بیوگرافی الهه رضایی + عکس - بیوگرافی بازیگران ، بیوگرافی هنرپیشه ها
برگزیده ها: بیوگرافی الهه رضایی + عکس
بیوگرافی الهه رضایی + عکس
بیوگرافی الهه رضایی
برگزیده ها: بیوگرافی الهه رضایی + عکس
به گزارش برگزیده ها: الهه رضایی (زاده ۱۳۴۳)، مجری و گوینده تلویزیون است. وی در سال ۱۳۵۸ و هنگامی که ۱۵ ساله بود، برای اجرا در برنامه کودک پذیرفته شد و فعالیت خود را آغاز کرد. در تیر ماه همین سال بود که اولین اجرای خود را مقابل دوربین انجام داد. او در دهه شصت خورشیدی به عنوان مجری برنامه کودکان توانست به اوج معروفیت خود در تلویزیون برسد. وی در سال ۱۳۷۸ اجرای برنامه کودک را کنار گذاشت. پس از آن در برخی برنامه های بزرگسالان به عنوان مجری به فعالیت پرداخت. وی پس از گذشت سال ها، در سال ۱۳۸۹، در برنامه ای تحت عنوان «بچه های دیروز»، که کارتون ها و برنامه های قدیمی را بمنظور تجدید خاطره پخش می کرد، به اجرای برنامه پرداخت.
سرنوشتم تغییر کرد
انتخاب من به عنوان مجری بسیار اتفاقی بود .من یک دخترمدرسهای ۱۵ ساله بسیار خجالتی بودم. آنقدر خجالتی که نمیتوانستم به دوربین نگاه کنم چرا که احساس میکردم دارم توی چشم کسی زل میزنم. سال ۵۸ آقای جلایر مدیر وقت گروه کودک اعلام کرد تلویزیون نیاز به مجری برنامه کودک دارد. من آن موقع آنقدر درگیر درس بودم که زیاد وقت تماشای تلویزیون را نداشتم. یکی از دوستانم این خبر را به من داد و به اتفاق برای تست اجرا به تلویزیون رفتیم و من قبول شدم.
تیرماه سال ۵۸ کارم را شروع کردم. با رفتن به تلویزیون در واقع سرنوشت من به کلی تغییر کرد. بعد از آن هم در بهمنماه خانم خامنه دعوت به کار شدند. البته این را هم بگویم که قبل از این ماجرا در اوایل دبیرستان ما یک معلم فوق برنامه داشتیم که او استعداد من را کشف کرد و گفت: «فن بیانت خوب است و باید روی آن کار کنی.»
من و خانم خامنه
من و خانم خامنه در آن زمان با هم فقط ارتباط کاری داشتیم؛ چرا که هر دو محصل بودیم و درگیر درس و بعد هم کار و زندگی. ما به ندرت همدیگر را میدیدیم، مگر در شرایطی خاص مثل دهه فجر یا عید که قرار میشد دو نفری برنامه را اجرا کنیم.
در طول این سالها هر کس من را میبیند سراغ خانم خامنه را از من میگیرد و بالعکس هر کس خانم خامنه را میبیند سراغ مرا از او میگیرد.
شاید ما دو نفر به نوعی مکمل هم در اجرا بودیم، اما الان حدودا ۹ سال است ایشان را ندیدهام. با اینکه اجرای برنامه «بچههای دیروز» به عهده هر دوی ما است، اما زمان ضبط برنامههایمان یکی نیست.
نحوه اجرا در زمان جنگ بسیار مهم بود
سال ها قبل ما در شرایط خاصی برای بچهها برنامه اجرا میکردیم، از سال ۵۹ تا ۶۷ جنگ را داشتیم و فضای کشور ما فضای جنگی بود. ما باید ذهن بچهها را به سمت و سویی میبردیم که تا حدی تشنج جاری در جامعه به آنها منتقل نشود و سرگرم باشند، اما در کنارش از وضعیت کشور هم مطلع باشند. همین مساله کار را سخت میکرد.
