نیما نکیسا: من از عابدزاده بهتر بودم! - بیوگرافی بازیگران ، بیوگرافی هنرپیشه ها - عکسهای نیما نکیسا
مجله تماشاگر: او دروازه بانی است با 47 بازی ملی، با پیراهن تیم ملی ایران قهرمان بازی های آسیایی شده، مدال برنز جام ملت ها را برده و یکی از 4 دروازه بان ایرانی است که در جام جهانی بازی کرده: عجیب اینکه تمام این وقایع فقط در فاصله دو سال برایش رخ داده و در 23 سالگی دوران ملی او را به پایانی زودهنگام رسانده اند!
نیما نکیسا
برای گرم شدن، بد نیست از اینجا شروع کنیم که نیما نکیسا این روزها چه کار می کند؟ شنیدیم گفتی امروز تیم ات بازی داشت. در چه رده ای تیم داری؟
- در تیم داماش تهران مربیگری می کنم و در خدمت جوان های محروم جنوب شهر هستم. با این جوان ها هم رفاقت می کنم هم هر چه در چنته دارم منتقل می کنم. هیچ پولی هم بابت این کار نمی گیرم.
خب این شد کار دل. رزق و روزی را از کجا در می آوری؟
- یک مقدار پول که از دوران بازی برایم مانده بود. یک مقدار از انتشار آلبوم موسیقی، کمی از بازیگری، حالا هم از کارمندی. در سازمان ورزش شهرداری تهران مشغول به کار هستم و پایگاه های استعدادیابی فوتبال در شهر تهران را زیر نظر داریم.
تحصیلات عالی را هم که شنیده ایم با شرایط خیلی خوبی پیش می بری؟
- بله، دارم آسیب شناسی ورزشی می خوانم در مقطع فوق لیسانس. این ترم باید کنفرانس بدهم و ترم بعدی پایان نامه.
کدام دانشگاه؟
- دانشگاه آزاد کرج.
معدل 19 و شاگرد اولی ات در دانشگاه واقعیت دارد یا شایعه بوده؟ حقیقتش بچه درسخوان شدن تا این حد، از فوتبالیست های ما کمی بعید است.
- (با خنده، کارنامه ترم اش را نشان می دهد) نه شایعه نبوده. ترم قبل را با معادل 18.86 گذراندم. خوشبختانه رشته ام را خیلی دوست دارم و به همین دلیل با عشق و علاقه درسم را دنبال می کنم. رشته آسانی هم نیست و واحدهای درسی اش می رود به سمت ارتوپدی. این توانایی ها که در زمینه آسیب های ورزشی پیدا می کنم در حین مربیگری هم خیلی به کارم می آید.
از فعالیت هایت در موسیقی بگو. ظاهرا از همان بچگی پیگیر موسیقی بودی و ماجرایت با بازیکن هایی که شهرت فوتبال را خرج خوانندگی کردند و آلبوم بیرون دادند فرق می کند؟
- بله، من موسیقی را می شناسم چون پدرم می گفت موسیقی را خوب یاد بگیرد که وقتی میکروفون دستت می گیری بدانی چه می کنی نه اینکه فقط یک صدایی از خودت دربیاوری! سولفژ خواندم، نت خوانی بلدم و الان اگر شعر بدهید می توانم برایتان ملودی بسازم. نواختن موسیقی را از بچگی با ملودیکا شروع کردم، بعدها پیانو، کی برد، کمی پرکاشن و البته کمی هم گیتار یاد گرفتم.
همان زمان 19، 20 سالگی که تیم ملی بازی می کردی هم ساز می زدی. بله؟
- بله اما خیلی کمتر از الان. این ساز را از همان موقع می زدم (اشاره می کند به کی بوردی که کنار خانه گذاشت) و در زمینه نواختن این ساز ادعا دارم. بقیه را بعدا یاد گرفتم. حالا هم تصمیم دارم ساز دهنی یاد بگیرم چون خیلی دوستش دارم. بهم آرامش می دهد.
چندتا آلبوم منتشر کردی؟
- آلبوم اولم چند سال قبل منتشر شد و این روزها در تدارک آلبوم دوم هستم که به زودی آماده می شود.
اسم آلبوم ات؟
- اسم آلبوم را گذاشتم «هستم». می دانی چرا؟ آنقدر همه پرسیدند «چرا نیستی؟» که اسم آلبوم را گذاشتم «هستم»!
بازخوردها در مورد آلبوم اولت راضی کننده بود؟ استقبال مردم و نظرات اهل فن، کدامیک از اینها را بیشتر مد نظر داشتی؟
- در درجه اول تایید اهل فن و متخصص ها را خیلی مد نظر داشتم و هدفم این بود کاری که تولید می کنم استانداردهای حرفه ای را داشته باشد. در کنار اینها استقبال مردمی هم برایم مهم است، منتها سبک موسیقی من آن موسیقی شاد و عامه پسندی که مخاطب را به نشاط می آورد نیست. سبک خاص خودم را دارم که سبک ادبیات محوری است، یعنی بیشتر متکی به شعر است و شعرهایی که می خوانم باید از مفهوم عمیق و قوی برخوردار باشند.
