همسر الناز شاکردوست
الناز شاکردوست ازدواج کرد ! / عکس
مردم عادی شاید، اما بعید است خبرنگاران و دبیران روزنامه و سایت خبری معروفی که خبر نامزدی الناز شاکردوست با یک فوتبالیست را منتشر کردند، ماجراهای پس از این خبر جنجالی را فراموش کرده باشند. هر دو ستاره به شدت خبر را تکذیب کردند و کارشان با آن دو رسانه به دادگاه کشیده شد.
الناز شاکردوست ازدواج کرد !
چند سال بعد از آن ماجرا حالا دوباره شایعه ازدواج شاکردوست بر سر زبان ها افتاده است؛ او که حالا بی تردید اگر نگوییم محبوب ترین، دست کم یکی از پرطرفدارترین ستاره های سینمای ایران است، حضور فعالی در شبکه های اجتماعی دارد، تقریبا هفته ای نیست که طرفداران شاکردوست نتوانند از او خبری بگیرند. از ۷۱ هفته پیش که اولین عکس را در صفحه شخصی اش در اینستاگرام آپلود کرد تاکنون ۲۰۲ بار دیگر این کار را تکرار کرده است.
عکس های او تقریبا همه جزییات زندگی اش را به تصویر می کشد؛ از ملاقات با چهره هایی مانند گوهر خیراندیش، نسرین مقانلو، فرزاد حسنی، رامبد جوان و محمدرضا گلزار گرفته تا تبریک تولد خواهرش الیکا و البته شیطنت های گاه و بی گاه خودش که مثلا توله سگی را بغل می کند یا در پارک سوار بر مجسمه یک الاغ می شود. همه چیز غیر از پاسخ به سوال بزرگی که همیشه می توان از او پرسید «کی می خواهد به خانه بخت برود؟»
دقت در جزییات یکی از تازه ترین پُست های الناز شاکردوست، ممکن است ما را به پاسخ این سوال نزدیک کند؛ او یک هفته پیش عکسی از خودش در اینستاگرام منتشر کرد در حالی که سوار مجسمه یک الاغ بوده است. الاغی که یک گاری پر از گل به پشت اش بسته شده. الناز زیر این عکس نوشته بود «من و خر عزیزم بار گل به شهر می بریم.» البته همه اینها فرع داستان بودند و اصل ماجرا حلقه ایست که در دست چپ او دیده می شود، حلقه ای که حداقل در هیچ یک از عکس های قبلی این ستاره پرطرفدار دیده نمی-شود.
با وجود این عکس جنجالی، کسی نمی تواند با اطمینان بگوید خبر تازه ای در راه است. او یا اطرافیانش هم واکنشی به شایعات نشان نداده اند. با این حال برخی منابع معتقدند الناز به زودی طرفدارانش را سورپرایز خواهد کرد. اشتباه نکنید، این تیتر سرکاری نیست. این خبر هم از آن خبرهایی نیست که در آن از آغاز فیلمبرداری یک فیلم سینمایی جدید پرده برداری می شود. الناز شاکردوست قرار نیست در هیچ فیلم سینمایی نقش عروس یا دختر دم بخت را بازی کند.
این بار او در زندگی شخصی نقش عروس را بازی می کند. خبر شبیه آن شایعه عجیب چند سال پیش نیست که به سرعت از سوی خانم بازیگر و آقای فوتبالیست تکذیب شد. این بار حتی دوستان صمیمی الناز هم تایید می کنند که او در آستانه ازدواج است اما آیا واقعا خبر جدی است؟
وضعیت خانوادگی الناز
الناز فرزند دوم خانواده است که یک برادر بزرگتر به نام علی و یک خواهر کوچکتر از خودش به نام الیکا دارد. البته شباهت الناز به برادرش زیاد است. این شباهت به قدریست که وقتی او و برادرش چند سال پیش روی جلد یکی از مجلات سبک زندگی رفتند همه تصور کردند شاکردوست برادر دوقلو دارد. در صفحه ویکی پدیای الناز شاکردوست نوشته شده است: «پدر او تاجر ابزارآلات صنعتی و الکترود و مادرش خانه دار است، او فارغ التحصیل تئاتر از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران است.»
