در ستایش «نرگس محمدی» - بیوگرافی بازیگران ، بیوگرافی هنرپیشه ها - قشنگ.ت ین.عکس.نرگس.محمدی.درموبایل



قشنگ.ت ین.عکس.نرگس.محمدی.درموبایل

قشنگ.ت ین.عکس.نرگس.محمدی.درموبایل



 پیدا کردن نرگس محمدی، بازیگر نقش ستایش خیلی هم کار ساده‌ای نیست. دلیل گرفتاری زیادش پرستاری و گذراندن طرح است. دغدغه‌اش پایان این دوره و مریض‌های بیمارستان است. نرگس می‌گوید کلا آدم خوش‌بین و امیدواری هستم، اما دیدن مریض‌ها و بچه‌های خیابانی غصه‌دارم می‌کند.

ستایش مادری است که برای داشتن بچه‌هایش می‌جنگد و سختی می‌کشد، دختر 25، 26 ساله‌ای که حتی ازدواج نکرده، بسیار ماهرانه نقش مادر را بازی می‌کند. خوش‌اخلاقی و خوشرویی در نرگس وجود دارد و اصلا بازی نیست. مهربانی و آرامش جزیی از شخصیت‌اش است.

سوال‌ها را با خنده و شیطنت جواب می‌دهد و می‌خواهد از زیر جواب دادن به بعضی از سوال‌ها شانه خالی کند. زیرکانه می‌گوید سوال بعدی را بپرس تا به قبلی فکر کنم و ما هم آن‌قدر صبر کردیم تا جواب هر سوال را همان لحظه بگوید...

وقتی به شخصیت اثرگذار زندگی‌اش می‌رسیم، صدایش غمگین می‌شود و دل‌مان می‌گیرد از غصه‌اش. از مادربزرگ می‌گوید که این روزها مریض است و حال و روز خوبی ندارد... برای سلامتی مادربزرگ مهربانش دعا می‌کنیم.



,در ستایش «نرگس محمدی» نرگس محمدی,ستایش,سریال ستایش,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها



  • از نظر حس معنوی، عطر و رایحه‌ای که بیشتر از همه دوست دارید، چیست؟
از نظر حس معنوی، عطر مادرم را دوست دارم و عطر عزیزانم را... به معنای واقعی عطر Ferre را دوست دارم و از آن استفاده می‌کنم.
  • کدام شخصیتی که در حال حاضر در قید حیات است، بیشترین تاثیر را روی شما گذاشته است؟
مادربزرگم شخصیتی است که خیلی روی من اثر گذاشته. خیلی زن قوی و محکمی است، حتی الان که خیلی مریض است. شخصیت مستقل و خودساخته‌ای دارد و زیربار منت و زور کسی نمی‌رود و حتی الان هم دلش نمی‌خواهد به کسی محتاج باشد.
  • بزرگ‌ترین ترس زندگی شما چه بوده؟
نمی‌دانم بگویم کنکور بوده، یک چیزهایی بوده که کلا نمی‌توانم در موردش حرف بزنم. البته خیلی از ترس‌هایم این روزها بیماری شدید مادربزرگم است که هر لحظه نگران او هستم که خدایی نکرده برایش اتفاقی نیفتد.
  • اولین خاطره‌ای که به ذهنت می‌آید، چیست؟
در کلاس‌های بازیگری کارنامه، اولین اتودی که زدم در کلاس آقای بهرام شاه‌محمدلو بود که خیلی خوب بود. این اولین اتود درامی بود که من اجرا کردم با مجید همکلاسی‌ام که این خاطره خیلی در ذهنم مانده. چون اولین بازی زندگی‌ام بود که کلی تماشاچی داشت (یعنی همان بچه‌های کلاس) و استاد خیلی مرا تشویق کرد و همه برایم دست زدند! آن روز فهمیدم که قرار است همیشه در عرصه بازیگری برایم اتفاق‌های خوبی بیفتد.
  • بعد از اموالت ارزشمندترین دارایی شما چه چیزی است؟
اولین و ارزشمندترین دارایی من خانواده‌ام هستند و دوستانم. بعد از این‌ها تینا گربه خانگی‌ام که خیلی عاشقانه دوستش دارم. در درجه سوم فیلم‌ها و کتاب‌هایم را دوست دارم و در درجه آخر اموالم را دوست دارم. نه اینکه بعد از اموالم اینها را دوست داشته باشم.
  • کدام خصیصه اخلاقی‌ات، خودت را بیشتر از همه ناراحت می‌کند؟
این که بعضی وقت‌ها عصبانی می‌شوم و داد و فریاد راه می‌اندازم و سر یک موضوع کوچک خیلی زود به هم می‌ریزم. اما چند دقیقه بعد پشیمان می‌شوم، خودم از این ویژگی اخلاقی‌ام ناراضی هستم و سعی می‌کنم که آن را در وجودم از بین ببرم.
  • اگر قرار باشد که کارگردان زندگی خودتان باشید، فکر می‌کنید چه کسی می‌تواند نقش شما را بهتر بازی کند؟
اصلا فکر نمی‌کنم کسی بتواند جای من بازی کند. باید آن‌قدر یک نفر را بشناسم که هم از نظر شخصیتی، هم ظاهری و هم رفتاری به من نزدیک باشد و در حال حاضر چنین شناختی روی هیچ‌کسی ندارم که به جای من بازی کند.
  • اگر قرار بود محل و شهر زندگی‌تان را انتخاب کنید، کجا را انتخاب می‌کردید؟
تهران بهترین جایی است که باز هم انتخاب می‌کنم. در همین محله غرب تهران. حتی همین شلوغی و ترافیک و سروصدا را دوست دارم.
  • بزرگترین نقطه قوت‌تان چیست؟
داشتن یک خانواده خوب. مادر خوب، از نقاط قوت من است و ویژگی‌هایی که از پدرم به ارث برده‌ام، از ویژگی‌های خوب شخصیتی من است. پدرم خیلی خوب بودند و نبود ایشان در زندگی‌ام خیلی سخت است. از دوری‌اش دلم می‌گیرد.
  • چیزی که خیلی ناامیدت می‌کند، چیست؟
وقتی خیلی ناراحت می‌شوم، کلا به فاز ناامیدی می‌روم و زود خسته و دلسرد می‌شوم. اما کلا آدمی هستم که به همه چیز امیدوار و خوشبین‌ام.
  • به‌خاطر چه چیزهایی به والدین‌تان مدیون هستید؟
به خاطر تمام داشته‌هایم به والدینم مدیونم. به خاطر همین نرگس محمدی. به خاطر خوبی‌هایی که به من یاد دادند. به خاطر محبت‌های بی‌دریغ و بی‌منت مادرم (تنهایی‌هایش) بدون پدرم سختی زندگی را به دوش می‌کشد و به خاطر همه مهربانی‌های مادرم تا زنده‌ام به او مدیونم. پدرم هم خیلی مهربان بود...
  • از کدام شخصیت معاصر بیشتر از همه بدت می‌آید؟
از هیچ‌کس بدم نمی‌آید.
  • کاری که به‌خاطر آن خودتان را سرزنش می‌کنید، چیست؟
در یکی، دو تا کار کوتاه و تله‌فیلم بازی کردم که به خاطر انجام آن خودم را سرزنش می‌کنم. گاهی اوقات کار نکردن خیلی بهتر از کار کردن است و این کارها جزو همین دسته بود.
  • بزرگترین سرخوردگی شما در زندگی چه بوده است؟
کلا اتفاقی برایم نیفتاده که سرخورده شوم. اگر حتی کلی اتفاق بد برایم بیفتد، اتفاق باعث سرخوردگی و ناامیدی‌ام نمی‌شود.



دلم برای گربه ها می سوزد

  • اگر قرار باشد چیزی را تغییر بدهید، چه چیزی است؟
واقعا یک فکری به حال معتادها و بچه‌های فال‌فروش و فقیر خیابانی بکنند. ای کاش می‌توانستم همه آنها را صاحب خانه و پول و رفاه و آموزش کنم. همیشه دغدغه‌ام دیدن این بچه‌ها و معتادان است. ای کاش روزی برسد که بتوانم اوضاع نابسامان بچه‌های خیابانی را سروسامان بدهم. حتی دلم برای گربه‌های ولگرد خیابانی می‌سوزد. اگر بتوانم مرکزی برای نگهداری آنها آماده می‌کنم که در طول روز حداقل غذا برای خوردن داشته باشند و زیر ماشین‌ها کشته نشوند، دل من از دیدن همه این صحنه‌ها می‌شکند. یکی دیگر از دغدغه‌هایم هم جوان‌های بیکار خیابان‌هاست.
  • اگر بگویند قرار است ماشین زمان به عقب برگردد، دوست دارید در کدام مقطع از زندگی شما متوقف شود؟
در همان دو سال قبل متوقف می‌شد... چون اتفاق بسیار خوبی برایم افتاد و دلم نمی‌خواهد که این روزهای خوش تمام بشود...

,