نوازندگی را تدریس هم می کنی؟ شاگرد داری؟
- نه، فرصتش پیش نیامده. البته یک مدت تدریس زبان می کردم که آن را هم تعطیل کردم. خیلی وقتم را می گرفت.
و فعالیت هایت در بازیگری؛ چه کارهایی تا الان بازی کردی؟
- دوتا کار کردم که هر دو در ژانر دفاع مقدس بود، چون این عرصه را دوست دارم و به نظرم آدم های این عرصه خیلی قهرمان بوده اند و کارهای دفاع مقدس ارزش خاصی دارند.
دوتا تله فیلم؟
- بله، دوتا تله فیلم که کارگردان هر دو محمد اسدنیا بود.
کارگردان شناخته شده ای که نیست، هست؟
- نه، یک کارگردان جوان است که کارش را تازه شروع کرده و به نظرم فوق العاده باهوش و آینده دار است. من به شما قول می دهم خیلی در این عرصه موفق خواهد بود. یک فیلم دیگر هم بازی کردم به نام «مامان بهروز منو زد!» که حمید لولایی و کاظم افرندنیا و ... همبازی هایم بودند و کار گردانش عباس مرادیان بود.
مربی فوتبال؛ بازیکن سابق تیم ملی؛ پیشکسوت؛ بازیگر سینما - تلویزیون؛ خواننده و موزیسین؛ متخصص آسیب شناسی ورزشی؛ ... بین این عنوان ها کدام را بیشتر از همه دوست داری و جدی تر می گیری؟
- همین آسیب شناسی ورزشی، آن هم با فاصله خیلی زیاد از بقیه گزینه ها. آینده خودم را در این رشته می بینم و دوست دارم تا بالاترین سطح پیش بروم. دوست دارم مردم ببینند که همه فوتبالیست ها آدم هایی با تحصیلات پایین و درآمد بالا نیستند. ببینند که خیلی از فوتبالیست ها هم به تحصیلات بالا اهمیت می دهند. ببینند آدم هایی مثل رحمان رضایی، افشین پیروانی، نیما نکیسا، علی دایی و ... هم از بین فوتبالیست ها بیرون می آیند. می خواهم تا دکترا پیش بروم و استاد دانشگاه شوم.
نکیسا
پس کم کم آماده می شویم که دکتر نکیسا صدایت کنیم! لابد تشکیل خانواده هم می ماند برای بعد از دکترا؟ در 38 سالگی همچنان قرار است به زندگی مجردی در این آپارتمان ادامه بدهی؟
- بله، فعلا که وضع این شکلی است. البته تنهای تنها هم نیستم. پدرم کلید آپارتمان را دارد و دائم سر می زند. گاهی با خبر و گاهی سرزده!
پس مثل همان قدیم ها که بازی می کردی، پدر همه کارها را زیر نظر دارد.
- بله، نزدیکترین دوست و مشاور من پدرم بوده و همچنان هست.
نیما؛ الان آدم پولداری هستی؟!
- نه، معمولی ام. الان یک سال و نیم هست که ماشین ندارم!
دلت می خواست پولدار باشی؟
- نه، هیچ وقت دلم پول نخواسته. شاید تقصیر بابام بود که ما را گرسنه بار نیاورد.
کل دوران فوتبالی ات چقدر پول گرفتی؟
- حدود 250 میلیون. کل هنری که کردم این بود که همین آپارتمان را خریدم 170 میلیون و الان قیمت اش 7، 8 برابر شده.
اهل مطالعه هستی؟
- خیلی ... خیلی.
فیلم هم زیاد می بینی؟
- خیلی ... خیلی.
آخرین کتابی که خواندی چی بود؟
- درسی بود.
آخرین فیلمی که دیدی؟
- یادم نیست. اسم ها را حفظ نمی کنم!
چشم دیدنم را نداشتند
نیما؛ در تماس های دو سه روز اخیر و صحبت های پیش از مصاحبه، متوجه شدیم گفتگوی تلویزیونی چند شب قبل احمدرضا عابدزاده را با دقت دنبال کردی. آنجا حرف هایی هم درباره تو مطرح شد که ظاهرا نقدهای زیادی روی آنها داری؟
- بگذار اول موضع و دیدگاه خودم را در مورد ایشان معلوم کنم. من مشکلی با شخص عابدزاده ندارم. روی سخنم با بعضی از دوستان است که گاهی اوقات می آیند با دست گذاشتن روی یکسری اتفاقات، حس ترحم مردم را برمی انگیزند. با این روش برخی آدم ها و گروه ها را «هنجار» جلوه می دهند و حتی به آنها وجهه «ارزشی» می بخشند. در حالی که هیچ آدمی خالی از عیب و ایراد نیست و بالاخره در زندگی اش یکسری اشتباهات هم مرتکب شده ...