نگاه سنتی الناز به ازدواج
الناز شاکردوست یک بار در گفت وگویی که همراه برادرش در مجله نسل امروز داشت، حرف های جالبی زده بود:
*تا حالا شایعه ای درباره خودت نشنیده ای؟
من جزو بی حاشیه ترین بازیگران بوده ام. شایعه ای هم که نشنیده ام شما شنیده اید؟
*مثلا بحث ازدواج، تا به حال چند بار به واسطه مطبوعات ازدواج کرده ای؟
هیچ بار.
*معیارت برای ازدواج چیست؟
نگاه من به ازدواج نگاه متفاوتی است؛ ازدواج یکی از سخت ترین قسمت های زندگی است که سرنوشت تو را می سازد.
تمام شایعات دروغین ازدواج
در چند سال گذشته تصاویر مختلفی از الناز شاکردوست در شبکه های اجتماعی منتشر می شد که ادعا شده بود خانم بازیگر کنار همسرش ایستاده است. البته بیشتر آنها تصاویر الناز کنار برادرش علی بود و بعضی دیگر هم عکس هایی بود که مردم عادی به عنوان عکس یادگاری با او گرفته بودند. اما همه آنها دروغین بود، همانطور که چند سال پیش شایعه ای منتشر شد که خانم بازیگر با آقای فوتبالیست ازدواج می کند که از سوی هر دو تکذیب شد.
در سال های گذشته هیجان کشف تصویر همسر الناز شاکردوست در اینترنت به جایی رسیده که الان با جست وجوی «الناز شاکردوست و همسرش» در گوگل بیش از ۵ میلیون و ۹۲۰ هزار لینک پیش روی شما ظاهر می شود؛ لینک هایی که همه به دروغ خبر از رونمایی از همسر خانم شاکردوست داده اند!
الناز شاکردوست: برای عشقم جان می دهم!
الناز شاكردوست از معدود بازیگران سینمای ایران است كه خطر میكند، از نقشها دو دقیقهای نمیترسد، چهره زیبایش را در فیلم «چراغ قرمز » زشت میكند تا به تجربه جدیدی برسد.مجله زندگی ایده آل: سكانس پایانی «اتوبوس شب»؛ یك زن جوان پای اتوبوس منتظر است و از همه سراغ گمشدهاش را میگیرد. كسی از همسر و گمشده او خبری ندارد؛ یعنی خبری هست اما نمیتوانند خبر كشته شدن شوهرش را به او بدهند. آن زن منتظر، كه قرار است مژده بچهدار شدنشان را به همسرش بدهد، میان بدخبری و خوشخبری آنهایی كه برگشتهاند معلق میماند و به سیمهای خاردار تكیه میدهد و خیره مینگرد؛ انگار به دلش افتاده كه پدر فرزندش را هرگز نخواهد دید. این روایت دو خطی؛ روایتی از بازی درخشان الناز شاكردوست در فیلم «اتوبوس شب» است؛ همان بازیگری كه بعضیها تصور میكنند به خاطر زیبایی و جذابیت به یكی از ستارههای سینما تبدیل شده است.اما الناز شاكردوست از معدود بازیگران سینمای ایران است كه خطر میكند، از نقشها دو دقیقهای نمیترسد، چهره زیبایش را در فیلم «چراغ قرمز » زشت میكند تا به تجربه جدیدی برسد، در فیلم «چه كسی امیر را كشت» به جای یك دختر نجیب، نقش یك دختر امروزی و سطحی را بازی میكند و از قضاوت مخاطب نمیترسد. او در این سالها همواره بر خود افزوده و تبدیل به بازیگری شده است كه به قول داریوش مهرجویی «چشمهای دانا» پیدا كرده است. مطالعه و ادامه تحصیل او را به اینجا رسانده كه حتی در مواجهه با رسانهها باهوشتر شود. او در ادامه این دانایی و هوشمندی میخواهد در سفری كوتاه به لندن به دانش بازیگری و هنری خود اضافه كند. اگر میخواهید از جزئیات این سفر و سبك زندگی هنرمندانهای كه او را به این تصمیم رسانده بیشتر بدانید، این مصاحبه تابستانی را از دست ندهید.
