گفتگو با الهام پاوهنژاد، خانوم دکتر شاهگوش - بیوگرافی بازیگران ، بیوگرافی هنرپیشه ها - الهام پاوه نژاد بی حجاب
بانی فیلم: الهام پاوهنژاد پس از حضور متفاوت و موفق در سریال «یلدا» به کارگردانی داود میرباقری این بار شخصیت «زرین زوزنی» را در سریال (رسانه خانگی)« شاهگوش» برای این کارگردان بازی کرد تا حاصل این همکاری 2 تجربه متفاوت برای کارنامه بازیگریاش باشد. بازیگر سریالهای «گاو صندوق»، «بیداری»، «تصویر یک رویا» و... که با سریال «همسران» و نقش مریم در کنار مهرانه مهین ترابی، فرهاد جم و فردوس کاویانی دیده شد. اخیراً سریال «هفت سنگ» را با علیرضا بذرافشان و شخصیت «مهری» تجربه کرده است، سریالی که خیلیها به لحاظ ساختار و سبک قصهگویی آن را مجموعهای شبیه به «همسران» قلمداد کردهاند.
پاوهنژاد که با فیلمهای «زندگی با چشمان بسته»، «دیشب باباتو دیدم آیدا»، «فرزند» و... به سینما آمده است مثل خیلی از بازیگران باسابقه از دنیای تئاتر آمده و این روزها به چند پیشنهاد تئاتری فکر میکند.
الهام پاوه نژاد بی حجاب
او مهمان یک فنجان چای شد تا از همکاریاش با داود میرباقری، شخصیت زوزنی، بازی در سریال «هفتسنگ» و... صحبت کند.
*خانم پاوهنژاد چه خبر، این روزهایتان چگونه میگذرد؟
ـ در حال حاضر مشغول بررسی چند پیشنهاد تئاتر وتله فیلم هستم که چون فعلاً هیچ چیز قطعی نشده ترجیح میدهم راجع به آن صحبت نکنم. یکی دو برنامه خودم دارم، مجموعهای صوتی و کتاب که بیشتر وقت مرا به خود اختصاص داده است.
*مشخصاً یکی از برنامههای بعدی شما حضور در یک نمایش خواهد بود؟
ـ بله اگر بشود و شرایط مهیا باشد.
*شما اخیراً سریال «هفتسنگ» را به پایان رساندهاید که شواهد و قرائن نشان از آن داشت مجموعهای شبیه به «همسران» در راه است.
ـ بله خیلی تلاش شده این سریال یادآور آن فضا باشد. چون کاری است آپارتمانی و داستان خانوادگی دارد. البته آپارتمانی میگویم به این معنا نیست که کل این کار در آپارتمان بگذرد، اتفاقاً تعدد لوکیشن زیاد دارد. ماجرای سه خانواده است که در هر اپیزود قصهای شکل میگیرد و جلو میرود و خط وصل سه خانواده است. فضای کار طنز است اگر چه به مشکلات جدی خانوادهها پرداخته میشود. این نکات مشترک باعث میشود که شباهتهایی با سریال «همسران» داشته باشد.
*فکر میکنید «هفت سنگ» بتواند نمونهای به روز و البته ماندگار به اندازه «همسران» (البته با شرایط زمان) باشد؟
ـ (میخندد) واقعاً نمیدانم. اجازه بدهید با هم سریال را ببینیم و پس از گذشت چند قسمت راجع به آن گپ بزنیم.
*در اولین تجربه همکاری با داود میرباقری در سریال «یلدا» ایفاگر نقش متفاوتی بودید که اتفاقاً به شدت مورد توجه قرار گرفت، این بار با شخصیت دکتر زرین زوزنی با سریال «شاهگوش» تا قسمت 18 با او همکاری کردید؟
ـ قطعاً تجربه موفق قبلی در شکلگیری همکاری جدید مؤثر بوده است. به هر حال آقای میرباقری نگاه کارگردانی دقیقی دارند و به شدت با حساسیت و وسواس کار میکنند. ایشان از معدود کارگردانانی هستند ( البته با احترام به همه کارگردانان محترم فعلی!) که کار برایشان بسیار جدیتر از تعاریف رایج امروزیست و سختگیریهایشان در میان دوستان و همکاران هم معروف است.