آن زمان ما دو شبکه داشتیم با دو ساعت برنامه تلویزیونی. به طبع قدرت خرید فیلمها و کارتونها بسیار پایین بود و همچنین انتخاب مجری توسط مسئولان هم سخت بود. من احساس میکنم شاید همان نحوه اجرا در آن زمان خاص باعث ماندگاری برنامه در ذهن بسیاری از مردم شده است.
انتقال آرامش با کلمات
آن موقع ما فقط مجری بودیم. کارهای دیگر مثل انتخاب کارتون و تولید برنامههای عروسکی و … را گروههای دیگری انجام می دادند. در واقع ما با همکارانی که برنامه را برای پخش آماده میکردند، همکاری میکردیم که شامل بازبینها و گروه مونیتور میشدند. تصمیم برای پخش برنامهها در جلسات مشترک گروهها گرفته میشد و ما فقط ساعت پخش برنامه میآمدیم و همیشه حضور نداشتیم.
قبل از شروع برنامه کنداکتور و شناسنامه هر قسمت را میخواندیم و خودمان را برای اجرا آماده میکردیم. اخبار و حوادثی را هم که در کشور اتفاق میافتاد به صورت گزینشی و متناسب با گروه سنی مخاطب برنامه جمع آوری و بازگو میکردیم. الان البته این طور نیست. مجری برنامه در جریان روند کار هست.
هفت «خ» به جای هفت «سین»
در زمان ما اجرای برنامهها خیلی سادهتر از الان بود. نویسندههای مختلفی با ما همکاری میکردند، مثل خانم یوسفی و یا آقای مصطفی رحماندوست که برخی از آنها (مثل آقای رحماندوست) شاعر و نویسنده کودک و نوجوان بودند و برخی هم به صورت تخصصی نویسنده کودک و نوجوان نبودند،اما در رشتههایی مثل ادبیات فارسی تحصیل کرده بودند و چون در گروه کودک فعالیت میکردند و با روحیات بچهها آشنا بودند مطالبی که مینوشتند در حیطه کودک بود.
خاطرم هست یک بار نوشته زیبایی از رحماندوست را در شب عید برای بچهها خواندم که هنوز هم با یادآوری آن متن احساساتی میشوم . شب عید بود و ما توی استودیو سفره هفتسین چیده بودیم. آقای رحماندوست به هفت سینی که توی سفره بود اشاره و بعد نوشته بود؛ یادمان باشد الان برادرها و پدران ما در جبهههای جنگ به جای هفت سین در سفرههایشان هفت خ چیدهاند، مثل خون و خمپاره و خمسه خمسه سر سفره هفت سین بیایید به یاد همه آنها باشیم.
آن موقع فضای کشور فضای جنگ بود، اما ما فقط میتوانستیم با حرف زدن آرامش را به بچهها منتقل کنیم.
نگران بچهها بودم
در زمان جنگ یک روز اعلام کردند هواپیماهای دشمن، چیزهایی مثل عروسک و اسباببازی را در شهرهای استانهای مرزی میریزند که در واقع تلهانفجاری بودند و اگر بچهها به آنها دست میزدند منفجر میشدند.
من با شنیدن این خبر خیلی نگران و مضطرب شدم. من باید این خبر را توی برنامه میگفتم و به بچهها یاد آوری میکردم اگر عروسک دیدند حواسشان باشد و به آن دست نزنند. این خبر تاثیر عجیبی رویم گذاشت. جلو دوربین که رفتم همان تاثیر در خودم و لحن و بیانم هم بود. میترسیدم نکند بچهها بروند و عروسکها را بردارند. یک جورهایی که خیلی رو نباشد ازشان خواهش کردم اگر سر راهشان عروسکی دیدند، به آن دست نزنند. موقعیت سختی بود.
فضای خاص آن موقع روی کار ما تاثیر می گذاشت. شاید اگر همان مفاهیمی که ما سعی میکردیم با آرامش به بچهها منتقل کنیم، نبود. امروز این تاثیرگذاری که میبینید روی بچه ها نداشتیم.
