یوسف تیموری و همسرش
بیوگرافی “یوسف تیموری”
بیوگرافی یوسف تیموری به همراه فیلم شناسی و عکسهای این بازیگر در نقشهای متفاوت و عکسهای “یوسف تیموری” و همسر تایلندی و پسرش را در سایت نمناک ببینید.
نام:یوسف
نام خانوادگی:تیموری
تاریخ تولد:1358/10/6
محل تولد:تهران
تاهل:متاهل
------------------------------
یوسف تیموری واقف ششم دی ماه سال 1358 در غرب تهران متولد شد. وی فرزند دوم خانواده است و دو خواهر و یک برادر دارد. او تحصیلات خود را تا مقطع فوق دیپلم و در رشته هنر ادامه داد.
او علاقه ای به تیم های باشگاهی ندارد و آرزوی او موفقیت تیم ملی است. او در اظهار نظری جالب عنوان کرده است که اگر بازیگرنمیشد به سراغ دروازه بانی می رفت. آقا یوسف که در دوران دانشکده او را بابک صدا میزدند به موسیقی علاقه دارد و آشنایی هم با نواختن گیتار دارد.
یوسف تیموری بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون که بیشتر او را به عنوان بازیگر فیلم های طنز می شناسیم چند سال است که با یک دختر تایلندی آشنا شده و با ازدواج می کند.
این زوج 1.5 سال بعد صاحب یک پسر به نام آرمین می شوند که بیشتر به مادرش شباهت دارد.
مصاحبه ای کوتاه یوسف تیموری و همسرش را در ادامه می خوانید:
یوسف تیموری:برای بازیگری مثل من، ازدواج با یک دختر ایرانی کمی سخت بود. به دلیل اینکه ناخودآگاه زمینه ذهنی نسبت به میزان جدیت حرف های من داشتند که شاید دروغ است و من در حال نقش بازی کردنم. واقعیت این است که به مسئله زندگی مشترک جدی نگاه نمی کردند یا کمتر این نگاه را داشتند.
یوسف تیموری و پدر و مادر همسرش
–با توجه به رسم و رسومات کشور تایلند امکان داشتن همسر دوم وجود ندارد و زنان آنجا به هیچ وجه با همسر دوم کنار نمی آیند. وقتی من برایش توضیح دادم که در کشور ما میشود چند همسر داشت واقعا تعجب کرده بود و باورش نمی شد. چون اصلا در فرهنگ آنها چنین مسئله ای وجود ندارد.
–اولین باری که فرزندم آرمین را دیدم خیلی توی ذوقم خورد (می خندد). دیدم کاملا شبیه همسرم است. اما رفته رفته که بزرگتر شد به من هم شبیه شد. به آرمین یکی دو کار برای بازی پیشنهاد شد که من مخالفت کردم.
همسر یوسف تیموری: اوایل فکر می کردم شاید یوسف به من دروغ گفته که بازیگری است که تا این حد شهرت دارد، شاید به خاطر اینکه در همه حال شوخی می کرد، می گفت و می خندید. جالب است بدانید روزهای اول فکر می کردم ممکن است با چند تا از دوستانش هماهنگ کرده که جلوی من از او امضاء و عکس بگیرند تا به نظر بیاید آدم معروفی است. اما بعد متوجه شدم که دروغ نگفته و واقعا یک بازیگر معروف و محبوب در ایران است.
–من فکر می کردم که ایران کشور خلوتی است و خیلی با کشورهای دیگر در ارتباط نیست. حتی فکر می کردم حال و هوای این کشور مثل کشورهایی همچون پاکستان و افغانستان یا عراق است. اما بعد از آشنایی با یوسف کلا نظرم عوض شد. قبلا فکر می کردم این کشور، کاملا تاریخی و قدیمی است و چندان مدرن نشده اما بعد از آشنایی با یوسف و رفت وآمد به ایران فهمیدم که کاملا مدرن هم شده و روابط زیاد و خوبی با بقیه کشورها دارد.
یوسف تیموری دوره های بازیگری را در کلاسهای استاد سمندریان گذرانده و یکی از شاگردان ممتاز این دوره ها بوده است. اودر سال 1376 با مجموعه طنز سیب خنده به کارگردانی رضا عطاران در تلویزیون دیده شد و با مجموعه عروسک مجید دلبندم به شهرت رسید.
