تکيه کلامهايي که واس ماست
تکيه کلامها براي فراگير شدن راه طولاني را بايد پشت سر بگذارد تا از محدوده زمان و مکان و نسلها فراتر برود. اين روزها تکيه کلام هايي مثل انيشتين (براي آدمي که خنگ بازي در ميآورد)، لارج (براي آدمي که هراسي از خرج کردن ندارد)، برو جلو بوق بزن (براي تحقير آدمي پر مدعا) و... جزو مواردي محسوب ميشود که مرز گويشها و مشاغل و نسلها را طي کردهاند و براي همه وضوح معنايي دارند و اگر يک نفر از آنها استفاده کند بدون توضيح و تفسير همان معنايي در ذهن شنونده شکل ميگيرد که مقصود گوينده بوده است.
بسياري از تکيه کلامها هم از رسانهها که فراگيرترين شان تلويزيون است وارد محاورههاي ما ميشوند. کاربرد تکيه کلام در فيلم و سريال از آن نظر است که به فيلمنامه نويس و کارگردان در پيشبرد شخصيت پردازي و جا انداختن آن در ذهن مخاطب، کمک زيادي ميکند و از طرفي به خاطر ارجاع به يک شوخي ثابت راحت تر درام و کمدي را جلو ميبرد. اين روزها سريال پرحاشيه «در حاشيه» چند تکيه کلام شيرين را توسط شخصيت «زهتاب» بين مردم با سرعت جا انداخته، تکيه کلام هايي مثل «اين بيمارستان واس ماست، يعني کلش ماست ماست!» يا «دداشاي گلم». به بهانه پخش اين سريال و استقبال مردم از تکيه کلام هايش، جالب ترين تکيه کلامهاي تلويزيوني طي سالهاي اخير را با هم مرور ميکنيم:
سلطان: کسر خواب داريم
اواسط دهه 60 سريال «سلطان و شبان» به کارگرداني داريوش فرهنگ پخش ميشد که مهدي هاشمي در آن همزمان نقش سلطان و شبان را بازي ميکرد. يکي از تکيه کلام هايش که بعداً خيلي رايج شد اين بود که خطاب به گلاب آدينه ميگفت: سلطان بانو، کسر خواب داريم...
کلاه قرمزي: اکشال نداره...
هر چند اين روزها هم کلاه قرمزي با تکيه کلامهاي شيرين شخصيتهاي جديدش روي بورس است اما از اولين تکيه کلام هايي که در اوايل دهه 70 بين مردم و بيشتر از همه کودکان رايج شد و در حقيقت کارکردي هم نداشت جز اداي واژه با لحني ديگر، «اکشال نداره» گفتنهاي کلاه قرمزي بود. پسرخاله هم در اين برنامه که آن وقت اسمش «صندوق پست» بود ميگفت: «مگه چيه؟»
داوونه: من چه کاره بيدم
تکيه کلام در کارهاي مديري بر خلاف آثار عطاران نقش پررنگي دارد. از کارهاي قديمي مديري ميتوان ساعت خوش، پلاک 14، ببخشيد شما و... را نام برد که هر کدام پر بود از تکيه کلام ها، به طور مثال خود مديري در ساعت خوش يک تکيه کلام بامزه با ارجاع تلويزيوني داشت که ميگفت: هموني که تو فيلم بود رو بگو. اما اوج کار گروه مديري تکيه کلامهاي رضويان در «پاورچين» بود. رضويان در نقش داوونه يک جوان بررهاي بود که با تکيه کلام هايي مثل: من چه کاره بيدم؟ نفس من بيده و... حسابي گل کرد.
مهين: وا کمال؟
«همسران» و «خانه سبز» دو سريال محبوب دهه 70 بودند که توسط گروه بيرنگ و رسام توليد شدند. اين دو سريال تکيه کلامهاي شيريني داشتند مثل: واي تندرهاي خشمگين!! صباحي عليه صباحي و... اما در هر دو تکيه کلامهاي مهرانه مهين ترابي بيشتر مورد توجه بود، مثل وقتي که با تعجب ميگفت: وا کماااال؟
سيب خنده: مجيد جان دلبندم!!