صبر کن نیما؛ داری با ادبیاتی حرف می زنی که از قضا خیلی برایمان آشناست. آدم هایی که دست شان توی کاسه این فوتبال است با «برخی از دوستان» و «یک عده» و افعال مجهول و ... حرف شان را یکجوری می زنند که مستقیما به کسی برنخورد و منافع شان به خطر نیفتد. تو که خدا را شکر از این فوتبال نان درنمی آوری و قرار نیست نان ات آجر شود! پس بیا خیلی ارحت تر و قابل فهم تر حرف ات را بزن! شاید اینطوری بتوانیم به یک جاهایی برسیم...
- خب پس بپگذار اینطور برایت بگویم. من وقتی درباره آقای احمدرضا عابدزاده حرف می زنم حواسم هست که به عنوان یک کوچکتر دارم از یک بزرگتر انتقاد می کنم. در تمام این سال ها هم گفته ام که ایشان خیلی بزرگتر از من بوده و در آن سال هایی که به موازات هم بازی می کردیم من خیلی جوان بودم. ایشان می توانست برای من حکم یک «استاد خوب» را داشته باشد ولی اینطور نشد. ایشان می توانست طوری با من رفتار کند که من هم تحت تاثیر قرار بگیرم و سال های سال مبلغ همان رفتار باشم ولی این اتفاق نیفتاد. من می گویم این درست نیست که آدم بیاید در یک برنامه زنده تلویزیونی و با اذهان مردم بازی کند. این درست نیست که در روزنامه [...] بگوید «عکس مرا با ویلچر چاپ نکنید، مردم ناراحت می شوند!» اینها یکسری بازی های روانی - احساسی است که روی مخاطب جوان ورزش و روزنامه خوان ها تاتثیر می گذارد اما وقت آن رسیده که واقعیت های فوتبالمان را بشناسیم. آدم خیلی ساده می تواند حقیقت را بیان کند که برای چک آپ سالیانه به بیمارستان رفته و هیچ مورد خاصی هم در کار نیست. من و خیلی های دیگر هم از دوران فوتبال برایمان دست و پای آسیب دیده ای به جا مانده و هر سال به بیمارستان سر می زنیم. چه نیازی است حقیقت را یک جور دیگر جلوه بدهیم و ...
یعنی پیاز داغ ماجرا را زیاد می کنند که توجه و محبوبیت بگیرند؟ ولی طبعا دلیل ناراحتی ات به این مسئله کلی ختم نمی شود. لابد دلایل شخصی تری داری که از حرف های عابدزاده تا این حد گله مند شدی؟
- بله. کاش به همین چیزها ختم می شد. می گویند نیما نکیسا در جام ملت ها بازی کرد چون من مصدوم بودم! یک بار از مصدومیت انگشت پا می گویند و یک بار از سرماخوردگی. این چه جور سرماخوردگی بوده که سه روزه خوب شده؟ انگشت پا چطور آسیب دیده که در عرض سه روز به حال عادی برگشته؟!
پس اینطور...
- خاطرتان باشد اولین بازی ما در آن جام مقابل عراق بود. عراق با اینکه در آن سال ها اوضاع درست و حسابی نداشت اما تیم ما را شکست می داد و به نوعی گربه سیاه ما شده بود. تصور من این است که بعضی با علم به اینکه ما مقابل عراق به مشکل می خوریم از زیر بار آن بازی شانه خالی کردند! من جلوی عراق بازی کردم و بعد از آن هم 5 بازی متوالی تا مرحله نیمه نهایی در ترکیب اصلی ماندم. چند سال بعد از آن بازی ها محمد مایلی کهن که با پدر و مادر من در مکه همسفر بوده به پدر من می گوید: «اگر نیما و عابدزاده همسطح هم بودند من جرأت نداشتم نکیسای 20 ساله را بازی بدهم و قطعا عابدازده فیکس می شد اما فاصله شان در آن مقطع آنقدر زیاد بود که من چاره ای جز بازی دادن به نیما نداشتم.» این دقیقا چیزی است که مایلی کهن در آن حال و هوای روحانی سفر حج به پدرم گفته بود.