زیاد اهل مصاحبه نیستم و بیشتر حرفهایم در فضای مجازی می زنم اما آدمهایی هستند كه چون از جایی به بعد حرفی برای ارائه ندارند میخواهند به هر قیمتی شده خود را در دید نگه دارند و به همین علت گاهی حتی به دروغ یا آویزان شدن به دیگران و جعل خبر سعی میكنند دیده شوند. حتی اگر شده مثلا به دختری كه در خانه پدرش بیخبر از همه جا نشسته هر تهمتی را بزنند تا چند نفر بیشتر آنها را فالو كنند. اینها یك جورهایی گدایان مدرن هستند. وقتی كامنتها را میخوانم درصد بالایی از آنها فقط این است كه لطفا فالو كنید. چرا فالوبك نمیدهید و. . . خب این یك جور گدایی كردن است كه باید برایش فرهنگسازی كرد. بحث ایجاد توجه نیست.
گاهی بعضی دوستان و مردم كامنتهای خالصانهای میگذارند كه نظراتشان بهشدت روی من تاثیر میگذارد اما نظری كه با حب و بغض نوشته میشود را نه من كه هركسی ببیند متوجه میشود. در هرحال همه جای دنیا همین است حالا در ایران به خاطر عدم فرهنگسازی استفاده از این رسانهها بیشتر است. به هر حال میگویند از كوزه همان برون تراود كه در اوست. مردم براساس تربیت و فرهنگ خودشان عمل و فكر میكنند و راجعبه شما قضاوت میكنند؛ من اما سعی كردهام حتی از انتقادهای به جا و درست و بیغرض مردم استفاده كنم.
شایعه ازدواج من
در مورد شایعه ازدواج همانطور كه از تیترش هم پیداست، یك شایعه است. راستش اگر میدانستم بعضیها اینقدر علاقه دارند كه من ازدواج كنم، خب این كار را میكردم. تا همین لحظه كه روبهروی شما نشستهام هرگز به ازدواج فكر نكردهام. درمقابل این شایعات همیشه سكوت كردهام و سعی نكردهام جوابی بدهم. خب گاهی وقتی نشریات كه قشر فرهنگی جامعه هستند، برای فروش بیشتر چنین شایعاتی را پخش میكنند از مردم عادی نمیتوان انتظار دیگری داشت.
در مورد ازدواجم این را بگویم كه من آنقدر فالوئرها و هوادارانم را دوست دارم كه همیشه با حمایتهای آنها روحیه و انرژی مضاعفی میگیرم و اگر روزی قرار باشد هر اتفاقی در زندگی شخصی من مثل ازدواج رخ بدهد، شخصا این را حق آنها میدانم كه آن را در صفحه شخصیام اعلام كنم. دوست دارم علاقهمندانم فقط به حرف خودم استناد كنند. من تنها فعالیتم در دنیای مجازی همین اینستاگرام است و هیچ صفحهای در هیچ جایی ندارم. اینستاگرام را كه تمام كارهایش را خودم انجام میدهم به این علت دوست دارم که از طریق آن ارتباط مستقیمی با مردم و طرفدارانم دارم چون حق آنهاست كه از من باخبر باشند.
من حتی در معدود مصاحبههایی كه در این سالها داشتهام دیدم گاهی حرفهایم دچار تحریف میشود و از فیلتر ذهنی نویسنده عبور میکند که مورد تایید من نیست. خواستم همه حرفها و خبرهایی را كه لازم است خودم به آنها بگویم. از مردم هم میخواهم به حرفهای صفحات دیگر یا از زبان افراد حقیقی در صفحه شخصی واقعیشان توجه نكنند و گول این حرفها را نخورند شاید هركسی بخواهد با چنین خبرهای كذبی فالوئر بیشتری جمع كند.
فرهنگ سازی در صفحات اجتماعی
در اینستاگرام صفحات بسیار خوبی است؛ از آموزشهای ساده زندگی تا زبان، شعر، ادبیات، روانشناسى و. . . اما عمده افراد دنبال صفحات مد و فشن و. . . هستند كه ارزش و فایدهای ندارند. به نظرم در كنار فرهنگسازی، خود مردم هم باید یاد بگیرند درست انتخاب كنند. من خودم هرگز نخواستهام به هر قیمتی فالوئر جمع كنم و پستهای زیاد بگذارم. فقط خواستار یك ارتباط صمیمانه، مستقیم، واقعی و ساده هستم كه اولین خبرهای روند كاریام را بگذارم.
