بهترین های تلویزیون در نوروز 94
تعطیلات نوروزی برای برنامهسازان تلویزیونی فرصتی مغتنم برای جذب بیشتر مخاطبان و پر کردن بخش مهمی از اوقات فراغت آنها در این ایام است که رقابت داغی را نیز میان شبکههای مختلف به وجود میآورد. در این میان همه ساله چند برنامه مورد توجه مخاطبان میلیونی قرار گرفته و چهرههایی را مطرح میکنند که نوروز امسال نیز از این قاعده مستثنا نبوده است.
مهدی فخیمزاده
او یکی از کارگردانهای برجسته تلویزیون در دو دهه اخیر است که بیشتر ساختههایش با اقبال عمومی مواجه شده و از این منظر، رقیبی جدی برای سیروس مقدم به حساب میآید.
فخیمزاده که به اصطلاح رگ خواب مخاطب را در دست دارد، در تازهترین ساختهاش(فوقسری) تلاش زیادی برای ساخت اثری پلیسی با تهمایه کمدی به خرج داده که تا حدودی هم در این زمینه موفق بوده است. کاری که پیش از این در مجموعههایی همچون: «حس سوم» و «بیصدا فریاد کن» انجام داده بود که نتیجه کار هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفته بود. وی در «فوق سری» از ایده قدیمی شباهت میان دو نفر که البته در اینجا به مدد جراحی پلاستیک صورت گرفته، استفاده کرده و خود در دو نقش (سرهنگ نصراللهی و و ناصر افراشته ملقب به پاپتی) ظاهر شده است.
فخیمزاده در این دو نقش متفاوت خوب ظاهر شده و ظرافت زیادی هم به خرج داده است. بخصوص در نقش ناصر که دست او را برای بداههپردازی هم باز گذاشته و جای مانور کافی داشته است. اما قصه فوق سری ظرفیتهای کافی برای یک مجموعه 14 قسمتی نداشته و در میانههای کار با مقداری افت همراه میشود. با همه اینها این مجموعه در مواجهه با مخاطبان موفق عمل کرده و یکی از پربینندهترینها لقب گرفته است.
ایرج طهماسب و حمید جبلی
در چند سال اخیر این دو با برنامه کلاهقرمزی به محبوبترین چهرههای نوروزی تلویزیون نزد مخاطبان تبدیل شده و میلیونها نفر را پای شبکه دوم سیما نشاندهاند. خلاقیت را میتوان مهمترین خصیصه جبلی و طهماسب به حساب آورد که به خلق ایدههای هوشمندانه منتهی شده و به بهترین شکل جلوی سقوط آن به ورطه تکرار را گرفتهاند.
موضوعی که در سالهای گذشته بعضا به آفت برخی مجموعههای محبوب تلویزیونی تبدیل شده و موجبات ریزش مخاطبانش را فراهم ساخته است. انتخاب موضوع برای هر قسمت از برنامه را میتوان دشوارترین بخش کار قلمداد کرد که از یک سو باید وفادار به رعایت نکات ظریف آموزشی بوده و از سوی دیگر جذابیتهای مورد پسند مخاطبان بزرگسال را هم داشته باشد.
در کلاه قرمزی امسال نیز مانند سال گذشته این اتفاق رخ داده و سازندگان آن در هر قسمت نوآوریهای فراوانی به خرج دادهاند. از سوی دیگر گروه عروسکگردانها و صداپیشگان کلاهقرمزی که کمتعداد هم نیستند، پختهتر و باتجربهتر از گذشته شده و هماهنگی قابل توجهی میانشان به چشم میخورد.
هوش بالای طهماسب و جبلی را میتوان عامل کلیدی موفقیت این برنامه قلمداد کرد که در صورت تداوم میتواند در سالهای بعد به نتایج شگفتانگیزتری نیز ختم شود.