اما آن زمان به مخاطبان فوتبال اینطور گفتند که عابدزاده مصدوم بوده و به ناچار نکیسای 20 ساله درون دروازه ایستاده است. از آن طرف، کارشناسان فوتبال و اهالی رسانه اکثریت شان به این قضیه واقفند که شما به تشخیص کادر فنی در ارنج اصلی قرار گرفتی و مسئله مصدومیت عابدزاده هم مطرح شده بود تا شأن او به عنوان بازیکن قدیمی و پرافتخار تیم حفظ شود. از نظر تو این تصمیم اشکالی داشته؟
- آخر مسئله که به اینجا ختم نمی شود. کل عملکرد من در آن مسابقات با یک تصمیم زیر سایه رفت. بعد از باخت به عراق ما با 3 برد متوالی تا نیمه نهایی رفتیم. عربستان را 3- صفر و کره جنوبی را 6-2 بردیم و عملکردمان عالی بود. برای عنوان «بهترین دروازه بان جام» من و الدعایه رقابت نزدیکی داشتیم. در بازی نیمه نهایی مقابل عربستان 120 دقیقه بدون گل شدیم و من هیچ تزلزلی نداشتم. دقیقه 118 (همان لحظه که می گویند عابدزاده دور از چشم ما مشغول گرم کردن بوده) من ضربه سر بازیکن حریف را از زیر تاق مشت کردم. اما دقیقه 120 تعویض شدم تا ایشان برای پنالتی ها بیاید. من می گویم ایشان باتجربه تر بودند درست، بار روانی را بالا می بردند درست، با وجود اینکه باختیم دو پنالتی هم گرفتند درست؛ اما مگر نه اینکه خود من در لیگ آن سال از 7 پنالتی 5 تا را گرفته بودم؟ اصلا همه می دانند من دروازه بان پنالتی گیری بودم. چرا باید این فرصت از من گرفته می شد؟ بازی بعدی هم که مسابقه رده بندی مقابل کویت بود من نیمکت نشین شدم و باز هم بازی به پنالتی کشید.
عکسهای نیما نکیسا
عجیب است که به 18 سال پیش برگشتی تا از تعویض شدنات انتقاد کنی! فکر می کنی اگر خودت توی دروازه می ماندی چندتا پنالتی می گرفتی؟
- نمی دانم. عدد که نمی شود گفت.
البته که عدد نمی شود گفت. ولی در دروازه بانی یک روزهایی احساس می کنید روز شماست و یک روزهایی نه. آن روز احساست می گفت »برنده» ای یا نه؟
- وقتی گلری در دقیقه 118 مثل فنر تا می شود و توپ به آن سختی را می گیرد، شما بگو، روزش هست یا نه؟ من نمی توانم بگویم چند پنالتی می گرفتم، شاید اصلا از عابدزاده کمتر می گرفتم ولی این حق من بود که در دروازه بمانم چون خودم 5 بازی با چنگ و دندان تا نیمه نهایی آمده بودم.
حالا که نبش قبر شده، بگذار کمی قضیه را بازتر کنیم. حداقل برای خاطره ها بدنیست. در مرحله انتخابی آن جام مقابل سریلانکا و عمان و ... تو اصلا عضو تیم نبودی و جلال بشرزاد رزرو عابدزاده بود. در فاصله بازی های انتخابی و نهایی به تیم اضافه شدی و در یک بازی دوستانه مقابل لبنان بازی کردی.
- بله، آقای عابدزاده همراه پرسپولیس رفت برای باشگاه های آسیا و من با تیم ملی جلوی لبنان بازی کردم که یک پنالتی هم گرفتم.
با همان یک بازی ملی وارد جام ملت ها شدی و اولین بازی جام، شد دومین بازی ملی ات! خاطرمان هست که مقابل عراق وقتی تو را داخل دروازه دیدیم خشکمان زد! خودت کی فهمیدی که در لیست 11 نفره هستی؟
- صبح روز بازی.
یعنی تا آن روز عابدزاده صحیح و سالم پا به پای تو تمرین می کرد؟
- بله. تا روز قبل از بازی. روز قبل از بازی یکهو دیدیم یک حوله پیچیده دور گرمکن اش! فکر می کنم روز بازی هم همین اتفاق افتاد.
وقتی قرار شد تو بازی کنی هیچ صحبتی با تو نکرد؟ برای نیمای 20 ساله که فقط یک بازی ملی داشت هیچ توصیه ای، تزریق روحیه ای چیزی نداشت؟
- نه، اصلا.
وقتی یکی یکی بازی ها را جلو رفتی چطور؟ برخوردها چطور بود؟
- آقای مایلی کهن و فریادشیران که خیلی راضی بودند. تعریف می کردند و روحیه می دادند. بچه های تیم هم راضی بودند و تشویق ام می کردند اما حرفی درباره بازی بعدی نمی زدند چون هر بار فکر می کردند از بازی بعد می روم روی نیمکت!
و عابدزاده؛ برخورد او چطور بود؟
- صحبت خاصی نکردند!