سریال مجید دلبندم به کارگردانی رضا عطاران ماجرای عروسکی دست دراز به نام مجید است که با شیرین کاریهایش در هر قسمت یک ماجرای زیبا و خندهدار خلق میکند.
سریال زیر آسمان شهر عنوان اولین سریالی بود که یوسف تیموری در آن به ایفای نقش پرداخت. او در این سریال نقش پولاد را بازی میکرد.
زیر آسمان شهر یک مجموعهٔ طنز اجتماعی بود که در سال ۱۳۸۰ خورشیدی از شبکه ۳ سیما پخش میشد. این سریال بهدلیل پخش هر شب و دستاندرکاران موفق، توانست از مجموعههای بسیار موفق صدا و سیمای ایران بشود.
یوسف تیموری در سال 1380 با بازی در فیلم سینمایی دختر شیرینی فروش به نویسندگی و کارگردانی ایرج طهماسب وارد عرصه سینما شد.
خلاصه داستان: پسر و دختر دو خانواده قصد ازدواج دارند ولی ۲۰ سال است به دلیل دخالت خانواده هایشان موفّق به این کار نشده اند!...
فیلم شناسی یوسف تیموری
سینما۱۳۸۹ به روح پدرم ۱۳۸۸ پرستوهای عاشق۱۳۸۷ چشمک ۱۳۸۷ در شب عروسی ۱۳۸۷ موش۱۳۸۶ مجنون لیلی ۱۳۸۵ خواستگار محترم ۱۳۸۵ دختر میلیونر۱۳۸۲ بوتیک۱۳۸۲ معادله ۱۳۸۰ دختر شیرینی فروش فیلم ویدیویی، تلویزیونی
1393 بچه های نسبتا بد ۱۳۹۱:بچه های عوضی ۱۳۹۱:ماشین عروس ۱۳۹۰:کبری ۰۰۱۲ ۱۳۸۹:سیا زنگی ۱۳۸۹:مواضب خودت باش عزیزم ۱۳۸۹:عاشقی با اعمال شاقه ۱۳۸۹:ارث شیرین ۱۳۸۹:کات کلانتری ۱۳۸۹:وفا ۲۰۱۲ ۱۳۸۹:گوهر ۱۳۸۹:با من شوخی نکن ۱۳۸۹:یک بام و دو هوا ۱۳۸۸:هشت ۱۳۸۸:کادوی در به در ۱۳۸۸:دامادی به نام صفر ۱۳۸۸:به روح پدرم ۱۳۸۸:کبری ۰۰۱۱ ۱۳۸۷:قاتلین پیرمرد مجموعههای تلویزیونی
۱۳۹2:خروس ۱۳۹۱:سایه سلطان ۱۳۹۱:تجربه های آقای خوشبخت ۱۳۹۰:سایه سلطان ۱۳۹۰:دست بالای دست ۱۳۸۹:سه دونگ، سه دونگ ۱۳۸۹:راه در رو ۱۳۸۸:باغ شیشهای ۱۳۸۷:ماه عسل ۱۳۸۷:غیر محرمانه ۱۳۸۷:خط شکن ۱۳۸۶:تله فیلم «بختک» ۱۳۸۶:یک وجب خاک ۱۳۸۶:قرارگاه مسکونی ۱۳۸۵:زندگی به شرط خنده ۱۳۸۳:کوچهٔ اقاقیا ۱۳۸۲:زیر آسمان شهر ۱ ۱۳۸۲:آشتی کنان ۱۳۷۸:این چند نفر ۱۳۷۷:مجید دلبندم ۱۳۷۶:سیب خندهجوایز بهترین بازیگر مکمل مرد در اولین دوره جشنواره جام جم (۱۳۹۰)
یوسف تیموری در نقشهای متفاوت معادلهدختر شیرینی فروشمجنون لیلی در شب عروسیخواستگار محترم
یوسف تیموری از دلیل ازدواج نکردنش با دختر ایرانی می گوید ! + عکس همسر و فرزندش
خبر ازدواج یوسف تیموری با یک بانوی تایلندی تا مدت ها دهان به دهان می چرخید. اینکه تیموری چرا سراغ چنین انتخابی رفته و آیا احساس قوی خوش آمدن محرکش بوده یا صرفا می خواسته همسرش را ...
