چند شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران - اشعار شاعران ایتالیایی

 

اشعار شاعران ایتالیایی

اشعار شاعران ایتالیایی

 بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست!
عماد خراسان ی

,شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران, شعر, اشعار عاشقانه,شعر ،داستان و ادبیات

جوونی هم بهاری بود و بگذشت
به ما یک اعتباری بود و بگذشت
میون ما و تو یک الفتی بود
که آن هم نوبهاری بود و بگذشت
باباطاهر

,شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران, شعر, اشعار عاشقانه,شعر ،داستان و ادبیات

روی بنمایی و دل از من شوریده ربایی
تو چه شوخی که دل از مردم بی‌دیده ربایی
تو که خود فاش توانی دل یک شهر ربودن
دل شوریده روا نیست که دزدیده ربایی
شوریده شیراز ی

,شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران, شعر, اشعار عاشقانه,شعر ،داستان و ادبیات

چه می‌شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می‌کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می‌شد همه محراب را میخانه می‌کردم
علیرضا قزوه

,شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران, شعر, اشعار عاشقانه,شعر ،داستان و ادبیات

وقتی تو گریه می‌کنی، ای دوست در دلم
انگار که ابرهای جهان گریه می‌کنند
حسین منزوی

,شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران, شعر, اشعار عاشقانه,شعر ،داستان و ادبیات

بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا که سنگ صبور است و محرم راز است
ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد
کبوتری که زیادی بلند پرواز است
سعید بیابانکی

,شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران, شعر, اشعار عاشقانه,شعر ،داستان و ادبیات

چون بلبل مست راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
خیام

,شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران, شعر, اشعار عاشقانه,شعر ،داستان و ادبیات

چرا مردم نمی‌دانند
که لادن اتفاقی نیست،
نمی‌دانند در چشمان دم جنبانک امروز
برق آب‌های شط دیروز است؟
چرا مردم نمی‌دانند
که در گل‌های ناممکن هوا سرد است؟
سهراب سپهری

,شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران, شعر, اشعار عاشقانه,شعر ،داستان و ادبیات

از اهل زمانه عار می‌باید داشت
وز صحبت‌شان کنار می‌باید داشت
از پیش کسی کار کسی نگشاید
امید به کردگار می‌باید داشت
ابوسعید ابوالخیر

,شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران, شعر, اشعار عاشقانه,شعر ،داستان و ادبیات

سلام، خدا حافظ / چیزی تازه اگر یافتید / بر این 2 اضافه کنید / تا بل / باز شود این در گم شده بر دیوار...
حسین پناهی

,شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران, شعر, اشعار عاشقانه,شعر ،داستان و ادبیات

جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم تو را / ور قصد آزارم کنی هرگز نیازارم تو را / زین جور بر جانم کنون، دست از جفا شستی به خون / جانا چه خواهد شد فزون، آخر ز آزارم تو را / رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی / در حال خود گویم همی، یادی بود کارم تو را...
انوری