شاید به خاطر مشکلاتش در آن روزها حال و اعصاب درستی نداشته. رفتار با بقیه چطور بود؟
- نه، با همه خوب بودند. پریروز هم در برنامه خط قرمز جوری عنوان شد که انگار از بالا تصمیم گرفته بودند من بازی کنم. اگر من کسی را داشتم حمایتم کند چرا بعدها حمایتم نکرد تا در فوتبال بمانم؟! حالا شما می گویی عجیب است که برگشته ام به آن مسابقات اما فکر می کنم طی این سال ها زیادی سکوت کرده ام و بضاعت ام نادیده گرفته شده. من خیلی سعی کردم به بزرگترهایم احترام بگذارم اما دیگر دارم لگدمال می شوم. امشب دیگر می خواهم خیلی حرف ها را بگویم. من همین الان فیلم مسابقه ای را به شما نشان می دهم که پرسپولیس 3- یک استقلال اهواز را برده و آقای عابدزاده با کشاله پاره بازی کرده! پایش را بسته و با همان کشاله پاره بازی کرده اما اجازه بازی به من ندادند! اصلا ایشان فردی نبود که به خاطر این مصدومیت های جزیی از میدان به در شود، چطور ممکن است در جام ملت ها به خاطر مصدومیت بنشیند بیرون؟ او سالم بود و من 5 مسابقه عالی بازی کردم. بعد هم سر بزنگاه به زمین آمد و با همان دو مسابقه آخر الدعایه از من سبقت گرفت و با اختلاف کم بهترین دروازه بان جام شد. در تیم خودمان هم وقتی تورنمنت تمام شد آقای عابدزاده با همان یکی و نصفی بازی تبدیل به قهرمان و ستاره شد و همه عملکرد من در 5 بازی را فراموشکردند! کاملا نادیده گرفته شدم.
ولی انصافا اینطور هم نبود که درخشش تو نادیده گرفته شود. تیم نوپای مایلی کهن در آن سال کلی پدیده رو کردو تو هم یکی از پدیده های اصلی بودی. آن تورنمنت جایگاه تو را به عنوان یکی از دو دروازه بان برتر ایران تثبیتی کرد و از نفرات پشت سرت فاصله گرفتی. بعد از آن در تمام 17 بازی مقدماتی جام جهانی 98 عضو تیم بودی و در جام جهانی جلوی یوگسلاوی بازی کردی. درگر چه می خواستی؟
- اما در پرسپولیس باز هم پشت خط نشستم. نه بازی ام می دادند و نه می گذاشتند بروم. در جام جهانی هم که گلر سیزدهم دنیا شناخته شدم اما همه گل یوگسلاوی را انداختند گردن من در حالی که میهایلوویچ از بهترین کاشته زن های دنیا بود و آن سال صابونش به تن خیلی ها خورد. کسی نگفت چرا 8 ضربه ایستگاهی به دروازه من زده شد و تمام 8 ضربه به دست های من ختم شد! بعد هم که رسیدیم به بازی های آسیایی بانکوک و آن بازی کذایی مقابل عمان. دفاع به من گفت بیا بیرون و توپ را فرستاد ته تور من! بعد از آن جایم را دادند به بهزاد غلامپور که البته انصافا خوب بود و ما تا قهرمانی رفتیم اما تصمیم بر این بود که مرا کنار بگذارند. در واقع آنجا بود که از تهران دستور رسید برای کنار گذاشتن من.
برای مدافع کاری ندارد که دروازه بان را بیچاره کند
این وسط یک اشاره ریزی هم کردی به گل خودی نادر محمدخانی! یعنی معتقدی آن گل را عمدا به تو زدند؟!
- حالا اسم نیاوریم اما اگر این کار را عمدا کرده باشند واگذارشان می کنم به خدا چون فوتبال من با همان بازی تمام شد.
ولی تو آن بازی 4 تا گل خوردی نه یک گل!
- من می توانم در خط دفاع بایستم و کاری کنم که دروازه بان تیمم 8 تا گل بخورد! برای مدافع کاری ندارد که گلر را بیچاره کند. راستی، یک نکته ای را می خواستم بگویم یادم رفت. ببینید، دوتا بازی تیم ملی مقابل استرالیا و آمریکا را سال هاست به عنوان بازی های تاریخی و حماسی می شناسند و از نقش بزرگ دروازه بان در آن موفقیت ها حرف می زنند. من حاضرم فیلم آن دو بازی را با هم ببینیم و بعد بنشینیم به آنالیز و قضاوت. جلوی استرالیا یک توپ مهدی پاشازاده بیرون می کشد، یکی سعداوی، یکی خاکپور، دو سه تا هم می خورد به تیر دروازه! جلوی آمریکا هم کهفقط 4 تا توپ به تیر دروازه مان خورده و گل حریف هم روی خروج اشتباه دروازه بان ما بوده. بازی بعدی جلوی آلمان هم که بیرهوف ضربه سر می زند و توپ از کنار پای دروازه بان (از کنار همان زانوی مصدوم) می رود توی دروازه! چرا کسی این اشتباهات را نمی بیند؟
اتفاقا عابدزاده خیلی خیلی بزرگ بود!
نیمای عزیز؛ بزرگوار! یعنی داری نقش عابدزاده را در مقابل استرالیا و آمریکا هم منکر می شوی؟!
- دروازه بان چه تاثیری در آن بردها داشته؟ شما بگو، چه تاثیری داشته؟
مهمترین تاثیرش تاثیر روحی روانی بود. حالا این حرف ها دیگر خیلی تکراری شده ولی آن خنده ها و پشتک ها و یک دستی جمع کردن ها...