دوره آموزشی ندیدیم
متاسفانه در ابتدای ورود ما به تلویزیون آموزش خاصی به ما داده نشد و کار ما از یک روال معمول پیروی میکرد. مگر اینکه برخی اوقات نکتههایی در مورد اجرا به ما گفته میشد، اما فکر میکنم الان برای مجریها کلاسهایی مثل ادبیات فارسی و … گذاشته می شود.
حقوقی که میگرفتم
برای هر برنامه ۱۰۰ تومان میگرفتم، یعنی۱۲ برنامهای که اجرا میکردیم میشد ۱۲۰۰ تومان.
در آن زمان ما زیاد فرصت کارتون دیدن نداشتیم، اما یک سری از کارتنها هم بود که من هم دوستشان داشتم و پیگیرشان بودم. «پرین»، «مهاجران»، «دکتر ارنست» و «زنان کوچک» از کارتونهای مورد علاقه من بودند. آن موقع برنامههای عروسکی خوبی هم تولید میشد. از بین برنامههای عروسکی «مدرسه موشها» و «خونه مادر بزرگه» را دوست داشتم و میدیدیم.
در کل کارتونهایی که پخش میشد کارتونهای خوبی بودند، خط داستانی جالبی داشتند و حتی اگر قصههای آنها تلخ بود، شخصیتهای دوست داشتنی داشتند.
هیچ وقت اضطراب نداشتم
هنوز هم اعتقاد دارم شاید کسانی که در آن زمان ما را به عنوان مجریان برنامه کودک را انتخاب کردند، انتخاب درستی انجام دادند؛ چرا که تصور میکنم بر حسب برخی خصوصیات ذاتی این گزینشها انجام میشد. شاید من استعدادی در زمینه اجرای برنامه کودک داشتم و کسانی بودند که تشخیص دادند مناسب این کار هستم. همین باعث پیشرفت من شد. من هیچ وقت اضطراب زیادی برای اجرای برنامه زنده نداشتهام و فکر میکنم به مرور وقتی تجربه آدم در زمینه تخصصی بالا میرود، اضطرابش برای انجام کار کمتر میشود.
اگر غیبت ما نبود برای مردم عادی میشدیم
احساس می کنم اگر در طول این سالها ما همچنان در برنامههای کودک حضور داشتیم به نوعی برای مخاطبان عادی میشدیم و دیگر این شور و شوقی که در بین مخاطبان برنامه «بچههای دیروز» میبینیم، وجود نداشت.
من احساس میکنم دلیل دیگر این استقبال خلائی است که این روزها بچهها یا مردم از نبود برنامههای مناسب و استاندارد کودک احساس میکنند و هنوز هم به دنبال همان خاطرههای قدیم هستند.
اجرای برنامه به سبک قدیم
خانم خامنه از سال ۷۴ اجرای برنامه کودک را کنار گذاشت و به خارج از کشور سفر کرد و من هم از سال ۷۹ دیگر برنامه کودک اجرا نکردم، اما خوشحالم بعد از این مدت طولانی هر دو بار دیگر با همان سبک و سیاق قدیم به تلویزیون برگشتهایم.
حال و هوای بچه ها تغییر کرده
یک روز از شبکه پنج با من تماس گرفتند و پرسیدند: «موافق هستی بازگشتی به گذشته داشته باشی؟ با همان نحوه اجرا وحتی با همان دکور ساده سابق؟» من موافقت کردم چرا که احساس میکنم درحال حاضر فضای کودکانهای برای بچهها وجود ندارد. اکثر کارتونها خشن شده و حال و هوای بچهها را تغییر داده است.