خبر ازدواج یوسف تیموری با یک بانوی تایلندی تا مدت ها دهان به دهان می چرخید. اینکه تیموری چرا سراغ چنین انتخابی رفته و آیا احساس قوی خوش آمدن محرکش بوده یا صرفا می خواسته همسرش را از کشور دیگری انتخاب کند را نمی دانیم.
اما خودش می گوید: برای بازیگری مثل من، ازدواج با یک دختر ایرانی کمی سخت بود. به دلیل اینکه ناخودآگاه زمینه ذهنی نسبت به میزان جدیت حرف های من داشتند که شاید دروغ است و من در حال نقش بازی کردنم. واقعیت این است که به مسئله زندگی مشترک جدی نگاه نمی کردند یا کمتر این نگاه را داشتند. در واقع ایرانی های جدی ام نمی گرفتند!
اولین گفتگوی یوسف تیموری و همسر تایلندی اش + عکس
اولین گفتگوی یوسف تیموری و همسر تایلندی اش + عکس
یوسف تیموری در تازه ترین گفتگویش از سختیهای ازدواج با یک دختر ایرانی و همچنین از خاطره اولین باری می گوید که فرزندش را دید!
یوسف تیموری بازیگر طنزهای تلویزیونی که ازدواجش با یک دختر تایلندی بدجوری مورد توجه مخاطبان قرار گرفته در تازه ترین گفتگویش که به همراه همسرش صورت گرفته درباره دلایل ازدواج خود با یک غیرایرانی صحبت کرده است. در این گفتگو که با شهرام زمانی و هدی ایزدی در «نسل امروز» انجام شده علاوه بر یوسف تیموری و همسرش فرزند کوچک آنها آرمین هم حضور داشته است.
بخشهایی از گفته های یوسف تیموری و همسرش را در ادامه می خوانید:
یوسف تیموری: ازدواج با یک دختر ایرانی سخت بود
--برای بازیگری مثل من، ازدواج با یک دختر ایرانی کمی سخت بود. به دلیل اینکه ناخودآگاه زمینه ذهنی نسبت به میزان جدیت حرف های من داشتند که شاید دروغ است و من در حال نقش بازی کردنم. واقعیت این است که به مسئله زندگی مشترک جدی نگاه نمی کردند یا کمتر این نگاه را داشتند.
--با توجه به رسم و رسومات کشور تایلند امکان داشتن همسر دوم وجود ندارد و زنان آنجا به هیچ وجه با همسر دوم کنار نمی آیند. وقتی من برایش توضیح دادم که در کشور ما میشود چند همسر داشت واقعا تعجب کرده بود و باورش نمی شد. چون اصلا در فرهنگ آنها چنین مسئله ای وجود ندارد.
--اولین باری که فرزندم آرمین را دیدم خیلی توی ذوقم خورد (می خندد). دیدم کاملا شبیه همسرم است. اما رفته رفته که بزرگتر شد به من هم شبیه شد. به آرمین یکی دو کار برای بازی پیشنهاد شد که من مخالفت کردم.
--آرمین هر صبح که از خواب بیدار می شود، اول از همه عکس من و مادرش را می بوسد.
خانم تیموری: فکر میکردم یوسف دروغ گفته و بازیگر نیست
--اوایل فکر می کردم شاید یوسف به من دروغ گفته که بازیگری است که تا این حد شهرت دارد، شاید به خاطر اینکه در همه حال شوخی می کرد، می گفت و می خندید. جالب است بدانید روزهای اول فکر می کردم ممکن است با چند تا از دوستانش هماهنگ کرده که جلوی من از او امضاء و عکس بگیرند تا به نظر بیاید آدم معروفی است. اما بعد متوجه شدم که دروغ نگفته و واقعا یک بازیگر معروف و محبوب در ایران است.
--من فکر می کردم که ایران کشور خلوتی است و خیلی با کشورهای دیگر در ارتباط نیست. حتی فکر می کردم حال و هوای این کشور مثل کشورهایی همچون پاکستان و افغانستان یا عراق است. اما بعد از آشنایی با یوسف کلا نظرم عوض شد. قبلا فکر می کردم این کشور، کاملا تاریخی و قدیمی است و چندان مدرن نشده اما بعد از آشنایی با یوسف و رفت وآمد به ایران فهمیدم که کاملا مدرن هم شده و روابط زیاد و خوبی با بقیه کشورها دارد.