مجيد دلبندم از «سيب خنده» شروع شد و بعدها يک سريال مستقل شد، در تمام اين آثار شخصيتي که مجيد صالحي نقشش را بازي ميکرد و بعدها صداپيشه آن بود همه کلمات را اشتباه ميگفت و مخاطبانش با عصبانيت ميگفتند: مجيدجان، دلبندم اون يک چيز ديگه است...
بامشاد: بي وفايي، بي وفايي
«نقطه چين» يکي از آثار معمولي مديري بود که چند تکيه کلام بامزه داشت از جمله پشهها روزها کجا ميرن؟ کته کله، ياور استاد، آره قربونش و... بامشاد هم در اين سريال ميگفت: بي وفايي، بي وفايي...
عموتپر: تير تو پره!
مهران غفوريان در «اين چند نفر» نقش يک پدر بزرگ را بازي ميکرد که کلمات را عجيب و غريب ادا ميکرد که يکي از آنها اين عبارت بود: تير تو پره!! بعدها غفوريان در «زير آسمان شهر» با کمک حميد لولايي در نقش خشايار مستوفي تکيه کلام هايي مثل: نهههه غلام، بزنم تو مخت؟ و... را بين مردم جا انداخت.
بررهاي ها: ووي گولنزج
«شبهاي برره» مديري که در ادامه «نقطه چين» ساخته شده بود پر بود از تکيه کلام هايي که با يک گويش و لهجه من درآوردي ادا ميشدند و خيلي زود توي مدارس و بين مکالمات کودکان و نوجوانان راه پيدا کردند. مديري براي آن که محتواي سريالش به کسي برنخورد ناکجا آبادي را انتخاب کرده بود. از جمله تکيه کلامهاي بررهاي جالب ميتوان از ووي گولنزج، نوچوفسکو، عشقول در کردن و... نام برد.
پنجعلي: نقي ناهار نخوردمه!!
عليرضا خمسه در «پايتخت» نقش بابا پنجعلي را داشت و يکي از تکيه کلام هايش هم اداي جمله بالا به صورت کشدار و با لحن خاصي بود. البته احمد مهرانفر در نقش ارسطو هم تکيه کلامهاي جالبي داشت مثل: حساس نشو، حساس نشو.
آمپاس دودکش
هومن برق نورد در نقشهاي مختلفي که ظاهر شده بود به مدد فيلمنامه نويسان تکيه کلامهاي جالبي را خلق کرد، اما هيچ کدام بهاندازه «آمپاس» سريال «دودکش» فراگير نشد. تکيه کلامي که خيلي زود هم از خاطر مردم حذف شد.
خان مظفر: مربا بده بابا!
مديري در «باغ مظفر» نقش يک خان را داشت که هر روز سر صبحانه به دخترش ميگفت: فروغ بابا، مربا بده بابا! در همان سريال قل مراد با يک عبارت کوتاه نوعي تکيه کلام ابداع کرد: هاء؟
خانم شيرزاد: واقعااااً؟
اين يکي براي خودش پديدهاي بود، شقايق دهقان در نقش خانم شيرزاد خيلي کشدار ميگفت: واقعاااااً؟ سريال «ساختمان پزشکان» يک دکتر نيما افشار هم داشت که ميگفت: اساساً معتقدم!!
بابااتي: کيه؟ کي بود؟
«قهوه تلخ» مديري با آن که در شبکه نمايش خانگي توزيع شد، اما به خاطر تکيه کلامهاي دوپيرمرد بامزهاي که داشت مورد توجه قرار گرفت، باباشاه که ميگفت: اوستاد، ميفرموديه!! منشي گوگوري ام! بابا اتي هم ميگفت: کيه؟ کي بود؟
اخبار فرهنگی - خراسان