن بیشتر و بیشتر شود. ایرج بهترین نمونه از این خوانندگان است که در کنار فعالیتهای رادیویی و اجرای ترانهها و تصنیفهای جدی، ترانههای فیلم فارسی را هم اجرا کرد که محبوبیتش به واسطه این ترانهها مضاعف شد و با «گنج قارون» و «قهرمان قهرمانان» به اوج رسید.
کانال تلگرام ترانه های قدیمی خوانندگان کوچه بازاری مرد
برگزیده ها: با موسیقی کوچه بازاری چطوری؟
از کجا آمدند؟
در اوایل دهه 50 سیر میکنیم و سند و مالکیت این سالها را باید شش دانگ به نام «نعمتالله آغاسی» بزنیم. او که از اهواز به تهران آمد و روحیه حذر از شرارت و سپاس به درگاه خدا را درآثارش ترویج میکرد در دل مردم صاحب جایگاهی شد. موسیقی پاپ آن دوره گستردگی جدید و پرهیجانی را در حال به دست آوردن است و آرام آرام موسیقی کوچه بازاری در این رقابت سخت، عرصه را خالی میکند و کم میآورد. معدود چهرههایی چون جواد ی ساری ، ایرج مهدیان و آغاسی به لطف کافهدارهای لالهزار ادامه میدهند.
به رغم شهرت برخی خوانندگان کوچه بازاری در دهه 50 کم کم حیات اینگونه از موسیقی مردمی به نقطه پایان نزدیک میشود. باوجود اینکه شهرت برخی ترانهها مثل «سپیده دم» با شعری از فریدون خوشنود و ساخته مهناویان با صدای جواد ی ساری به جایی رسیده بود که یکی از خوانندههای آنور آبی هم این آهنگ را بازخوانی کرد، اما موسیقی کوچه بازاری سیر نزولی خود را طی کرد. تشابه و تکراری شدن ملودیها و از آن مهمتر ترویج بیقید و شرط موسیقی پاپ، غزل خدا حافظ ی موسیقی کوچه بازاری را خواند.
جاده صاف کنها
همیشه و در هر نوع هنری بودهاند کسانی که سردمدار و به نوعی پیشرو بوده و توانستهاند جاده صافکن خیلیها باشند. موسیقی کوچه بازاری (در بخش خوانندگی) تا حد زیادی خود را به سه چهره قدیمی وابسته میداند. آغاسی، جواد ی ساری و عباس قادری. این سه تن در کنار بسیاری دیگر که به مرور وارد مارکت لالهزار شدند توانستند آغازکننده و مروج فرم و فضایی باشند که هنوز هم توانسته با حفظ هویت و اصالت قدیمیاش، طرفدارانی را به خود جذب کند.
حذف به دست خودشان
اصرار برخی چهرهها برای دوام باعث شد آشوب و بیراههای در بین فعالان این عرصه به وجود بیاید و برخی چهرهها بدون توجه به میزان تقاضا، بیهیچ محدودیتی آثارشان را در صفحهها ضبط و در لالهزار عرضه کردند. به عنوان مثال عباس قادری طبق اظهار خودش در شوی شبهای تهران که در قالب کاست و در سال 1356 منتشر شده بود، 436 ترانه ضبط و اجرا کرده بود، اما غالب آن ترانهها مضامینی تکراری و ملودیهایی یکنواخت داشتند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر فضای موسیقایی کشور، فعالیتهای خوانندگان کوچه بازاری متوقف و حیات این ژانر موسیقی خاتمه یافت. در دو دهه اخیر برخی از این خوانندگان به بازخوانی ترانههای قدیمی پرداختهاند اما عملا این فعالیتها در مسیر نشان دادن یا اعلان حیات خود این خوانندههاست و دیگر هرگز نتوانست توفیق اواخر دهه 40 و دهه 50 شمسی را به خود ببیند.
تغییر نسل
حالا دور، دور ستارههای نسل اول موسیقی پاپ ایرانی است. جوانانی که با ابتداییترین تجهیزات و البته حمایت بیقید و شرط تلویزیون و رادیو هر کدام با سرعت نور اسم در میکنند و از کافهها به برنامههای تلویزیونی میآیند و آثارشان در قالب صفحههای گرامافون منتشر میشود. اساتید موسیقی سنتی و اصیل ایرانی هم که با قدرت آثارشان را در دل توده مردم جا کردهاند، آرام آرام تکنیک و خلاقیت و موسیقی غربی را وارد جغرافیای موسیقی داخلی میکنند و پاپ ایرانی به تدریج سر و شکلی میگیرد.