آقای میرباقری از خواستهها و مقاصدشان در کار به راحتی نمی گذرند. طبیعتاً تجربه خوب قبلی، این شانس مجدد را برای من ایجاد کرد تا لطف کنند و مرا برای «شاهگوش» هم دوباره دعوت کنند.
*گویا هنوز شخصیت زرین زوزنی کاملاً شکل نگرفته که شما به پروژه اضافه شدید و البته حضورتان در نقش به ماندگاری بیشتر کاراکتر در قصه منجر شده است؟
ـ بله وقتی که من خدمت دوستان رسیدم هنوز شخصیت زوزنی کاملاً نوشته نشده بود. تنها یک خط کلی از کاراکتر داشتند، اما با توجه به تجربه قبلی و اعتمادی که من به دست آورده بودم خیلی راحت و با آرامش حضور در این سریال را پذیرفتم. متأسفانه خیلی اوقات پیش میآید که بدون فیلمنامه کامل قرارداد میبندیم اما دوستان به قول و قرار و وعده های خود عمل نمیکنند.
این دلخوری برای خود من هم دو بار پیش آمده که اعتماد کردم و بدون فیلمنامه فینال سر کار رفتم، اما در میانه به دلایل مختلف از جمله کم آوردن سوژه و... کار و نقش آنطور که دلم میخواسته و قرار بوده از آب در نیامده است، اما تجربه کار با آقای میرباقری نشان از آن داشت که بازیگر با خیال راحت جلوی دوربین میرود و فقط باید روی نقش و موقعیت جزئیات آن متمرکز باشد چرا که خودشان آنقدر روی کار اشراف دارند که حتی نقش دکتر زوزنی، از آن چیزی که ابتدا گفته و راجع به آن صحبت شد به مراتب پختهتر و کاملتر شد، خاطرم هست به من گفته شده حدود سه قسمت در مجموعه حضور دارم ولی در ادامه تقریبا زرین زوزنی ده قسمت در قصه فعلا حضور دارد.شیوه و زمان ضبط هم به این شکل نبود که ما بتوانیم بازخوردی از مخاطب بگیریم و بعد به این شخصیت یا شخصیت های دیگر نگاه تازه داشته باشیم.
*احتمالاً این فیدبک و بازخورد برای خود میرباقری بوده است که پررنگتر شدن این کاراکتر به نسبت جدی در دل این موقعیتهای کمیک منجر شده است؟
ـنمیدانم..این سوال را باید از ایشان بپرسین! گاهی میشود شما کارتان به پخش نزدیک است و براساس استانداردهایی که از نظر مخاطب و بازخورد جامعه از شخصیت و کار میگیرید به کاراکتر پر و بال میدهید و گاهی حتی حذف میکنید. خط کلی قصه مشخص بود و اندازه حضور دکتر زوزنی هم مشخص، خود من فکر نمیکردم این کاراکتر تا این حد در دل قصه جای بگیرد و ماندگار شود. چون شما میدانید تمام شخصیتهای مهمان این سریال 2-3 قسمت میآیند و میروند.من در جریان بودم که ما دو، سه سکانس هم در بیمارستان داشتیم که متأسفانه به دلیل مشکلی که برای آقای رویگری ایجاد شد باعث حذف آن سکانسها شد. اتفاق خوب در برنامه ریزی این بودکه بخش اعظم و اصلی کار من و آقای رویگری ضبط شده بود وگرنه بیماری ایشان میتوانست حتی به کار لطمه وارد کند.
عکسهای بی حجاب الهام پاوه نژاد
*«زرین زوزنی» نمونهای واقعی از زنان موفق در حرفه و ناموفق در عرصه زندگی شخصیاش است، توضیح فیلمنامه هم احتمالاً با همین خط و مشی کلی بوده است.