جواد رضویان
این بازیگر محبوب کمدیهای دهه 80 پس از یک دوره افول و غیبت در قاب کوچک تلویزیون با مجموعه در حاشیه ساخته مهران مدیری بازگشت موفقی داشت. او که خاطره بازی درخشانش در پاورچین هنوز در اذهان مانده، در اینجا نقش زهتاب را ایفا کرده و از اغراقهای مرسوم در بازیاش به بهترین شکل در جهت اجرای آن کمک گرفته است.
جوان زرنگ و کاسبکاری که از ملک پدریاش به اشکال مختلف پول درآورده و حاضر به راه افتادن دوباره بیمارستان در آن نیست. بخش مهمی از بار کمدی در حاشیه به دوش وی گذاشته شده که بخوبی هم از عهده انجامش برآمده است. برای مثال به صحنه آشنایی مخاطب با زهتاب در اداره مربوط به پزشکان و نیز گفتوگویش با هومن و باقی شخصیتها در صحنه آشنایی آنها با یکدیگر نگاه کنید.
لهجه غریب و ناآشنایی هم که رضویان برای این شخصیت انتخاب کرده نیز نقشی کلیدی در موفقیتش داشته و کیفیت متمایزی به آن بخشیده است. در حاشیه را میتوان بازگشت موفق رضویان به حوزه کمدیهای تلویزیونی به حساب آورد که در آینده میتواند بار دیگر او را به سطح اول کمدیهای تلویزیونی بازگرداند.
شبنم فرشادجو
اصولا در مجموعههای کمدی شخصیتهای زن حضور کمرنگتری نسبت به مردان داشته و کمتر نقشی محوری به آنها سپرده میشود. در حقیقت فیلمنامهنویسان عمده تمرکز خود را روی شخصیتهای مرد قصه گذاشته و از زنان به عنوان مکمل در کنار آنان بهره میگیرند. مهران مدیری در آثار خود گاه این قاعده کلی را به هم زده و نقشهای پررنگتری به بازیگران زن سپرده و عموما بازخوردهای مثبتی هم از این بابت از مخاطبان خویش گرفته است. حتی در مجموعه در حاشیه هم با وجود تعدد شخصیتهای مرد همچنان به این اصل پایبند بوده و شخصیت هاله صحرایی را خلق کرده است.
فرشادجو که سابقه قابل دفاعی هم در عرصه تئاتر دارد، نقش را به گونهای ایفا کرده که برای مخاطب تازگی داشته و کمتر نمونهای نزدیک به آن را به خاطر دارد. ادای سریع دیالوگها در کنار میمیک چهره اندکی اغراق شده را میتوان از عناصر کلیدی بازی موفق وی به حساب آورد که در عین حال ریتم تندتری هم به کلیت کار میبخشد. بگومگوهای او با برادرش (هومن) که به واسطه تسلط فرشادجو بر نقش عالی از کار درآمده، بخوبی مخاطبان خود را میخنداند که البته نباید از بازی خوب سیامک انصاری هم در نقش مقابل فرشادجو بسادگی عبور کرد.
نیما فلاح و سحر ولدبیگی
این زوج بازیگر که در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 پرکارتر از این روزها بودهاند، در برنامه دستپختهای خودمونی درخشان ظاهر شده و اجرای دلپذیری را ارائه کردهاند. در سالهای اخیر برنامههای مختلفی با محوریت طبخ غذا روی آنتن شبکههای مختلف تلویزیونی رفته و در برخی از آنها نیز از چهرههای مطرح سینما و تلویزیون به عنوان مجری و شرکتکننده بهره گرفته شده است.
دو شرکتکننده در هر قسمت به طبخ یک غذا مشغول شده و این دو نیز در کنار آنها به گرمتر کردن فضای برنامه کمک میکنند که البته میزان همراهی شرکتکنندگان با ولدبیگی و فلاح نقش مهمی در جذابتر شدن برنامه دارد. برای مثال میتوان به برنامه لاله صبوری و سیما تیرانداز اشاره کرد که شوخیهای جذابی به واسطه حضور گرم و پرشور این دو شکل گرفته و مخاطب را به همراهی با خود تا پایان برنامه وامیدارد. اشاره کوتاه و به اندازه به نام حامی مالی دستپختهای خودمونی نیز از دیگر نقاط قوت برنامه است که در کنار آن باید به دکور شیک و جذاب برنامه هم اشاره کرد.