نقاشی با طعم خاطره
هر بار که برای ضبط برنامه «بچههای دیروز» به سازمان میروم، تعداد بسیار زیادی نقاشی به دست من میرسد که دامنه سنی کسانی که آنها را کشیدهاند، از ۲۵ تا ۷۰ سال است. مطالب جالبی هم در کنار این نقاشی ها مینویسند که حسابی من را غافلگیر میکند. متاسفانه به دلیل زمان کوتاه این برنامه نمیتوانم آنها را برای مردم بخوانم. برای من جالب است که مثلا یک فرد ۴۰ ساله امروز دقیقا همان نقاشی را میکشد که در سن ۱۵ سالگی می کشید. بسیاری از نقاشی ها کپی است. نقاشی هایی که آن زمان بچهها برای ما میفرستادند معمولا آسمانی پر از هواپیما داشت یا آدمهایی که در حال جنگیدن با دشمن هستند یا رودخانه و…
آن زمان دفترچههایی به نام «ارژنگ» بود که گل و بوتههایی داشت و بچهها از روی آنها نقاشی میکشیدند و برای ما میفرستادند. الان هم با دیدن این نقاشی ها خاطرههای زیبایی برای من زنده میشود و دوست داشتنیترین بخش برنامه برای من پیامکهایی است که مردم میفرستند.
استقبال پدر و مادرهای امروز از «بچههای دیروز»
احساس میکنم زمان پخش برنامه «بچههای دیروز» بسیار مناسب است؛چرا که اکثرا کارشان تمام شده و به خانه برگشتهاند و برای دیدن این برنامه وقت دارند. یک روز آقایی که در یک فروشگاه کار می کرد به من گفت: «من هر روز تا ساعت ۸ شب سر کار هستم و معمولا پنجشنبهها میرفتم فوتبال، اما با پخش برنامه «بچههای دیروز» غروبهای پنجشنبه را گذاشتهام برای دیدن این برنامه.» وقتی میبینم مردم از دیدن این برنامه لذت میبرند، انرژی میگیرم.
آرامشی که نیست
متاسفانه در حال حاضر برنامههایی که مناسب حال و هوای کودکان است، پخش نمیشود و خلاء آن به خوبی احساس میشود. مدتی قبل یکی از همکارانم، مطلب جالبی به من گفت. او از من خواست نوارهای اجراهای گذشته و یا برنامههای کودکی را که سالها قبل پخش می شد، در اختیارش بگذارم. دلیلش را که پرسیدم گفت: «بچه پنج سالهام به آرامشی نیاز دارد که در اجرای برنامههای کودک سابق وجود داشت.»
من هم با این قضیه کاملا موافق هستم و فکر میکنم فارغ از نوع اجرا حتی انیمیشنهایی که آن زمان پخش میشد ، محتوا داشت. بسیاری از این انیمیشنها عاطفی بود و حتی میشد از آنها کلی پیام اخلاقی گرفت، برخلاف انیمیشنهای امروز که اکثرا فضای شلوغی دارند و خشونت را به بچهها آموزش میدهند. من احساس میکنم رسانهای مثل تلویزیون هنوز هم میتواند با خرید انیمیشنهایی که همان لطافت و زیبایی قدیم را دارند، به بچهها آموزش درستی بدهند.
تغییر عادت کودکان با تکنولوژی
طبیعتا پیشرفت تکنولوژی باعث شده ، بسیاری از موضوعات و عادتها دستخوش تغییر شود. بچههای امروز به انواع و اقسام بازیهای کامپیوتری دسترسی دارند و سیدیهای کارتون به راحتی در اختیار آنها گذاشته میشود و طبیعتا سادگی گذشته را ندارد، اما من احساس میکنم تلویزیون می تواند با پخش برنامههایی که مناسب کودکان و نیازهای آنها است هم به آنها آموزش بدهد و هم اجازه بدهد مردم انتخاب بکنند.
از دیدن بچههای دیروز لذت میبرم
معلم ها همیشه از دیدن شاگردهای قدیمشان که بعد از سالها به جایگاه و مرتبهای رسیدهاند، لذت میبرند.این موضوع برای من هم به شکل دیگری اتفاق افتاده و میافتد. بچههایی بودند که در مهد کودک من بودهاند و الان همگی بزرگ شدهاند و دارای مرتبه اجتماعی خوبی هستند. من از دیدن آنها لذت میبرم. این لذت در مورد تماشاگران برنامههایم بیشتر میشود. وقتی در برخورد با آنها میفهمم که برنامهها را با چه اشتیاقی دنبال می کردند، خیلی خوشحال میشوم.