--بار اول که یوسف را دیدم فکر می کردم اهل ترکیه یا کشورهای عربی غیرخلیجی باشد.
گفتگوی خواندنی با یوسف تیموری
آن روزها که سر کلاس استاد سمندریان می نشست، گمان نمی کرد که به شهرت و محبوبیت اینچنینی دست پیدا کند، شب و روزش شده بود بازی و بازیگری، فوق دیپلمش را از هنرستان صدا و سیما اخذ کرد و...
آن روزها که سر کلاس استاد سمندریان می نشست، گمان نمی کرد که به شهرت و محبوبیت اینچنینی دست پیدا کند، شب و روزش شده بود بازی و بازیگری، فوق دیپلمش را از هنرستان صدا و سیما اخذ کرد و تصمیم گرفت بازیگر بودن را تجربه کند، نصرا... رادش او را به محمد رحمانیان معرفی کرد، «هوای تازه» کلید خورد و یوسف تیموری اولین حضورش را در مقابل دوربین تجربه کرد با سیب خنده، چهره اش در ذهن ها ثبت شد، بعد از مدتی کوتاه عوام مردم او را با نام فولاد می شناختند، مجموعه زندگی به شرط خنده در دوران خودش سر و صدا کرد و یوسف این بار از مرز محبوبیت هم گذشته بود، کاراکتر جهان و بازی گیرای تیموری در آن دوران هنوز هم تکرار نشدنی است. متولد 6 دی ماه سال 58 در غرب تهران است، دو خواهر و یک برادر دارد و اکنون هم در محله آرژانتین ساکن است، شبکه سوم سیما در سریال ماه مبارک رمضان امسالش، یک برگ برنده داشت، این برگ برنده یوسف تیموری بود که دیگر سالهاست با گرمای پرژکتورهای فیلمبرداری انس گرفته است و پخته تر تصمیم می گیرد، «یک وجب خاک» را بهانه کردیم و از او خواستیم مهمان هنری ما باشد:
* چه شد به دنبال «یک وجب خاک» رفتید؟
همان «یک وجب خاک» کلی ارزش داشت که به دنبالش روم، اگر محسن می گذاشت چند میلیون گیرمان می آمد اما گذشته از شوخی با بهروز مفید و آقای الوند صحبت کردم و به توافق رسیدم و بالاخره ایاز یک وجب خاک شدم.
* شنیدیم بالاترین قرارداد این پروژه را شما بسته اید، این خبر صحت دارد؟
نه فکر نمی کنم البته از مبلغ قرارداد سایر عوامل بی خبر هستم، اما مبلغ قرارداد من هم معمولی بود.
* در قسمت های اول در تیتراژ اسم شما به عنوان چهارمین بازیگر نوشته شده بود ولی بعد از پخش چند قسمت اسم یوسف تیموری به هفتمین بازیگر سقوط کرد، دلیل خاصی باعث این جابه جایی شده بود!
یک روز شاهین باباپور (مجری طرح) با من تماس گرفت و گفت: یوسف جان اگر اجازه بدهید اسم شما را در تیتراژ به عنوان هفتمین بازیگر ثبت کنیم، گویا سایر بازیگران اعتراض کردند، قضیه اعتراض همکاران بود.
* شما در جواب باباپور چه گفتید؟
من گفتم: اصلاً شما اسم من را بزنید جزو سایر بازیگران، مهم خوب ایفا کردن نقش است که خوشبختانه ایاز آن طور که باید دیده می شود، البته به نظر من تیتراژ در سینما مهم است ولی در تلویزیون زیاد مورد توجه قرار نمی گیرد مردم خودشان بهترین قاضی هستند، به تیتراژ نیست.
* به نظر شما پربیننده ترین سریال ماه رمضان کدام مجموعه است؟
مجموعه ای که خلاقیت بیشتری داشته و کمتر از تکرار استفاده کند.
* برای نقش ایاز چقدر خلاقیت خرج کردید؟
برایش وقت گذاشتم با پارتنرهایم صحبت کردم و حتی با کارگردان برای چطور بیان کردن دیالوگ ها کمک می گرفتم. دوست داشتم حتی لباس و گریم ایاز با جهان و فولاد فرق داشته باشد چه برسد به بازی!