توسعه موسیقی پاپ ایرانی به دهه ۷۰ میلادی باز میگردد. در این مقطع استفاده از سازها و شکل بومی موسیقی ایران به همراه گیتار برقی، درامز و دیگر مشخصههای موسیقی پاپ، سبک نوینی را در موسیقی فارسی رقم میزند. ترانه سرایان نسل جدید ایران در این دوره ظهور کردند و توانستند آثاری همهگیر را روانه بازار کنند.
موسیقی کوچه و بازاری صفویه
تو چقدر خالتوری!
در تمام این دورهها، اصطلاح و لفظی مهم در ادبیات موسیقی کشور رواج پیدا کرد که تا همین امروز هم بارها و بارها آن را شنیدهایم و شاید هنوز تعریف درستی از آن وجود نداشته و ندارد. لفظ «خالتور» که در دورههای مختلف و مقاطع زمانی گوناگون، تعاریف متفاوتی از آن بوده و هست.
مهمترین معنی «خالتور» به معنی مجلسگرمکن و آواز روحوضی است. خالتور از واژه روسی «خالتورا» (به معنی کار بیارزش)، «کارِ (هنری یا ادبی) با کیفیتِ پایین» گرفته شده است که در ایران دو معنی متفاوت، در محیط موسیقی رسمی و محیط موسیقی مطربی دارد. این اصطلاح به موزیسینهایی که در مجالس عروسی و طرب با آهنگهای خود به اصطلاح مجلس گرم کرده و در برابر آن پول دریافت میکنند، میگویند. مثلا به این قبیل افراد در جمعهای عامیانه میگویند: چه موزیک خالتوری! (موزیک شادی که فقط بهدرد مجلسگرمکردن و مراسم عروسی میخورد) یا مثلا: «تو چقدر خالتوری!»... . خالتوری به معنای موسیقی فیالبداهه هم میتواند باشد.
وقتی نوازنده یا نوازندگانی بدون قرار و تمرین قبلی، بداههنوازی میکنند، کارشان را موسیقی خالتوری میگویند. برخی روایات هم حاکی از آن دارد که ریشه واقعی این واژه به زمانی باز میگردد که در مجالس و مهمانیهای زنانه مجبور به استفاده از نوازندههای مرد بودهاند. در این موارد نوازندهها یا به زعم ادبیات زمان قدیم مطربها با چشم بسته مینواختند. گهگاه پیش میآمد که این افراد حین نواختن ساز از روزنههایی که به واسطه نخ کش شدن توری پدید میآمد، سمت مقابل را نیز دید میزدند. از این رو موسیقی آنان به موسیقی خالتوری مشهور شده است!
البته امروز ه خالتور بیشتر به موسیقیهای بیمحتوا گفته میشود. بعضی موزیکهای شش و هشت یا دیس لاو امروز ی را نیز خالتور میدانند.
«خالتور» یعنی «خز»؟!
«خالتور»ها معمولا از وجاهت و مقبولیت کمی بین اهالی موسیقی برخوردارند. در عوض برخی مخاطبان موسیقی و آنهایی که 24 ساعته در حال گوش دادن به موسیقی هستند بهشدت از این قبیل هنرمندان استقبال میکنند. در دوران جدید لفظ «خال» برای خوانندههایی که به اجرای برنامه در مهمانیها و عروسیها و مجالس میپردازند، اطلاق میشود. بسیاری از چهرههای حال حاضر موسیقی کشور هم از «خال» رفتن تبدیل به خوانندههای سرشناس کشور شدهاند و توانستهاند اسم و رسمی برای خود دست و پا کنند.
برخی رفتارهای اجتماعی و مفاهیمی هم که در آثار برخی خوانندهها بیشتر از همه به چشم میخورد، باعث تقدیم لفظ «خالتور» به جناب خواننده و آثارش میشود. مثلا وقتی خوانندهای میخواند: «تو خودت قند و نباتی»، در بین اهالی موسیقی یک «خالتور» و «خز» معروف میشود.
چه کسانی دوستشان دارند؟
قدیمیترها و طرفداران فیلم فارسیهای قدیمی، از طرفداران این قبیل هنرمندان هستند. لوطی مشتیهایی را که از این فضاهای قدیمی و البته شاد و ریتمیک، خوششان میآید باید جزو مهمترین دسته از طرفداران این قبیل موسیقیها دانست. این توضیح مهم و ضروری لازم است که «موسیقی کوچه بازاری قدیمی» و «خالتورهای امروز ی» دو مقوله مجزا و کاملا متفاوت از هم هستند که به هیچ وجه نمیتوان درباره آنها از یک منظر قضاوت کرد.