برنامه خانواده با روحیهام سازگار نبود
در تمام این سالها سعی کردم فضای کاریام را حفظ کنم، حتی زمانی که اجرای برنامه «سیمای خانواده» به من سپرده شد. این برنامه تا حدودی با روحیات من نزدیک نبود و احساس راحتی نمی کردم؛ چرا که من اصولا آدم کم حرفی هستم و جایی که فکر میکردم مناسب است، صحبت میکردم، اما مردم با دیدن چهره من در برنامههای کودک عادت داشتند و به نوعی برای اکثر مردم چهره و صدای ما مجریان قدیم کودک و نوجوان نوستالژی آن زمان را دارد. از سوی دیگر وقتی با یک کارشناس در برنامه خانواده صحبت میکردم، نمی توانستم توی حرفش بپرم.
شناخت خوب مدیران گروه کودک
فکر می کنم در حال حاضر وقت آن رسیده به ساخت برنامههای کودک نگاه عمیقتر داشته باشیم، برنامه کودک فقط شعرخوانی و ادا در آوردن نیست. ما در زمان قدیم برنامههای عروسکی زیبایی مثل «بستنیها» را داشتیم یا مثلا کارتون «مدادی» یا «پنگوئن» که واقعا زیبا بود. در بخش نمایشی هم «آقا اجازه» را داشتیم که متاسفانه در حال حاضر اصلا از این نوع برنامهها نداریم.
به نظر من کیفیت خوب برنامه کودک در آن زمان به این دلیل بود که مدیران شناخت خوبی از کار کودک داشتند.
مجری کودک باید تاثیرگذار باشد
مدیران درگزینش مجریان کودک، قطعا باید دقت بیشتری بکنند؛ چرا که مجری کودک در وهله اول باید با کودکان رابطه خوبی برقرار کند، خاطرم هست خانم فریده معلمی از مجریان خوب گروه کودک بود که در زمان خودش با کلام شیرینش بیشترین تاثیرگذاری را بر روی بچه ها داشت. قطعا چنین شخصیتهایی در ذهن بچهها ماندگار خواهند شد. معتقدم یک مجری خوب، میتواند مخاطب را پای تلویزیون نگه دارد.
در سالهای اخیر کار خوبی ندیدهام
متاسفانه در سالهای اخیر غیر از تعدادی انگشتشمار کار کودکان مناسبی در تلویزیون ندیدهام و در نهایت میبینیم باز هم کارتونهای سالهای قبل از برنامههای کودک پخش میشود.
طرف مشورت قرار نگرفتهایم
در طول این سالها هیچ وقت در مورد اجرا و یا نحوه ساخت برنامههای کودک مورد مشورت قرار نگرفتهام و این موضوع احتمالا برمیگردد به نظر مسئولان قطعا آنها چنین شیوه اجرایی را نمیپسندند و شاید برای آنها مهم نبوده، اما من همیشه برای همکاری در بخشهایی که در آنها تخصص دارم حاضر هستم.
بچههای دیروز، خاطرات بیشتری دارند
الهه رضایی، یکی از مجریان باسابقه سیماست. حداقل بچههای دیروز خیلی خوب با چهره و صدای او آشنا هستند. او از سال ۵۸ کارش را در سازمان صدا و سیما آغاز کرده است و خیلی از ما بچههای دیروز که حالا خودمان پدر یا مادر هستیم با دیدن او به یاد گذشتههای شیرین کودکیمان میافتیم. به بهانه پخش برنامه بچههای دیروز از شبکه ۵ سیما با او به گذشته سری زدیم که حاصلش پیش روی شماست.
آن زمان تلویزیون ۲ کانال هم بیشتر نداشت، درست است؟
بله. آن زمان ما ۲ شبکه داشتیم که تنها ۲ ساعت برنامه در آنها پخش میشد، چون قدرت خرید فیلم و کارتون به شکل انبوه میسر نبود و همچنین انتخاب مجری توسط مسوولان هم سخت بود.