- این حرفت را قبول دارم.تاثیر روحی روانی را قبول دارم ولی تاثیر فنی را نه!
بیوگرافی نیما نکیسا و همسرش
ای بابا! یعنی این همه سِیو در بازی استرالیا تاثیر فنی نیست؟!
- مگر چندتا سِیو بوده؟ بیا فیلم بازی را بگذاریم ببینیم.
فقط توی همان 10 دقیقه ابتدایی لااقل 4 سیو خوب دیدیم.
- خب دروازه بان تیم ملی اگر 4 تا سیو هم نداشته باشد پس دیگر می خواهد چه کار کند؟ دارم می گویم دیگران هم به اندازه گلر زحمت کشیده اند.
نیما؛ چکیده حرف هایت را اگر دربیاوریم می شود اینکه احمد عابدزاده آنقدرها هم که می گویید گلر بزرگی نبوده!
- نه خیر. چکیده حرف هایم می شود اینکه او گلر بسیار بسیار بسیار بزرگی بوده. بقیه را هم ببینید. بابا بقیه هم توی آن دروازه زحمت کشیده اند. من هم در اوج جوانی، وقتی می توانستم بروم دنبال گشت و گذار، افتاده بودم روی تخت بیمارستان ها. ما هم توی پای خودمان کلی پلاتین جاساز کرده ایم. می گویم آقایانی که پروپاگاندای احساسی برگزار می کنید، لطفا اینقدر احساسات مردم را به بازی نگیرید. خیلی ها با احساس تمام می گویند ما سرباز وطن هستیم، ولی اگر به فرض محال جنگ ایران و آمریکا دربگیرد مجبور می شوند روبروی مردم خودمان بایستند و بجنگند! چون همه شان سیتی زن ینگه دنیا شده اند. به خدا قسم دوست ندارم این مصاحبه به شکلی پیش برود که برخی تصور کنند دارم بی ادبی می کنم چون اصلا قصد بی احترامی ندارم. در کنار این گلایه ها، قدر خوبی آدم ها را هم می دانم. همیشه گفته ام باز هم می گویم یکی از کسانی که بیشترین تاثیر را در پیشرفت فنی من داشته همین آقای عابدزاده بود. شاید چیزی نمی گفت و مستقیما به من چیزی یاد نمی داد اما همیشه پشت دروازه اش ایستاده ام و نکات فنی را از او یاد گرفته ام. حتی کم محلی کردنش هم برای من انگیزه ای بود که بیشتر تلاش کنم. من آدم قدرنشناسی نیستم، فقط بعد از 20 سال دارم دهانم را باز می کنم تا خیلی از حقایقی که توی دلم مانده بود را بریزم بیرون، تا بگویم در این فوتبال چقدر من را زدند.
بلد نبودم حقم را بگیرم
برای افول زودهنگام خودت دلایل زیادی رو کردی. دوست داریم بدانیم این وسط برای خودت هم سهمی در نظر گرفتی یا نه؟ اینکه دوران اوج نیما نکیسا اینقدر کوتاه بوده، چقدرش تقصیر خود نیماست؟
- بله، قبول دارم که خودم هم بی اشتباه نبودم. من بلد نبودم چطور بایستم و حقم را بگیرم. در همین برنامه «خط قرمز» عابدزاده حرف خوبی زد. گفت در اصفهان بارها از تیم خطم زدند اما فردا دوباره برگشتم و تمرین کردم. فرق من و عابدزاده همینجا بود. من را اگر یک بار خط می زدند می رفتم و دیگر برنمی گشتم. من اشتباه می کردم. هنوز هم بلد نیستم حقم را بگیرم. شاید توی همین حرف هایم یک جاهایی مغلطه کرده باشم چون نتوانسته ام حقم را بگیرم. چون نمی توانم.
رابطه من با پدرم را مسخره می کردند
گویا آزار و اذیت هم زیاد می شدی در جمع ملی پوش ها. می گویند بیشتر بچه ها تقریبا از یک سنخ و یک فرهنگ بودند اما تو به عنوان جوان مثبتی که پیانو می زد و پدرش اغلب اوقات همراهش بود سوژه خوبی برای طعنه و تمسخر به نظر می رسیدی؟
- بله دیگه. بعضی ها انگار دنبال قاتل بروس لی می گشتند! من گناه کرده بودم که ساز می زدم؟ یا اینکه پدرم می آمد آن بالا می نشست؟ پدرم ورزشکار حرفه ای بود و حکم مشاور و راهنمای من را داشت. همیشه این را گفته ام من هیچکس را بهتر از پدرم نمی توانستم پیدا کنم که خیر و صلاح مرا بخواهد. آنها که آن روز به رابطه من و پدرم گیر می دادند حالا خودشان یک لحظه پسرشان را رها نمی کنند و دائم پیگیر اوضاع و احوال ورزشی پسرشان هستند.