چند نقل قول تاریخی از بزرگان حوزه موسیقی درباره موسیقی کوچه بازاری
در طول سالهای اخیر بارها چهرهها و اهالی موسیقی درباره «خالتور» و خوب و بدش سخنان و اظهار نظرهای جالبی در رسانهها منتشر کردهاند. گاهی اظهاراتی تند نیز از سوی برخی چهرهها به میان آمده اما عمدتا همه اهالی موسیقی این لفظ را با احتیاط به کار بردهاند و درباره چهرههای مختلف سعی کردهاند محتاطانه سخن بگویند. چند برش از این اظهار نظرهای جالب را در ادامه میخوانید.
علیرضا عصار: خالتور چیز بدی نیست
خالتور بودن هیچ عیب نیست. خالتور چیز بدی نیست. یعنی اون زمان باب نبود در موسیقی داخل که کسی شعری با اون مضمون رو بخونه. گفته بودم عاشقم، خب حرفمو پس میگیرم. تا اون جایی که من خاطرم میاد، اولیش بود.
من این مساله را بارها گفتهام، نمیدانم به خودت هم گفتم؛ اصلا خواندن ترانه سوسن خانم اشکالی نداره. عین این جمله را من در چهار، پنج مصاحبه مختلف هم گفتم. ما هر کدام تصمیم میگیریم که بخشی از زندگی مخاطب را انتخاب کنیم و برای آن بخش موسیقی بسازیم. این تقسیمبندی که بین تمام خوانندهها در ایران اتفاق میافتد. یعنی اینکه مثلا فرض کن مرحوم فرهاد اصلا کاری نداشت که مردم در مهمانیهایشان چه چیزی گوش میدهند یا در ماشینشان چی ممکنه گوش بدهند. برای بخش خلوت و تنهایی مردم موسیقی میخواند و بسیار هم تاثیرگذار بود و خدا هم رحمتش کنه. مردم بالاخره در مهمانیشان در مراسم عروسیهایشان که قرار نیست حضرت مولانا گوش کنند. اصلا منطقی هم نیست.
جواد ی ساری : میگفت آقا داداش!
یک دوستی داشتم به نام داوود بهشتی. این داوود بهشتی یک کمدیخوان بود، خدا بیامرزه. همه رو میگم خدا بیامرزه فردا ما رو هم بگید خدا بیامرزه. ایشون گفت که یه آقایی آمده توی کاباره افقطلایی میخوونه، جواد نمیدونی مردم براش چه میکنن. خب من اون موقع که خواننده نبودم. خلاصه من رو برداشت برد افق طلایی که اول لالهزار دست راست سر نبش بود. سر کوچه من دیدم واقعا راست میگه. خلاصه پول ریخت واسه آغاسی گل فرستاد برای آغاسی و آغاسی اومد بالا. باهاش خیلی رفیق بود. یعنی دوستش داشت بامزه بود. گفت این داداش من میخواد همین روزها خواننده بشه چه کار کنه یادش بده. گفت من بدبخت شدم بسه تو هم میخوای بدبخت بشی. صدات چطوره؟
گفت صداش بد نیست هر جا خوونده با شیشه تو کلهاش زدن. از این شوخیهای اینطوری کرد. بعد گفت یه روز بیا تئاتر. ما رو برد پشت تئاتر عکس انداختیم که زیر شیشه مغازهام هنوز عکس ش هست. بعد شروع شد به غزلخوونی و بعد از اون داستان 40سال رفاقته که بخوام بگم واقعا آدم خسته میشه. هیچی دیگه میرفتم تئاترش آغاسی میگفت گوش کن ببین اون چطوری میخوونه، اون یکی چطوری میخوونه. رفتیم یه مهمونی و اونجا خووندم. من اون موقع آهنگ مهتجم شیراز ی رو میخووندم بعد از اون مال گلپا رو میخووندم، مال ایرج رو میخووندم. گفت اینها لالهزاری نیست تو باس اینطوریا بخوونی. مردم همه کارگر هستن و میان یه روز خوش باشن پس شاد بخوون که دیگه کمکم شروع شد. آغاسی هم خیلی سپر بلای من بود. من تئاتر دهقان رفتم دیدم اونجا موفق نمیشم.