* سیاست خاصی در انتخاب پروژه ها دارید، چرا در بیشتر اوقات در کارهای مناسبتی دیده می شوید؟
من فقط سه کار روتین داشتم، زیر آسمان شهر، کوچه اقاقیا و زندگی به شرط خنده، دو مجموعه هم در ماه رمضان کار کردم. خوشبختانه در این مجموعه ها خوب دیده شدم و به خاطر همین شما فکر می کنید که من اکثراً در کارهای مناسبتی بازی می کنم.
* در بین این همه نقش کدام کاراکتر بیشتر به دلتان نشست؟
اپیزودهای قطار ابدی را که نوشته رضا عطاران بود، مخصوصاً اپیزود حسن کچل، عاشق حس کچل هستم.
* تازگی ها خیلی کم کار شدید، دلیلش چیست؟
چند ماهی ایران نبودم و درست بعد از اینکه به تهران رسیدم، به سر این کار آمدم، شاید دلیلش این بود.
* در این چند ماه مهمان کدام کشور بودید؟
چین.
* برای تجارت و کار رفته بودید یا تفریح؟
هم تجارت هم تفریح.
* پس جز بازیگری شغل دیگری هم دارید؟
بله، در کار صادرات و واردات لوسترهای مدرن هستم. زمانی که درگیر بازیگری نباشم در فروشگاه اسکار لوستر مشغول واردات و صادرات لوستر هستم.
* به کاراکتر تیموری نمی خورد که بی نظم باشد، پس قضیه بدقول بودنتان بین اهالی سینما و تلویزیون چیست؟
من منطق خاصی برای کارهایم دارم و برای هر ترک و یا انصرافی که دادم دلیل دارم. حتماً شما هم با این جمله که تیموری کار را نیمه رها کرد و رفت آشنا هستید، برای نیمه رها کردن کار هم دلیل داشتم.
* چرا در سری دوم مجموعه «زیر آسمان شهر 2» حاضر نشدید؟
من و حمید لولایی در زیر آسمان شهر توانسته بودیم در دل مردم جایی برای خود باز کنیم و موفق هم شدیم، هنوز هم خشایار مستوفی و فولاد را همه به یاد دارند. در سری دوم برای کاراکتر فولاد متن خوبی تدارک دیده نشده بود و کمی فولاد از خشایار جدا شده بود، بازی در این نقش با فیلمنامه نه چندان قوی به کارنامه کاری من لطمه می زد و ممکن بود فولاددیگر برای بیننده جذابیت سری اول را نداشته باشد، من هم دیدم که کار ضعیف است از بازی در سری دوم اجتناب کردم تازه بنا به دوستی و رفاقتی که با بعضی از عوامل داشتم در قسمت اول حضور پیدا کردم و جالب اینجا بود که گفتند: ما یوسف را نخواستیم.
* دلیلتان برای نیمه رها کردن مجموعه کوچه اقاقیا چه بود؟
سر کار کوچه اقاقیا قرارداد من 5 ماهه بود یعنی 90 قسمت، ولی 90 قسمت شد 110 قسمت. 5 ماه کار مداوم خسته ام کرده بود و از نظر روحی و جسمی نمی توانستم ادامه بدهم، به هر حال من پیرو قرارداد عمل کردم.
* به یاد دارم سر کار «مروارید سرخ» هم از ادامه کار انصراف دادید، کمی در این باره توضیح دهید؟
بعد از کوچه اقاقیا یک کار با وحیدزاده داشتم که به مشکلی بر نخوردم، سایه آفتاب را با آهنج کار کردم و خدا را شکر هیچ مشکلی پیش نیامد تا اینکه بازی در مروارید سرخ را قبول کردم، باور کنید دو ماه و نیم من و مرحوم پوپک گلدره در شرایط سختی بازی کردیم در موقعیتی که تا زانوهایمان در برف بودیم. مدیریت کاملاً ضعیف عمل می کرد، فکرش را بکنید دو ماه و نیم بدون دستمزد در آن سرما کار کردیم، من هم خیلی منطقی اعتراض کردم اما به حرفهایم رسیدگی نشد. من هم کار را ترک کردم، عوامل پشت صحنه گفتند بیا کار کن پولت را هم بگیر، من نرفتم اما آنها سه ماه و نیم کار کردند و چند ماه که گذشت برگه ای از طرف رئیس شبکه به در خانه ما آمد نگاهی به برگه کردم تمام عوامل «مروارید سرخ» به خاطر پرداخت نشدن حقوقشان شکایت کرده بودند اما من برگه را امضا نکردم و فقط نوشتم من از خیر انی چند میلیون گذشتم، چندین بار دیگر هم دستمزدم را بخشیدم ولی زیر بار حرف زور نرفتم.