شما یکی از ماندگارترین مجریان سیما هستید، بخصوص برای بچههای دیروز. رمز این ماندگاری چیست؟
نمیدانم؛ اما شاید همان شیوه اجرا در آن زمان خاص باعث ماندگاری برنامهها و اجرای من در ذهن بسیاری از مردم شده است.
چقدر به این مساله معتقدید که بچههای امروز چون انتخابهای زیادی دارند، کمتر به تلویزیون و برنامههای مخصوصشان توجه میکنند؟
طبیعتا با گسترش تکنولوژی و تغییر زندگیها، انتخاب بچهها هم به همان نسبت گستردهتر شده است، اما معتقدم بچهها همیشه با برنامههای مخصوص به خودشان میتوانند ارتباط برقرار کنند، بویژه برنامههای عروسکی. درست است که سلیقه بچههای دیروز با بچههای امروز بسیار متفاوت است، اما دنیای آنها هیچگاه تغییر نمیکند و همیشه میتوانند با عروسکهای محبوبشان ارتباط برقرار کنند.
مهمترین فرق بچههای دیروز و امروز از نگاه شما؟
فکر میکنم بچههای دیروز با این که انتخابهای کمتری داشتند، اما خاطرههای بیشتری نسبت به بچههای امروز دارند.
مساله این است که متاسفانه لحن بعضی مجریان امروز برنامههای کودک، مناسب و درست نیست. در این مورد چه نظری دارید؟
بله، حق با شماست و این مساله یکی از مشکلات جدی برنامههای کودک محسوب میشود که امیدوارم مسوولان و دستاندرکاران بیشتر به این موضوع توجه کنند.
وقتی شما در سازمان صدا و سیما فعالیت داشتید آیا صحبتی از اختصاص یک شبکه خاص برای کودکان مطرح بود یا خیر؟
بله. از همان زمان مدیران سیما این دغدغه را داشتند و خوشبختانه بالاخره شبکه ۲ به کودکان رسید و حالا بچهها خیلی راحت میتوانند اوقاتشان را برای دیدن برنامههای خودشان بگذرانند.
خودتان امروز چقدر مخاطب برنامههای کودک هستید؟
باور کنید چون زمان کافی در اختیار ندارم کمتر فرصت میکنم برنامههای کودک را ببینم.
انیمیشنهای مورد علاقهتان.
بیشتر انیمیشنهای قدیمی را دوست دارم بخصوص پلنگ صورتی و در مورد پینوکیو هم باید بگویم به نظرم او شخصیتی داشت که بیشتر بچهها را با کارهایش مضطرب میکرد.
از برنامه بچههای دیروز و استقبالی که از آن شده است، برایمان بگویید.
خیلی خوشحالم که پس از مدتها من و خانم خامنه دوباره توانستیم خاطرات آن روزها را برای مردم زنده کنیم و خیلی خوب است این برنامه در زمان مناسبی پخش میشود تا افراد بیشتری بتوانند بچههای دیروز را دنبال کنند.
از دیدن بچههای دیروز پس از این همه سال چه احساسی دارید؟
معلمها همیشه از دیدن شاگردان قدیمیشان که پس از سالها به جایگاه و مرتبه خاصی رسیدهاند لذت میبرند. این موضوع برای من هم جور دیگری اتفاق افتاده و میافتد. من از دیدن تکتک بچههای دیروز که به رتبه اجتماعی خوبی رسیدهاند لذت میبرم و احساس غرور میکنم.
چه تعریفی از یک مجری کودک دارید؟
به نظرم یک مجری کودک باید بتواند با کودکان ارتباط خوبی برقرار کند.
خاطرم هست خانم فریده معلمی از مجریان خوب گروه کودک بود که در زمان خودش با کلام شیرینش بیشترین تاثیرگذاری را بر بچهها داشت. قطعا چنین شخصیتهایی در ذهن بچهها ماندگار خواهند شد. معتقدم یک مجری خوب میتواند مخاطب را پای تلویزیون نگه دارد.
,