ـ بله آقای میرباقری طبق معمول توضیحات کامل و جامعی را راجع به نقش دادند. زوزنی همانطور که میگویید زنی بود بسیار موفق که یک مشکل بسیار بحرانی در زندگی شخصیاش دارد. این نگاه قطعاً کار را سخت میکند. هم به لحاظ اجرا و هم به لحاظ انتقال مفهوم کاراکتر، او زنی کاملاً موفق است، روانشناس است برای همه نسخه تجویز میکند ولی پای خودش که وسط میآید پر از مسئله بحران و فراز و فرودهای وحشتناک است. این خط کلی شخصیت بود. ریزهکاریهای نقش هم با کلید خوردن بازی من و اپیزود اپیزود شکل میگرفت. من مثل سایر عوامل چند قسمت، چند قسمت فیلمنامه را پس از تائید آقای میرباقری تحویل میگرفتم و سعی میکردم با توجه به موقعیتهایی که در دل آن قسمت وجود دارد وجوهی را نیز با هماهنگی آقای میرباقری به کاراکتر اضافه کنم.
*اگر چه شخصیت زوزنی در نگاه اول بسیار جدی و جدا از دیگر شخصیتهای گاه حتی کاریکاتورگونه قصه دیده میشود، اما در دل موقعیتها میبینیم رگههایی از طنز در وجود او هست که زوزنی را با دیگر شخصیتها همراه میکند؟ (اتفاقی که اگر رخ نمیداد میتوانست به برقراری ارتباطها لطمه بزند و در نهایت به یک دست نشدن کار منجر گردد)
ـ راستش را بخواهید این مسئله یک مرز بسیار حساس در این کار و برای این شخصیت بود. حتی از سوی خود من یکی دو بار به آقای میرباقری پیشنهاد حرکت به سمت طنازتر شدن نقش داده شد.
اما آقای میرباقری معتقدبودند این وجه جدی بودن کاراکتر حفظ شود. در واقع قرار بود قدرتمندی شخصیت زوزنی در تضاد با مساله غیرقابل حل خانوادگیاش دیده شود. در واقع این کنتراست یک وجه تراژیک به خود میگرفت. در یک کار طنز لزومی ندارد که شما به همه آدمهای قصه بخندید.
*بله، اگر چه در سکانسهایی که شما با فرهاد اصلانی (اسد خفته)، حمیدرضا آذرنگ (سرگرد سرخی) و حتی شهرام حقیقت دوست (آبپرور) بازی دارید موقعیت کمدی ایجاد شده به بازی هر دو بازیگر در آن پلان یا حتی گاهی سکانس مرتبط میشود. در حقیقت شخصیت جدی زوزنی در شکلگیری موقعیت کمیک بیتأثیر نبوده است؟
ـ دقیقاً همینطور است. شخصیتها کمدی را در دل موقعیتها میسازند. با همان تعریفی که دارند و نیازی نیست که بازی بازیگران به سمت نمایش کاریکاتوری برود، خصوصاً زوزنی که اصلاً قرار نبود خنده به لب مخاطب بنشاند. قرار گرفتن یک شخصیت جدی مثل زوزنی در کنار کاراکتری مثل سرخی که سادگی و بیآلایشیهای خاص خودش را دارد و یا آبپرور فرصتی است که در این کنتراست، فضای مفرح و خندهدار ایجاد میشود.
*ضمن اینکه شخص الهام پاوه نژاد هم اصولاً از اینکه کاراکتر جدیاش در سریال «شاهگوش» کمی به سمت شیرینی کشیده شود استقبال میکند؟
ـ (میخندد) به هر حال باید جنس بازی من هم با دیگر شخصیتها هماهنگ باشد در غیر این صورت من ساز ناکوک این مجموعه میشدم. نوع جدیت این دست نقشها در دل این نوع از کار، یک جدیت طنز دارد نه جدیت یک کار تراژدی...
*جز سکانس بازجویی سوزنی از شوهرش!
- دقیقاً و آن سکانس یکی از سکانسهای سخت سریال است که او از شوهرش بازجویی میکند. آن صحنه یکی از گرههای سریال محسوب میشود. در واقع در آن سکانس قرار است یک بحران ساخته شود که زمینه اصلی مابقی قصه و درگیری خفته با کلانتری را می سازد. به هر حال وقتی که قرار است گرههای یک قصه ساخته شود نمی شود فقط به خندهساختن فکر کرد آن هم در نوعی از طنز که به شدت ابعاد اجتماعی دارد. واقعیت این است در کار با آقای میرباقری به عنوان یک بازیگر یک پوئن بزرگ داری و آن این است که وقتی ایشان به بازیگرش اعتماد می کند و به یک توافق میرسند دیگر کاملاً دستتان را بازمیگذارند. حالا من به عنوان بازیگر میتوانم ایده بیاورم، فکر بیاورم، نظر بدهم و ایشان به عنوان چشم ناظر و دانای کل آن را ویرایش کنند... از طرف دیگر یک اتفاق خوب برای من، همبازی شدن با فرهاد اصلانی، حمیدرضا آذرنگ بود.