* بعد از «مروارید سرخ» همه اهالی تلویزیون و سینما از اینکه شما را برای بازی به پروژه دعوت کنند ترس داشتند، با این ترس ها و حرف و حدیث ها چگون برخورد کردید؟
یک سال از بازیگری فاصله گرفتم اما بعد از یک سال پیشنهاد قاسم جعفری را برای بازی در مجموعه «برای آخرین بار» قبول کردم سر این مجموعه به مشکلی برنخوردیم. پیشنهاد بازی در «دختر میلیونر» را نیز بعد از بازی «برای آخرین بار» قبول کردم و در اصفهان جلوی دوربین رفتم شرایط سخت بود ولی مدیریت قوی بود پس اینبار هم نه حرفی از انصراف بود و نه ترک کار.
* در مجموعه «زندگی به شرط خنده» هم با جان و دل کار نکردید، اینبار قضیه چه بود؟
نقش جهان را دوست داشتم و از دل و جهان برای کاراکترم وقت گذاشتم هم عوامل 3 روز استراحت داشتند اما من نه، در صورتی که دستمزدم هم با سایرین فرقی نمی کرد، خوب به نظر شما این عادلانه بود که من نسبت به همه استراحت کمتری داشته باشم خب باید نیروی جسمی و روحی مرا هم در نظر می گرفتند. همین انتظارها و زیاد از حد کار کردن ها باعث می شد هر روز 10 دقیقه دیر سر صحنه حاضر شوم.
* جنجال و دعوای شما با جواد رضویان سوژه داغ نشریان در ایام عید بود، واقعاً از سر کار قرارگاه مسکونی اخراج شدید؟
اخراج! یادم است تیترهای نشریات در آن ایام مرا به خنده می انداخت. جواد رضویان کارگردان «قرارگاه مسکونی» بود و در متن فقط بعضی از کاراکترها را پر رنگ کرده بود از جمله نقش محوری را خودش به عهده گرفته بود. برای من کاراکتر یک سرباز تهرانی را در نظر گرفته بود ولی گریم من به گونه ای بود که باید بلوند و بور می شدم یک گریم کاملاً بی ربط به نقش، با جواد صحبت کردم نتیجه نگرفتم با عابدینی (طراح گریم) جلسه گذاشتم و با استدلال خاطر نشان کردم که این گریم با توجه به این نقش حتی دیالوگ ها کاملاً بی ربط است. ولی گویا مرغه یه پا داشت. تصورش سخت بود یوسف تیموری که گرمی چهره اش و چشم ابرو و مشکی بودنش می توانست در بهتر ایفا کردن نقش دخیل باشد باید با چهره ای بور جلوی دوربین می رفت. چهره من که کمدین هستم به نوعی یخ می شد، یک روز قبل از اینکه کار کلید بخورد، از بازی در این مجموعه انصراف دادم.
* پس چه شد که دوباره برگشتید؟
جواد با من تماس گرفت و به توافق رسیدیم. بعد از یک روز تمرین رضویان به من گفت: یوسف جان حاجی تخت کیشیان (تهیه کننده) گفت: اصلاً اگر یوسف نیاید بهتر است تا اینکه دیر بیاید. این هم سیاست خاصی بود که در برخورد با من داشتند تا بگویند ما یوسف را نخواستیم، البته باز هم خدا را شکر که آنقدر ارزش دارم که با من با سیاست خاصی برخورد شود.
* فکر نمی کنید دوستانتان بیشتر از دشمنانتان باشد؟
نه درست برعکس است دشمنانم بیشتر از دوستانم هستند، تا دلتان بخواهد دشمن دارم.