غلبه تكنولوژی بر كتاب
من همیشه از هر چیز جدید استقبال میكنم. حس میكنم اگر آدم در هر روز زندگیاش چیزی یاد نگیرد عمرش را تلف كرده است. سعی من این بود علم خودم را افزایش بدهم و حتی كتاب زیاد میخوانم. یكی از اتفاقاتی كه شنیدهام و از آن خبر دارم كاهش آمار كتابخوانی در كشورمان است؛ به خصوص از زمان باب شدن این صفحات اجتماعی اینترنتی كه آمار گرفتهاند بهطور متوسط هر فرد دستكم دو ساعت از روز را در نت میگذراند كه خیلی زیاد است. اگر آن زمان را صرف چیزهای بهتری مانند كتاب خواندن، فیلم دیدن، ورزش كردن، یادگیری مهارت جدید و. . . كنند باعث رشدشان میشود. اینشتین می گفت : «از روزی میترسم كه مردم آنقدر وقت خود را صرف تكنولوژی كنند كه تكنولوژی بر آنها غلبه كند. »
فوبیای تكنولوژی
هفتهای سه روز و هر بار یك ساعت به اینستاگرام سر میزنم و این زمان هم به خاطر آن است كه خودم صفحهام را اداره میكنم و دلم نمیخواهد تحریف شده باشد. تنها علتش هم ارتباط مستقیم داشتن با مردم است؛ چون این را حق آنها میدانم. من خودم یكجورهایی فوبیای تكنولوژی دارم چون حس میكنم آدم را از زندگی واقعی دور میكند.
دوری از تلفن و تماس
خیلی اهل تلفن بازی نیستم و به ندرت پاسخ تماسهایم را میدهم. یعنی اینطور نیست كه گوشیام روی زنگ باشد و هر تماسی را كه میگیرند جواب بدهم. به نظرم وقت آدم را میگیرد. یادم هست بار اولی كه وایبر را نصب كردم ظرف یك ساعت بیشتر از 3800 پیام تبریك خوشامد داشتم؛ تا جایی كه برنامه قفل كرد و مجبور شدم آن را كاملا پاك كنم.
بیتفاوت نیستم!
شاید مسائلی چون مشكلات اقتصادی دغدغهام نباشد اما قطعا نسبت به آن بیتفاوت هم نیستم. وقتی میبینم همه چیز روز به روز گرانتر میشود ناراحت میشوم. خواهشم از مسوولان این است كه بیشتر به فكر وضعیت اقتصاد كشورمان باشند. آدمی نیستم كه خبری را بخوانم یا بشنوم و بعد برایم تمام شود؛ بسیار احساساتی هستم و نمیتوانم نسبت به مشكلات مردم كشورم بیتفاوت باشم.
ایمان به خداوند
به فقر هم مانند بسیاری مسائل دیگر فكر میکنم. میگویند آدمهایی كه سختی كشیدهاند قدر خوشحالیهایی را كه به دست میآورند بیشتر میدانند. اصولا افسردگی برای آنهایی است كه همه چیز در زندگی دارند چون شما میدانید نهایت آن این است كه دارید. شاید اگر چیزی باشد كه نداشته باشید و دغدغهتان به دست آوردن آن در طول زندگى باشد، كمتر دچار پوچی میشوید. به نظرم در درجه اول این ایمان به خداست كه كمك میكند تا دچار نهیلیستی (پوچگرایى) نشوید.
یك آدم عادی در میدان تجریش
یكی از آرزوهایم این است كه در میدان تجریش، راحت و آسوده خاطر قدم بزنم؛ بدون اینکه سنگینی یک نگاه را حس کنم. آرزوهایی دارم كه برای بسیاری از آدمها اتفاقات روزمره زندگیشان است و شاید اصلا به آنها فكر هم نمیكنند.
اهمیت استقلال مالی
خصلت و خلق و خوی من این بوده كه همیشه آدم مستقلی باشم. به نظرم خیلی چیزها به خود فرد برمیگردد؛ حتی گاهی فرزندان یك خانواده، متفاوت از هم فكر و عمل میكنند. همیشه از بچگی دوست داشتم روی پای خودم باشم كه الزاما فقط به مساله پول درآوردن برنمیگردد. اما معتقدم كه استقلال مالی برای یك زن بسیار مهم است. شاید بعضی خانمها تنها به خاطر وابستگی مالیای كه به همسرشان دارند مجبور هستند خیلی از شرایط را به اجبار در زندگی تحمل كنند چون راهی به جز آن ندارند. این استقلال مالی خیلی كمككننده است.