سعید سلطانی
این کارگردان تلویزیون که کارنامه متنوعی در گونههای مختلف دارد و بیشتر با «پس از باران» برای مخاطبان شناخته شده، مجموعه «سر به راه» را نوروز روی آنتن شبکه تهران فرستاد؛ مجموعهای ساده با قصهای نه چندان پرفراز و نشیب که درست روایت شده و مخاطب را تا پایان با خود همراه میکند. سر به راه از آن دسته کارهایی است که براساس تئوری توطئه شکل گرفته و به مرور داستان خود را گسترش میدهد و در آخر نیز گره نهایی خود را باز میکند.
سلطانی در اینجا موفق به ساخت کاری جذاب و سرگرمکننده براساس قصهای نسبتا تکراری و قابل پیشبینی شده و قالب مناسبی را هم برای روایت قصه خویش برگزیده است. در تک تک سکانسهای سر به راه اثری از جلوه گریهای مرسوم در کارگردانی دیده نمیشود و سلطانی بخوبی خود را داخل قصه و شیوه روایت آن حل کرده است. وی این سادگی را در دیگر ارکان کار بخصوص بازی بازیگرانش هم اعمال کرده و یکدستی آن را به نحو شایستهای حفظ کرده است.
محمدرضا آهنج
شبکه تازه تاسیس افق پس از چند غافلگیری همچون تولید مستندهای جنگی مربوط به داعش و نیز مسابقه جذاب و تماشایی فرمانده، در ایام نوروز نیز با مجموعه تلویزیونی آسمان من، مخاطبان خود را غافلگیر کرد. آهنج که ساخت چند مجموعه تلویزیونی با موضوعات مختلف را در کارنامه خود دارد در مجموعه یاد شده به سراغ گارد امنیت پرواز رفته و قصههای جذابی را براساس آن روایت کرده است؛ قصههایی که اغلب ریشه در واقعیت داشته و آهنج هم بخوبی سعی در روایت مستندگونه آن داشته است.
برای مثال میتوان به ربودن هواپیما توسط چند نفر از نیروهای منافق و بردن آن به فرانسه در قسمت نخست اشاره کرد که در گفتار متن و زیرنویسها هم این جنبه را کاملا رعایت کرده است. آسمان من با توجه به تعدد شخصیتها و داستانکهای مرتبط با آنها، نیاز به کارگردانی سنجیده و هوشمندانه داشته تا هرج و مرج بر آن حاکم نشود که آهنج بخوبی از عهده این کار برآمده است. او در صحنههای داخل هواپیما نیز با وجود کمبود فضا تلاش زیادی برای خلق نماهای غیر تکراری به خرج داده و با استفاده از نماهای خرد شده، ریتم سریعتری به آن بخشیده است.
شخصیتهای دیگر ...
البته در میان برنامههای نوروزی سیما میتوان به چهرههای موفق دیگری هم اشاره کرد که در جلب نظر مخاطبان خویش نسبتا موفق عمل کردهاند. برای نمونه میتوان به احسان علیخانی در برنامه شب سال نوی شبکه سوم سیما اشاره کرد که نکات جذاب و غافلگیرکننده زیادی در خود داشت که اوج آن را در لحظه تحویل سال و برخورد مرد جوان تازه از زندان آزاد شده با خانوادهاش در حضور مریلا زارعی شاهد بودهایم. همینطور برنامه روزگار مادری با اجرای خوب و متین امیرحسین مدرس که در احترام به مقام شامخ زن در کشورمان ساخته شده و مخاطبان زیادی را هم با توجه به حضور بازیگران سرشناس و مادرهایشان در برنامه به خود جلب کرده است. در کنار آنها نمیتوان از برنامههایی همچون سینما یک و سینما چهار که به پخش آثار مختلفی از سینمای ایران و جهان با کیفیتهای مناسب پرداختهاند، غافل شد.
اخبار فرهنگی - روزنامه جام جم