* در «یک وجب خاک» به مشکلی برنخوردید؟
خیر، جایی که ارزش کارت را درک کنند هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد، وجود بهروز مفید هم برای من پشتوانه ای بود تا به حرف و حدیث ها توجه نکنم و همه تلاشم را داشته باشم و ماه رمضان امسال هم خنده به لب های شما بیاورم.
* خانواده با شغل شما مشکلی ندارند؟
گاهی از اینکه تا دیر وقت سر کار هستم ناراحت می شوند اما همیشه مشوقم بودند، مخصوصاً پدرم.
* فرد دیگری در خانواده تیموری در عالم هنر فعالیت دارد؟
تقریباً، برادرم و خواهرم در رشته گریم فعالیت دارند ولی خواهرکوچکترم اصلاً به هنر علاقه ندارد.
* همه اعضای خانواده در کنار هم زندگی می کنید؟
خیر، هر دو خواهرم خارج از کشور هستند.
* تا حالا شده بدجوری به بی پولی بخورید؟
شده، مشکل مالی داشته باشم اما نه آنچنان.
* ورزش می کنید؟
بله، بوکس کار می کنم، گاهی هم به شنا می روم.
* چندی پیش یک عکس خانوادگی و خصوصی از شما در اینترنت و گوشی های همراه پخش شده بود، این موضوع برایتان مشکل ساز نشد؟
آن عکس مونتاژ بود، یادم است در آن روزها هر کسی به من می رسید، می گفت ازدواج کردی؟ باور کنید من مجردم، خیلی پیگیر این قضیه بودم تا منبع انتشارش را پیدا کنم و به شما اطمینان می دهم که از راه قانونی پیگیری کنم و تا آخر راه هم بروم تا دیگر فرد بی کاری پیدا نشود که با حیثیت مردم بازی کند.
* در کتابخانه یوسف بیشتر چه نوع کتاب هایی دیده می شود؟
کتاب های رمان، تاریخی و نمایشنامه.
* حتماً آرشیو فیلم خانگی هم دارید؟
بله، فیلم زیاد می بینم، مخصوصاً کارهای کلاسیک و کمدی از قدیمی تا جدیدترین فیلم ها در آرشیوم موجود است.
* به نظر شما بهترین کمدین جهان کیست؟
عاشق بازی جیم کری و وودی آلن هستم.
* بدترین زخم زبانی که تا امروز شنیدید چه بوده؟
یوسف کار را رها کرد و رفت شمال.
* ضرب المثلی که در بیشتر اوقات استفاده می کنید چیست؟
کبوتر با کبوتر باز با باز، من بالاتر از اینها کنم پرواز.
* آمدیم و قسمت تان نبود بازیگر شوید، به دنبال چه شغلی می رفتید؟
دروازه بانی.
* شما که زیاد اهل فوتبال نیستید!
از احمدرضا عابدزاده یاد گرفتم که دروازه بانی کار هر کسی نیست، اگر دروازه بان باشی یعنی در رأس هرمی، شاید وجود عابدزاده باعث شد عاشق دروازه بانی شوم.
* یک هفته تعطیلی اجباری دارید، چه برنامه ای برای تعطیلاتتان می ریزید؟
یک مسافرت به چین.
* با کدام هنرمند واقعاً صمیمی هستید؟
همه همکاران را دوست دارم و همانطور که در بیرون از محیط کار با شهاب حسینی صمیمی هستم در حین کار هم جواد رضویان را دوست دارم، ولی در این میان یک نفر وجود دارد که اگر یک روز نبینمش کلافه می شوم و او رضا شفیعی جم است.
* چرا رضا شفیعی جم؟
چون او بی حاشیه ترین فردی است که با علاقه کار می کند و معرفتی که در وجودش است را در دیگران ندیده ام.
* از ضبط ماشین یوسف تیموری صدای کدام خواننده به گوش می رسد؟
رضا صادقی
* برنامه آینده تان چیست؟
بعد از پایان کار «یک وجب خاک» یک مسافرت دیگر به چین خواهم داشت.
* و حرف آخر؟
کسی که ایمان داشته باشد هرگز دیگران را به زمین نمی زند تا خودش پله ای بالاتر برود. اگر کسی را به زمین زدی منتظر روزی باش که خودت هم به زمین بخوری.