جواد یساری و موسیقی کوچه بازاری - بیوگرافی شعرا ، بیوگرافی نویسندگان ، بیوگرافی خواننده ها - بیوگرافی یاسین خواننده کوچه بازاری


مجله خط خطی:
بعد از سه هفته پیگیری مدانم، بالاخره در یکی از روزهایی که جواد یساری در ایران بود، توانستیم گفتگویی با او ترتیب بدهیم. در مغازه ای قدیمی در محله شاپور.

جواد یساری سال 2014 درآمدش از کجا تامین می شود و شغلش چیست؟

- درآمدم فعلا از خواندن تامین می شود. از این مغازه ای هم که می بینید درآمدی ندارم. بصورت دفتری که روزی دوم ساعت می نشینم و دوستان می آیند و می بینیم. درآمدم از خواندن است.

از درآمدتان راضی هستید؟

- بلی من راضی هستم الحمدلله منتها عشقم این است که همینجا و در همین مملکت کار خواندن را انجام دهم. الحمدلله مشکل مادی ندارم بالاخره اینکه کاسب 40 ساله هستم، قبلا جمع نمودم. کار خوانندگی کار پول نیست بلکه کار عشق است. واقعا کار عشق است. البته در مملکت مان دیگر از من گذشته و پیر شدیم ولی خیلی دوست داشتم همینجا اینکار را می کردم ولی در اصل حساب کنید فعلا درآمدم از موسیقی است.

بیوگرافی یاسین خواننده کوچه بازاری

بیوگرافی یاسین خواننده کوچه بازاری



از آمدن به این کار برایمان بگویید. اینکه چطور شد موسیقی را انتخاب کردید؟

- من عضو تیم ملی کشتی فرنگی بودم، جفت پاهام کج شد. دوتا زانو پروتز کردم، و نزدیک به 40 میلیون خرجم شد و کشتی را کنار گذاشتم و آمدم سراغ کاسبی. البته از همان ابتدا هم کاسب بودم منتها کمی توسعه اش دادم. اوضاع خوب بود منتها چون من بصورت اقساط کار می کردم متاسفانه ورشکست شدم. چاره ای نداشتم، افتادم تو کار خوانندگی! در آن زمان غزل مد بود و آن موقع بنده چون در زورخانه ها ورزش می کردم غزل می خواندم. یک غزلی از من را یک طرف نوار پر کردند و طرف دیگرش حسن شهرستانی! ایشان یک سبکی می خواند بنده هم یک سبکی می خواندم. من آن زمان ورزشی می خواندم. مردم خوششان آمد.

سبک ورزشی چه سبکی است؟

- توجه کنید یک نفر شور سه گاه ناله کنان می خواند و یک نفر هم راحت می خواند. تو مایه های نیمه آواز! این شد که آهنگسازان به سمت مان آمدند و ما هم موقعیت مان طوری بود که خیلی احتیاج داشتیم که مشکلاتمان حل شود و خدا رو شکر از همان کاست اول که در سال 52 بود کارمان گرفت تا سال 56 که آخرین کارم بود به نام «سپیده دم».

اولین کارتان چه بود؟

- اولین آهنگم «به نام خوشگله» بود که همش هم برای استاد سعید مهناویان بود که از همان ابتدا موفق بود.

یک مجله بین المللی شما را خواننده افسانه های کوچه و بازار معرفی کرده است چقدر به پیدا کردن طرفدار غیرفارسی زبان فکر می کنید؟

- ما به عشق مردم زنده ایم. هر هنرمندی همینطور است. طرفداران من 100 برابر آن زمان شده اند. نه یک برابر و نه ده برابر بلکه صد برابر! به آن طرف که می روم دوستانی دارم که با ما همراهی می کنند و کمی زیر پر و بالمو می گیرند و در طول این مدتی که کم کار شدم نوار بیرون دادم ولی دست به عصا راه می روم. سالی یک دفعه یا سه سالی یک بار کار بیرون دادم.

این افسانه کوچه بازار چیست؟

- افسانه کوچه بازار اسمی است که رادیو و تلویزیون قدیم آن را گذاشتند برای ماها! برای اینکه کلاس خودشان را از بالا ببرند. منتها متاسفانه معلوم شد آنها کوچه بازارند نه ما! چون الان کار ماها را می خوانند! کوچه بازار در اصل نامش مردمی است. مردمی یعنی هم بالا و هم پایین کارهای ما را دوست دارند. البته آنهایی که خوب کار تولید می کنند. مثلا من سپیده دم را خواندم و تو وکتاب موسیقی نوشته شد، برای 100 سال به نام من ثبت شد! صحبت از کار خوب می کنم نه اینکه دختر بندر ... نمی دونم چی چی! مثلا آهنگ طلاق را خواندم در آن زمان صد هزار نفر که طلاق گرفته بودند، آشتی کردند. من راجع به کارهای این مدلی صحبت می کنم نه کارهایی که از روی هم تقلید می کنند. درباره کاری که استاد سعید مهناویان به ما داده حرف می زنم.