*فکر میکنم یک جورهایی با این تیم تئاتری سابقه کار از قبل داشتید؟
ـ بله، من با اکثر دوستان سابقه همکاری تئاتر یا تصویر داشتیم. این تجارب مشترک کمک میکنند تا دو بازیگر، دو پارتنر با هم حرکت درستی داشته باشند.
ما سکانسی داشتیم که زوزنی متوجه شده که همسرش مواد مصرف کرده، حالا میآید تا دفتر خفته را روی سرش خراب میکند و... سکانس دکوپاژ خاص خود را داشت. من با آقای اصلانی مشغول تمرین دیالوگهایمان بودیم تا در طول ضبط با کاتهای طبیعی آقای میرباقری، روند را از دست ندهیم. آقای میرباقری آنقدر از تمرین مشترک ما لذت برد و آنرا دوست داشت، دکوپاژ را تغییر داد و گفت من این صحنه را پلان سکانس میگیرم. ایشان معتقد بودند حال و هوای شما با تقطیع و کات در نمیآید و حیف است و حس شما حرام میشود.
این اتفاق برمیگردد به روند ارتباطی بازیگران با هم و باعث میشود کل تیم از کار کنار هم لذت ببرند. واقعاً تعامل و ارتباط با خود آقای میرباقری در این کار در مقام لیدر، آنقدر خوب و بجا بود که کار را برای ما به شدت جذاب تر می کرد. شاید به همین دلیل است که سکانسها تا این حد قابل باور از آب درآمده است.
*البته در سریال «شاهگوش» هم مثل هر مجموعه دیگری قسمتهایی داریم که با افت به لحاظ وقفه و... مواجه میشود.
ـ بله، در معروفترین سریالهای دنیا نیز ما شاهد این ماجرا هستیم و به نظرم طبیعی است. اما در کل با یک جمعبندی از بازخوردها میبینیم که سریال توانسته نظر مخاطب را جلب کند چرا تماشاگر ما میرود پول میدهد و سریال را تهیه میکند. دوست دارد کار را دنبال کند. این که کار برای تماشاگر شیرین و جذاب از آب درآمده است چرا که تابو شکنیهای رخ داده در سریال، به مشکلات و موضوعات مرتبط با مراکز انتظامی پرداخته است. در واقع در این سریال به مقولاتی که در سریالهای تلویزیونی دست سازندگان برای نمایش آن بسته بوده میپردازد.
اگر شما دقت کرده باشید سالهاست آثار تلویزیونی به سمت یک مونوتونیسم و تکرار مکررات رفته است. شما میبینید که در نیروی انتظامی اگر فردی وجود دارد یک سوپرمن است، خطا و اشتباه در کار آنها وجود ندارد و همین باعث میشود مخاطب نتواند برخی لحظات را باور کند. من خاطرم هست در سریال «یلدا» ایراد گرفته بودند که چرا پسر قصه ما به دختری متلک میگوید! قصه قرار بود سیر و سلوک یک پسر را نشان بدهد. میخواهیم بگوییم این کاراکتر (حامد) میخواهد از جایی به جایی برسد و برود تعزیهخوان بشود. پس باید نقاط منفی زندگی او را هم نشان بدهیم تا به سپیدی زندگی او برسیم. ای کاش رسانه ملی اجازه دهد سازنده حداقل به واقعیتها بپردازد. یکی از دلایل کلیشه شدن و تکراری بودن اکثر قصهها، همین محدودیتهاست!
*این اولین تجربه بازیگریتان برای رسانههای خانگی بود؟
ـ البته پیش از این هم یک کار با دوستانی که معروف هستند به عموهای فیتیلهای انجام داده بودم. متأسفانه نمیدانم چرا به دلایل مختلف هر قسمت با یک مشکل وارد پخش شده است. این سریال اولین کار جدی من بود.
