زیبایی این زن قربانی یک حسادت زنانه شد +عکس - اخبار ستاره ها ، اخبار چهره ها ، سلبریتی ها - حوادث زنانه

به گزارش برگزیده ها به نقل از ایسنا: "طاهره بهرامی" در تشریح جزئیات این خبر می‌گوید: در پانزدهم اردیبهشت‌ماه سال 89 بود که با شنیدن صدای زنگ حیاط به همراه دختر سه ساله‌ام به سمت حیاط رفتم. وقتی در حیاط را باز کردم  با زن قد بلند و ناشناسی روبرو شدم که دستکش و سطل آبی رنگی به همراه داشت. این زن با بیان اینکه برای ما مقداری شیره انگور آورده ، وارد منزلم شد، من برای آوردن ظرف بزرگتر به داخل آشپزخانه رفته بودم و متوجه نشدم که او هم پشت سر من وارد خانه شده و  با آچاری که به همراه داشت، ضربات متعددی به سرم کوبید.

حوادث زنانه

حوادث زنانه

او در یادآوری روز حادثه می‌گوید: بی‌حال روی دو زانو نشسته بودم که «منا» سطل آبی رنگی را که به همراه داشت، روی بدنم پاشید و بعدها متوجه شدم محتویات آن سطل، چهار لیتر اسید سولفوریک بوده است.وی افزود: در این حادثه  دخترم -پانیذ- نیز از ناحیه پیشانی، بینی و لب دچار سوختگی‌هایی شد و با وجود سه عمل جراحی روی صورتش، تا کنون نتیجه مطلوب حاصل نشده است.
وی با بیان اینکه با تحقیقات انجام شده توسط ماموران عامل اسید پاشی دستگیر شد، گفت: منا در حالی که بر اثر سوختگی ناشی از
اسید، به بیمارستان مراجعه کرده بود، مورد ظن ماموران قرار گرفت و دستگیر شد و در تحقیقات مشخص شد که ارتباطاتی میان همسرم  و منا بوده و برای انتقام‌جویی، این بلا را بر سر من آورده است.
طاهره می‌گوید که تمام امیدش قصاص منا بود، اما خودکشی این فرد باعث شد که تمام آرزوهایش از بین برود و حالا تمام امیدش بهبودی پانیذ است. او معتقد است که دولت باید برای قربانیان
اسیدپاشی همچون او که حالا خانه‌نشین شده‌اند و به نوعی پزشکان نیز از آنها قطع امید کرده‌اند، فکری بکند. فرقی نمیکند این حمایتها مالی باشد یا عاطفی.او می‌گوید که مسئولان باید ما را همانند افراد خانواده خود بدانند. چرا که ممکن است این آسیب روزی برای هر کسی اتفاق بیفتد.
با اینکه این روزها طاهره خانه‌نشین شده، اما می‌گوید: تنها امیدش بهبودی پانیذی است که این روزها به پیش دبستانی می‌رود و جراحت چهره‌اش علامت سئوال بزرگی در ذهن همکلاسی‌هایش ایجاد کرده، به گونه‌ای که پانیذ به تعدادی از دوستانش گفته که از دوچرخه افتاده و به بقیه گفته است که چای‌داغ روی صورتش ریخته است. طاهره بهرامی این روزها برای معاینه چشم‌هایی که پزشکان بیمارستان فارابی از آن قطع امید کرده‌اند، به تهران سفر می‌کند اما همان گونه که در مصاحبه‌هایش بارها اعلام کرده است، تنها امید این روزهایش، دخترک شش ساله‌ای است که نمی‌داند در پاسخ به سئوال -صورتت چه شده؟- دوستانش پاسخ مناسبی بدهد.


,