خواننده کوچه و بازار بودن که بد نیست؟ در واقع خودش نوعی هنر است. جناب یساری سبک موسیقی شما چیست و چه نام دارد؟

- نگاه کنید ما ایرانی خوان داریم عربی خوان داریم، مثل آقای قادری که از عرب است منتها کشش این سبک کمتر است. حالا خیلی نمی توانم منظورم را برسانم ولی استاد در آن زمان گفتند که سبک شما شرقی خونی است و عربی نیست.

چطور شد به این سبک علاقمند شدید؟

- استاد من صدایم را اینطور می دانست. لاله زار دانشگاه هنر بود. بسیاری از خواننده ها و موزیسین ها از همانجا آمدند. ما دوره موسیقی ندیدیم چون عاشق موشیقی بودیم. همینطور عشقی یاد گرفتیم. الان شما ببینید در این اداره ها و ارگان ها پیرمردهایی هستند که برای خیلی از کارها سراغ آنها می روند در واقع از تجربیات آنها استفاده می کنند. ما تجربه بالایی داریم ولی دوره موسیقی زیادی نددیدم.

در طول این دوره کم کاریتان چند کار جدید به بیرون دادید؟

- 20 کار جدید منتشر کردم که با 2 تایی که عید می آید می شود 22 تا! همان کارهایی را که قبلا خوانده بودم هم مردم هنوز خسته نشدند و راضی اند و فکر می کنم کار قدیممم دوباره رو شده است و نو شده است! مثل «صبر ایوب»، مثل «محراب»، مثل سپیده دم».

خودتون هم ترانه می گویید؟ رابطه تان با شعر چطور است؟

- خودم اصلا شعر نمی گویم ولی در کار موسیقی باید اول شعر را بپسندم و بعدش انتخاب کنم چون یک سبکی دارم و فرمت ورزشی ام را باید حفظ کنم. درد دل شما را می گویم از خودم عشقی نبوده است. همه برای درد دل مردم بوده است.

در خیلی از ترانه های شما غم وجود دارد. این غم چه نوع غمی است؟

- این را همان شعر باعث می شود. او شاعری که سینه سوخته است وقتی کارش را به من می دهد باید همان کار را انجام دهم. عین بازی هنرپیشگی است باید حس را انتقال دهم. اکثر شاعران راضی می شوند از کارها و می گفتند ایشان شعر مرا می فهمد. این غم، صدای من است. سبک صدایی من همین فرم است و خدایی است. و شعر را شمرده می گویم و کمی هم روغنش را زیادتر می کنم که مردم بپسندند.

شما گفتید شعرهایتان شخصی نبوده و درد دل بوده است، فرض کنید در ترانه سپیده دم هم مخاطب شخصی نبوده؟

- سپیده دم درد دل یک شخصی است که قرار بود اعدامش کنند و فهمیده بود که آن خانمی که بخاطرش کسی را کشته بود رفته است و چون در زمان اعدام می توانستند وصیت کنند به عنوان وصیت آن خانم را دعوت کرد و این شعر خطاب به ایشان است. در واقع درد دل آن شاعر است.

ترانه ای دیگر هم دارید که تو «مثل معبدهای قدیم چینی، منم اون عابد پیری» اون چطور چه شرایطی داشت؟

- اون آهنگ عابد است و بهترین جاها و مکان های دنیا را در این شعر آورده ام. تو مثل معبدهای قدیم چینی، منم اون عابد پیری، مثل اهرام ثلاثه توی مصری که وجودم شده افسون» اینها داستان های قدیم است که مکان های خوب دنیا را آورده است.

جواد یساری و موسیقی کوچه بازاری جواد یساری,مصاحبه,بیوگرافی شعرا و نویسندگان



چه روندی طی می شد تا شما یک آهنگ را ضبط می کردید؟


- من سواد ندارم، اما عاشقم. یعنی شعر را شاعر شب روی کاست ضبط می کرد و من فردا صبحش در استودیو ضبط می کردم. کسی نمی تواند این کار را بکند. اینقدر علاقمند بودم. استاد گام صدای من را می دانست، مثل من می خواند و گوش می کردم و در استودیو مثل ایشان می خواندم. بالاخره این بی سوادی لطماتی به من زد ولی عاشق این کار بودن باعث شد که ادامه دهم.

الان فکر می کنید چه کسی ادامه دهنده سبک شما در شرقی خونی است؟ چون این سبک به نوعی متعلق به شماست.

- من سبکی نمی بینم. همه تقلیدند. غیر از من همه از هم تقلید می کنند!

از خواننده های داخلی چه کسانی را می شناسید؟

- آقای ایرج دوست ماست. پسرش هم صدایش عالی است.

شما وقتی دلتان بگیرد چه آهنگی گوش می کنید؟

- اگر باشد آهنگ آقای ایرج و آقای گلپا را گوش می کنم. آقای تاجیک را گوش می کنم.

آیا کارهای شمارا به شخص دیگری هم بدهند باز نمی تواند مجوز بگیرد؟

- چرا دادند. سپیده دم مرا دادند به شخص دیگری و ایشان پاپ خوانده اند. یک آقا پسری که پایین کارش هم نوشته بود با تشکر از دایی عزیزم! شماره اش را به من دادند و من زنگ زدم گفتم پسر جان اینکه خواندی دستت درد نکند ولی آیا من دایی توام؟! چرا اینکار رو می کنید.