یک اشتباه دیگرت در آن زمان هم شاید ترانسفر شدن به یونان بود. آن تصمیم باعث شد هم از اوج دور شوی هم از جلوی چشم تیم ملی، قبول داری؟
- خب من در پرسپولیس زیر سایه عابدزاده مانده بودم و از طرفی پیشنهاد اروپایی هم خیلی برایم وسوسه انگیز بود. با آن انتقال اولین دروازه بان آسیایی شدم که به باشگاه های اروپایی رفت.
همین دیگر. همین عنوان «اولین ...» که همیشه هم با افتخار از آن یاد می کنی مقدمات سقوط ات را فراهم کرد. نکرد؟ اگر با تجربه امروزت به آن روز برگردی، می روی یونان؟
- خیلی سوال خوبی است. باید بگویم باز هم می روم یونان اما آنجا دیگر باشگاه عوض نمی کنم. در یونان یک پیشنهاد دریافت کردم که از «وریا» بروم «کاوالا» که چند رتبه بالاتر بود و دستمزدش کمی بیشتر. شرایطم در «وریا» عالی بود، هم خوب بازی می کردم، هم کلی هوادار داشتم که با پرچم ایران می آمدند ورزشگاه برایم سر و دست می شکستند. وریا شهر کوچکی بود شبیه انزلی. وقتی توی شهر گردش می کردم بابت هیچ چیز پول نهمی دادم. خیلی ها پوسترم را با پرچم ایران زده بودند سردر مغازه شان اما رفتم کاوالا و آنجا به مشکلات زیادی برخوردم. بعد هم شکایت به فیفا و فسخ قرارداد و آوارگی از یونان به ایتالیا و ... کاش در همان وریا مانده بودم.
چند بار با ویلچر خوردم زمین
ما با ورزشکارهای حرفه ای زیادی مواجه ایم که بعد از فراغت از ورزش دچار خلأ می شوند و افسردگی و گاهی هم اعتیاد سراغ شان می آید، تو با این مشکلات روبرو نبودی؟
- چرا، دقیقا این خلأ به وجود می آید. من هم آن موقعیت حساس را با راهنمایی پدرم گذراندم و بعد از پایان فوتبال بلافاصله سراغ تحصیل و دانشگاه رفتم. اگر پدرم نبود معلوم نبود چه بلایی سرم می آمد. من دچار مصدومیت سنگین هم شده بودم و مشکلم مضاعف بود. توی همین خانه آنقدر خودم را تنهایی با ویلچر این طرف و آن طرف کشیده ام که نگو. یک بار همین جا با ویلچر خوردم زمین و سرم شکست!
در راستای همان جریاناتی که مدعی هستی فوتبال تو را تباه کردند و به زور حاشیه نشین ات کردند؛ بازیکن دیگر را هم می توانی نام ببری که فوتبالش را حرام کرده باشند؟
- (فکر می کند...) ایمان مبعلی. سطح استعداد ایمان خیلی بالاست و به شدت بازیکن باهوشی است. او می توانست سال ها در بوندس لیگا بازی کند اما یکسری جریانات اجازه ندادند و تباه اش کردند.
چه کسی بیشترین تاثیر مثبت را روی فوتبال ات گذاشت؟
- مجید جلالی، محمد مایلی کهن و حمید درخشان. مایلی کهن که حکم برادر بزرگترم را دارد و خیلی به او مدیونم. او انسان بزرگی است، فقط کاش ادبیات مناسبترین را انتخاب می کرد که جاذبه داشته باشد نه دافعه. مجید جلالی هم بهترین و آگاه ترین مربی ایران است و از او خیلی یاد گرفته ام.
کسی که بیشترین لطمه را به فوتبالت زد؟
- آقای صفایی فراهانی! او خیلی به فوتبال ایران خدمت کرد اما به من خیلی بدی کرد. در تایلند (بازی های آسیایی 98) تحت تاثیر حرف چند نفر قرار گرفت، من را کشید کنار و گفت برای اینکه جوّ تیم درست شود بنشین کنار و حرف هم نزن! همانجا بازی مقابل عمان، شد آخرین بازی ملی من و دوران ملی ام در 23 سالگی تمام شد!
عکس نیما نکیسا وهمسرش
دوست داشتم الان در پیام مشهد بودم
همین حالا دلت برای چه کسی تنگ شده؟
- برای روزهایی که در پیام مشهد بازی می کردم و با بچه ها در خوابگاه دور هم می نشستیم تا آقا مجید جلالی روی وایت بورد برایمان کلاس تئوری برگزار کند. چه روزهای خوشی داشتیم.
عجب تیمی هم داشتید. هر چه ستاره جوان بود برای خدمت سربازی آمده بود مشهد. داریوش یزدانی، مومن زاده، داداش زاده ... آن سال رتبه خوبی هم آوردید.