بدون كار و بیزینس دوم
خیلی از دوستان سراغ بیزنس یا كار اقتصادی دوم رفتهاند اما من هیچ كاری را دنبال نكردهام. راستش بعضیها فكر میكنند كه بازیگری كار بیدردسری است اما با نگاه حرفهای سختترین شغل است. یك فیلم از زمانی كه فیلمنامه را میخوانید تا هنگام پردازش كار، زندگی با نقش، پروسه ساخت و حتی بعد از آن شما را درگیر میكند و دیگر فرصتی برای كار دیگر ندارید. حتی در بین كارها باید برای افزایش توان، تجربه و معلومات خود وقت بگذارید، بخوانید و ببینید و. . . اینها وقت من را پر میكنند. حتی گاهی فیلمی مانند «اسب سفید پادشاه» چنان از نظر روحی روی من تاثیر میگذارد كه تا ماهها بیمار میشوم و باید برای برگشت به حالت اولیه خودم را درمان كنم.
باغچه كوچك آرزوها
معتقدم همه ما با هر میزان درآمد باید سلامت زندگی كنیم و بخشی از این مساله به تغذیه سالم برمیگردد. من همیشه یكی از آرزوهایم این بوده كه در حیاط خانهام باغچه كوچكی داشته باشم و مایحتاج خوراكی اولیهام را خودم کاشت و برداشت بکنم و حتی مرغ و خروس داشته باشم تا همه چیز ارگانیك باشد. تغذیه سالم بسیار مهم است؛ البته تغذیه سالم هم به این معنی نیست كه مثلا گرانترین آبمیوه موجود را كه كلی مواد افزودنی دارد، بخریم بلكه بهتر است به بچههایمان یاد بدهیم كه همان آبمیوه را به صورت طبیعى و از میوههای تازه تهیه كنند تا ویتامین موجود در آن از بین نرود؛ البته اشکال کار اینجاست که به خاطر زندگی صنعتی و ماشینی آدمها دیگر وقت این كارها را ندارند ولی نباید فراموش كرد كه ما كار میكنیم براى زندگى بهتر نه آنكه زندگیمان را فداى كار و مشغلهمان كنیم!
تفاوت خوشپوشی و بدحجابی
چند سالی هست كه خانم بهاره اربابی مانتوهای مرا طراحی میكنند كه در عین پوشیدگی از پارچههاى بسیار زیبایى استفاده میكنند و كار دست روى آنها به مانتو جلوه زیبایى میبخشد. شما میتوانید پوشیده لباس بپوشید اما زیبا و آراسته باشید. من خودم چون طراحی صحنه و لباس خواندهام در فیلمها نظرات شخصیام را دادهام و حواسم بوده كه به خود و به مخاطب احترام بگذارم چون لباس بازیگر بخشی از كار اوست و شما بدون آنكه فردی حرفی بزند تنها از روی پوششی كه دارد یك پیشداوری در موردش انجام میدهید. نحوه طراحی لباس نشانه تفكر، خاستگاه خانواده و موقعیت كاراكتر است.
تناسب با ورزشهای مختلف
این خیلی مهم است كه آدم هوای تناسب اندام خود را داشته باشد؛ به خصوص بازیگرها چرا كه بخش مهمی از كار بازیگرها به فیزیك بدنی آنها برمیگردد. پس به نظرم باید همه ورزش كنند. من شخصا تحت هر شرایطى سعى میكنم ورزش را از برنامه زندگىام حذف نكنم. بدنسازی و TRX و اسكی در فصل آن، از مهمترین ورزشهایی است كه معمولا در برنامه ورزشی من قرار دارند. یوگا هم به خاطر شرایط سلامت جسم و روح مهم است.
سحرخیزیهای ستاره
چند وقتی كه بعد از بازی در فیلم «اسب سفید پادشاه» روحیهام خراب بود تا ظهر میخوابیدم اما معمولا در زندگیام بین ساعت 8 تا 9 صبح بیدار میشوم؛ حتی زمان فیلمبرداری فیلمهایم شبها زود میخوابم تا صبح زود با انرژی بیشتر بیدار شده و سر كار بروم.
یك روز از زندگی الناز
زندگی روتین من به این شكل آغاز میشود كه ساعت 9 از خواب بیدار میشوم، با یك صبحانه طبیعی و سلامت روز را آغاز میكنم، ورزش میكنم و دوش میگیرم؛ بعد از آن سعی میكنم مطالعه داشته باشم حتی به اندازه خواندن یك مقاله كوتاه؛ عصرها فیلم میبینم و قطعا در این بین زمانی را با خانوادهام میگذرانم و كارهایی را كه در آن روز لازم باشد انجام میدهم. اما این نكته برایم خیلی مهم است كه هر روز چیز جدیدی در زندگی داشته باشم چون دوست ندارم امروزم مانند دیروز باشد. من زندگی را خیلی دوست دارم چرا كه به نظرم زندگی در هر شرایطى زیباست.