*بازخورد مخاطب را در این اوضاع نابسامان تلویزیون از این سریال برای رسانههای خانگی چگونه دیدید؟
ـ فکر نمیکردم با این بازخورد مواجه شوم. الان میبینم که این کار دست کمی از تلویزیون به لحاظ جذب مخاطب ندارد. من در این مدت شهرستان هم رفتم و بازخورد خیلی خوبی از کار دیدم. اگر چه برخی از قسمتها همانطور که شما اشاره کردید دچار افتهایی کوتاه میشود.
به هر حال فراز و فرودهایی دارد. ضمن اینکه از نقش خودم «زوزنی» راضی هستم چون احساس میکنم ورود و حتی خروج بسیار مناسبی داشت.
*الهام پاوهنژاد امروز در مرحلهای است که باید در انتخاب و قبول پیشنهادهایش بسیار پخته عمل کند، پس از سالها کار در عرصه سینما و تئاتر و البته تلویزیون، امروز با چه فاکتورهایی به پیشنهایتان فکر میکنید؟
ـ همچنان همان طوری انتخاب میکنم که در این 23 سال اخیر انتخاب کردم، ماجرا برای من تغییری نکرده است.
از اسفند ماه گذشته تا الان پیشنهاد دو سریال تلویزیون مناسبتی برای رمضان داشتم که چون نقش را دوست نداشتم نپذیرفتم. خیلی خودم را مجبور به پر کار بودن نمیکنم اگر چه هر کسی دوست دارد مدام پر کار باشد و روی آنتن باشد، اما من همچنان ترجیح میدهم نقشهای متفاوت کار کنم، همچنان ترجیح میدهم مخاطبم را سورپرایز کنم، چه روی صحنه و چه در کارهای تصویریام. همچنان در انتظار نقشها و موقعیتهای متفاوت هستم. مگر اینکه شرایطی پیش بیاید که گروه یا قصهها را خیلی دوست داشته باشم و خصوصیات نقش خیلی هم درگیرم نکرد کار را بپذیرم. طبیعتاً برای من مثل همیشه در هر زمان انتخاب کارگردان و گروه از درجه بالای اهمیت برخوردار است.
*و امروز در انتظار پیشنهاد چه نوع نقشی هستید؟
ـ (میخندد) امروز خیلی از نقشها انتظار مرا میکشند باید ببینم کی اتفاق میافتد. من هم در انتظار نقشهای متفاوت بسیاری هستم. هنوز هم جای شخصیتهای خوبِ زن محور درتلویزیون خالی است. ای کاش نویسندههای ما به دنبال این باشند که قصههای زن محور را هم به آثارشان اضافه کنند. سینما که جای خود دارد.
تجربه «شاهگوش» نشان داد که اگر کار به کاردان و کاربلد سپرده شود نتیجهاش موفقیتآمیز خواهد بود. ای کاش رسانه ملی، قدر افرادی مثل داود میرباقری را بداند و همیشه شرایط کار برای افرادی مثل ایشان را مهیا کند. ما باید حداقل سالی یک کار از این کارگردان با سابقه و کار بلد داشته باشیم. امثال ایشان زیاد هستند و رسانه ملی باید قدر سرمایههای خود را بداند. من سریال «بیداری» را با آْقای بهرام عظیمپور کار کردم که جزو آثار برگزیده تلویزیون انتخاب شد، چرا او پس از این کار موفق که در یاد و خاطرهها ماند، دیگر نباید بتواند کار کند؟! خب داود میرباقری پس از اینکه سر ساخت سریال «یلدا» اذیت میشود به سراغ کار برای رسانههای خانگی میرود. ای کاش مدیران ما مراقب باشند تا وحدت این خانواده از هم نپاشد. تجربه نشان داده که اعتماد جواب میدهد پس بیائیم به حرفه ای های خوب این حرفه اعتماد کنیم. شما مطمئن باشید وقتی کار خوب باشد تماشاگر کمتر به سراغ ماهواره میرود.
من فکر میکنم دوستان مدیر و سیاستگذاران تلویزیون باید کمی نگران از هم پاشیدن و دور شدن بزرگان این حرفه از رسانه ملی باشند.
گردآوری بیوگرافی برگزیده ها گردآوری بیوگرافی برگزیده ها
,