رفتم به آقا نعمت گفتم آقا نعمت من تو تئاتر دهقان شروع کردم اما تئاتر شما علی نظری هست، حسن شجاعی هست اگه من رو بیاری اینجا خیلی خوب میشه. گفت صبر کن بذار عرقت خشک بشه. همینطوری صحبت میکرد. بعد از یه هفته من رو آورد تئاتر پارس. یه تمرین گذاشتن و من خووندم. آقای منظوری نمیدونم زنده است یا نه، گفت بیا و خلاصه قبولم کرد. دیگه از اونجا شروع شد و کمکم شد سال 52. سال52 با وضع مدل حرفهای اومدم توی لالهزار و از تئاتر و توی کافههای پایین شروع کردم. ما رو که بالا راه نمیدادند آخه بدبختی«من هم از گندم ری شدم هم از خرما ی بغداد »؛ نه اون موقع ما رو راه میدادن نه الان راه میدن. آقا نعمت خدا بیامرزدش یک مرد نماز به وقتخوون بود.
خودش رو گم نکرد. من همهاش دنبالهرو این آدم بودم. هر خلاف کوچیکی ممکنه آدم بکنه، اما این آدم همون خلاف کوچیک رو هم نداشت. عاشق مردم بود. یه روز خودش گفت پام امروز خیلی درد میکنه. اومد توی تئاتر من هم ایستاده بودم و نگاه میکردم چه کار میکنه. تئاتر پارس لالهزار بود. یکهو پشتک زد که مردم خوشحال بشن. به ما گفته بود پام ناراحته. بعد گفت: دیدید اینطوری پشتک میزنن. یه پشتک زد بنده خدا پاش خورد به زمین و صدا پیچید روی سن که من خیلی ناراحت شدم. پا شد و خندید و بعد به من گفت: «خدا بزرگه بذار اینا خوش باشند، اینا از شهرستان اومدند آقا داداش.» به من میگفت آقا داداش. من یک تیکهای داشتم میگفتم:«آقا داداشا شهرستانیها خوش اومدید.» این یاد گرفته بود و میگفت آقا داداش. (اظهار نظر جالب جواد ی ساری درباره آغاسی که به نوعی بزرگترین رقیب او در سالهای کاریاش محسوب میشد).
سیروان خسروی: خالتور بودن الان بهترین پز است!
ارزشها عوض شده مثلا چهار سال پیش به اصطلاح موسیقی هنری مد بود و امتیاز به حساب میآمد. الان پز ضد روشنفکری بهترین پز شده است. خالتور بودن و چیپ بودن الان بهترین پز است. شرایط حال موسیقی این طور است که یا باید کارهای بسیار مزخرف انجام شود که استقبال شود یا کارهایی که خیلی خیلی خوب باشند. اولین نکتهای که در موسیقی این روزها توجهام را جلب میکند، تنظیم آن است. از پنج تنظیمکننده رو بورس ایران سه نفرشان از هر 10 آهنگی که تنظیم کنند، 9 نفر نتها را اشتباه میگیرند. در حدی که مغز آدم تیر میکشد.
در کشوری که تنظیمکنندهاش آکورد را اشتباه میگیرد مشخص است به صدابرداری اصلا اهمیتی داده نمیشود. ایران تنها کشوری است که حتی در کارهای مطرح آکورد اشتباه دیده میشود. چیزهای بدیهی دراینجا رعایت نمیشود. در موسیقی ایران دو به اضافه دو پنج هم میشود! کنسرتها در ایران مثل عروسی میماند چون نوازندهها باید موسیقی سطح پایین اجرا کنند، اصلا جدی نمیگیرند چون یکسری آکوردها را به میدهند و هر چه از قبل خودش میداند، انجام میدهد و بقیه هم کیف میکنند ولی با همین نوازندهها میشود کار عالی انجام داد.
البته هیچ کجای دنیا اینطور نیست. در کنسرتها شاید نوازنده فقط از 30 درصد خلاقیتش استفاده میکند و باید طبق آنچه خواسته میشود، عمل کند. هر کس برای خودش رهبر گروه است. خواننده هم کم اطلاعترین فرد گروه از لحاظ بار موسیقایی است و اصلا نظری هم نمیتواند بدهد. جزء ملزومات کار موسیقی است که حداقل کار صد نوازنده و گروه مطرح دنیا را در حد یک بارشنیده باشی. به جرات میگویم 99 درصد کسانی که در ایران کار موسیقی انجام میدهند، به جز کارهای لسآنجلسی در زندگیشان هیچ موسیقی دیگری گوش نمیدهند. با چنین مناسباتی بحث متخصص صدا یا تهیهکننده موسیقی چیز بیهودهای است.
,