- سوم شدیم. آقا مجید شب ها کلاس تئوری می گذاشت و ما روزها تئوری هایش را در زمین پیاده می کردیم. سطح دانش فوتبالی آقا مجید خیلی بالاست. خیلی. از نظر من او حکم ستارخانِ این فوتبال را دارد!
اگر می توانستی فیلم زندگی ات را دوباره تدوین کنی، کدام سکانس را حذف می کردی؟
- یک جاهایی خیلی بدون سیاست عمل کردم. حتما آنها را حذف می کردم. فکر می کردم موفقیت در فوتبال فقط با تمرین و مسابقه به دست می آید در حالی که رفتار و روابط و خلق و خو هم خیلی موثرند. خیلی جاها باید بات سیاست عمل کرد. من سیاست نداشتم.
شماره یک تیم ملی در جام جهانی حق رحمتی است
نظرت درباره مهدی رحمتی؟
- عالی است. خیلی عالی.
به نظر تو در برزیل چه کسی باید توی دروازه مان بایستد؟
- صددرصد مهدی رحمتی. شکن نکن پیراهن شماره یک در جام جهانی حق رحمتی است.
حتی با این اتفاقاتی که افتاده؟
- بله، این بازیکن را نباید به حال خودش رها کنند. باید پای درد دلش بنشینند، ببینند مشکلش چیست. اینها دارایی های باارزش ما هستند. بیت المال مملکت اند. مگر می شود که همینطور به امان خدا رهایشان کنیم؟
بقیه دروازه بان های خوب کشور از دیدگاه تو؟
- حامد لک و سوشا مکانی.
فوتبال علیرضا حقیقی تمام شد؛ او بازیگر می شود
دروازه بانی که تو را یاد جوانی خودت می اندازد؟
- علیرضا حقیقی. علی خیلی شبیه من است، هم گلری اش، هم ارتباطی که با پدرش دارد و هم سرنوشتی که برایش ساخته اند. دقیقا مثل من به تیم های خارجی رفت و دقیقا مثل من وقتی برگشت کسی به او میدان نداد تا دوباره سرگردان شود. این پیش بینی تلخی است ولی به نظرم با این شرایط، فوتبال علیرضا حقیقی را بایدتمام شده بدانیم. او به زودی جذب سینما می شود چون مایه های این کار را دارد.
توی دورانب ازی ات مقطعی بود که فکر کنی فوتبال را برای همیشه ببوسی بگذاری کنار؟
- (فکر می کند ...) نه، ولی خب زحمت کنار گذاشتن فوتبال را به جای خودم دیگران برایم کشیدند!
این بهترین روز زندگی ام بود
بهترین روز فوتبالی ات کی بود؟
- روزی که برای اولین بار دعوت شدم تیم ملی. قشنگ یادم هست. از فرودگاه آمدم خانه، اخبار ساعت یک ربع به هفت را با خانواده گوش می دادیم که لیست تیم ملی را می خواند. وقتی اسمم را گفت، من و پدر و مادرم در سکوت به هم نگاه می کردیم. زبان هر سه مان بند آمده بود.
بهترین بازی عمرت؟
- بازی با عربستان در جام ملت ها.
بازی که 3- صفر بردیم یا بازی نیمه نهایی؟
- بازی 3- صفر.
بهترین سِیو عمرت؟
- بازی نیمه نهایی با عربستان، همان توپی که وقت اضافه از زیر تاق مشت کردم.
بدترین گلی که خوردی؟
- بدترین گل ... بازی پاس با نفت آبادان زمانی که ابراهیم قاسمپور سرمربی پاس بود. در زمین شماره یک شیرودی که باران شدیدی هم می آمد. تا دقیقه 89 ما 2- یک جلو بودیم، یک توپ گرفتم و آمدم بادست پرتاب کنم که خودم با دست انداختم اش توی گل و 2-2 شدیم! دستم را بردم عقب وقتی آوردم جلو توپ توش نبود!
عکس همسر نیما نکیسا
با پاس در مرحله یک چهارم لیگ قهرمانان آسیا هم 3- یک جلو بودید که 7 دقیقه آخر دوتا خوردی و حذف شدید، آنها جزوگل های بدت نبودند؟
- ای بابا، به قرآن بیا فیلم بازی روبگذاریم ببین کی مقصر بود! یکی عیسی ترائتوره لایی خورد، یکی هم هادی شکوری خودش رو کشید کنار توپ از جلوش رفت توی گل!
آن سال مربی پاس دنیزلی بود. چیز خاصی ازش به یاد نداری؟
- می توانم بگویم بخش زیادی از تم مربیگری را از ایشان یاد گرفتم ... ببینم امکان داره این شماره قبلی مجله تون پیش من بمونه؟
بله، اگه دوست داری بمونه. بد هم نیست. مصاحبه مهدی رحمتی را می خونی و می بینی ما در پیاده کردن مصاحبه چقدر مهربانیم!
- آره. تو رو خدا مهربون پیاده کنید!
نیما نکیسا وهمسرس , نیما نکیسا و همسرش