افراد مشهوری هستند که طرفدار کارهای شما باشند؟

- اینها را باید از خودشان بپرسید من نمی توانم بگویم.

اینطوری که می فرمایید ظاهرا تعدادشان بالاست؟ با توجه به عکس هایی که اینجاست همه جور افرادی پیش شما می آیند؟ از فوتبالیست های مشهور تا افراد دیگر؟ (کریم باقری، حمید استیلی و ...)

- هم از فوتبالیست ها هم از هنرپیشه ها هستند. یک چیزی بگم که خیلی جالب است. 5 تا فیلم میاد بیرون 4 تاش آهنگ های من را دارند می خوانند. تو ماشینی، جایی صدای آهنگ من می آید. همه شون محبت دارند، همه دوستان من هستند.

رابطه تون با فیلم و سریال چطور است؟ چه برنامه تلویزیونی را نگاه می کنید؟

- نگاه کنید کار هنر باید دستش باز باشد. هنرپیشه های خوبی در ایران داریم. الان ماشاءالله هنرپیشه های خانم خوبی هم داریم. اصلا مملکت ما هنرزاست. مشتی زاست. مملکت ما چیز دیگری است.

هنرپیشه های مورد علاقه تان چه کسانی هستند؟

- ناصر ملک مطیعی که خدا رو شکر الان هم فیلم بازی می کند. خدا بیامرز فردین است.

از بازیگران جوان امروزی کسی هست که بشناسید.

- نمی شناسم. ببینید روزی که فیلم دست بقال ها افتاد اینها رد شدند. هنرمند مملکت دست بقال فیلمش فروش بره؟! می بینم عکس هنرپیشه ها را زدند دم سوپرمارکت ها باران هم خورده است. هنرپیشه خوب و جوان ما یک وری شده است.

یک خصوصیت خاص رفتاری خود را بفرمایید؟

- هنر را کار مهمی می دانم اولش دروغ نگفتن به مردم است و دومی صادق بودن است. چشم پاکی سومی است. گوش کر بودن چهارمی اش است. با همین خصوصیات تا الانم موفق هستم. اینطور هنر را هر کسی بخواهد انجام دهد بسیار سخت است.

این مدل موی شما چطوری شد که این مدل شد؟

- مدل فری بود دیگه! آن زمان همه برادران فری بودیم.

شما همیشه در لباس هایتان رنگ های خاصی را انتخاب می کنید، از قرمز و صورتی گرفته تا آبی و لیمویی و فیروزه ای! دلیل این نوع ترکیب رنگ ها چیست؟

- چون معمولا می خواهند عکس بگیرند باید یک رنگی باشد که جلوه داشته باشد.

جواد یساری و موسیقی کوچه بازاری جواد یساری,مصاحبه,بیوگرافی شعرا و نویسندگان



یک خاطره خوب و یک خاطره بد را برای ما تعریف کنید؟

- اول خوانندگی بود، یک آهنگی خوانده بودم به نام محراب! سالن صد هزار نفری هم تازه افتتاح شده بود. من در تئاتر برنامه داشتم و دیدم صاحب تئاتر صدایم می کند که بیا بیا! اومدم دیدم با خارج بازی دارند. یک گل هم زدند، دیدم آهنگ من را گذاشتند. صد هزار نفر جمعیت می خواندند و حرکات موزون انجام می دهند. گفت خوب پول خرج کردی. اینجوری باید پول خرج کرد. گفتم والله نمی دونم اصلا چه کسی پخش کرده است. یک خاطره بسیار بدم هم این است که ممنوع الصدا شدم و دلیلش را هم نمی دانم.

بهترین عیدی که گرفتید چه بود؟

- ما دوتا خواهر و پنج تا برادر بودیم. غیر از بدبختی و فشار زندگی ما چیز دیگری ندیدیم. عیدی هم آن موقع ها با یک پنج زاری دو روز می گذاریم. من خوشی ندیدم.

اگر کسی بخواهد خواننده شود، چه چیزی به او خواهید گفت؟

- اگر صدایش را گوش کنم و خوب باشد می گویم برود دوره موسیقی و سولفژ ببیند بعدش خواننده شود. موزیسینی که نت نداند، خواننده ای که سولفژ نداند نصف کار عقب است. برود قانونی بخون و اگر اجازه دادند بخوانید. به قول جدیدها زیرزمینی نخوانید نصیحتش می کنم که سالم بخوان!

شما ظاهرا دل پری دارید؟

- بله، بالاخره در خانه خودم نمی توانم بخوانم. پدر و مادرم هم مسلمان هستند. وقتی کسی در جایگاه الگو قرار می گیرد آدمی دلش می سوزد. که خیلی افراد بیایند زیر ابرو بردارند و موهایشان را هم از پشت ببندند و بیایند بخوانند شما دلت نمی سوزد؟

من چون مو ندارم خیلی دلم می سوزد.

گردآوری بیوگرافی برگزیده ها
,