مرگ دلیل ارزش زندگی
فكر كردن به مرگ باعث میشود آدم از زندگی لذت بیشتری ببرد و برای آن ارزش بیشتری قائل شود. فكر كردن به مرگ كمك میكند مسائل ساده و پیشپا افتاده كه به آنها حتی فكر هم نمیكنیم، با ارزش جلوه كنند. نگاه كردن به مادر یا همراه شدن با پدر و یا حضور در كنار خانواده و دوستان در حالی كه فكر میكنید ممكن است فردایی برای شما وجود نداشته باشد، بسیار ارزشمندتر خواهد شد.
افتخار ایران و ایرانی
خانوادهام پُز من را نمیدهند اما به من افتخار میكنند و خدا را شكر تا به اینجا باعث سرافكندگی آنها نشدهام و انشاالله هرگز به عنوان یك دختر ایرانی باعث سرافكندگی هیچ ایرانی نشوم. همیشه خواستهام در درجه اول به عنوان یك ایرانی برای خودم و كشورم سربلندی بیاورم.
دوستی اعضای خانواده
پدر و مادرم از آنجاكه فاصله سنى چندانى با ما ندارند درك بهترى نسبت به نسل ما دارند و این موضوع باعث شده احساس نزدیكى بیشترى بین ما وجود داشته باشد. همینطور رابطهام با برادر و خواهرم بسیار نزدیك و صمیمی است و بهتر است بگویم كه ما همگى بیشتر دوست هستیم.
اندر مزایای شهرت
مسلما شهرت و ستاره شدن در زندگی من تاثیرگذار بوده اما باعث تغییر در من نشده است. قطعا آدمهایی كه حتى اندكى اصالت دارند، هیچوقت چیزی مانند شهرت باعث نمیشود خودشان را گم كنند. رابطه من با اعضای خانواده و خواهر و برادرم بسیار خوب است؛ یعنی سعی كردهام بیشتر از قبل آنها را درك كنم چرا كه گاهی در كنار من بودن برایشان سخت و آزاردهنده است؛ مثلا چند وقت پیش برای به روز كردن شناسنامه و كارت ملیام به اداره مراجعه كرده بودم و آنها لطف داشتند و به سرعت كار مرا انجام دادند ولی بعد از آن مدت زیادی منتظر ماندم براى صحبت كردن با مردم؛ تا جاییكه خانمی به من گفت: «ما كه معروف نیستیم كارمان زودتر انجام شد، ما ته صف بودیم ولی الان داریم میرویم و شما كه كارتان سریع انجام شد هنوز اینجا هستید.» اینها بخشی از مسائل شهرت است و البته دلگرمیهاى من!
تفاوت برای قضاوت مخاطب
اكران همزمان دو كار از من نمیتواند دلیلی بر پركاری من باشد؛ كمااینكه در سال گذشته من فقط در همان فیلم «اسب سفیدپادشاه» بازی كردم یا در سالی كه «آتیشبازی» ساخته شد، فقط همان كار بود. اما وقتی فیلمها همزمان اكران میشوند همه میگویند او چقدر پركار است و. . . ولی اینطور نیست. اگر به سال ساخت فیلمها نگاه كنید این مساله كاملا مشخص است. از سویی چون این دو فیلم در دو ژانر كاملاً متفاوت است جای این قضاوت را برای مخاطب باز میگذارد كه الناز شاكردوست برای آن نوع نقشها چه تواناییهایی دارد و در طول این سه سال چقدر در زمینه بازیگرى توانسته رشد كند؛ آیا میتواند در نقش دشواری مانند آنچه در «اسب سفید پادشاه» بوده مسلط ظاهر شود یا حتی در كمدی متفاوتی مانند «آتیشبازی» كه قالبهای مختلفی را ارائه میدهد، چقدر موفق است. به همین علت به نظرم این اكران همزمان بد نیست. این تفاوت ژانرها برای خودم هم جالب است و این شكل آزمون و خطاها را دوست دارم.
داستان زن محور به جای حاشیه
در فیلمنامههای ما كمتر پیش میآید قصه زنمحور باشد اما اگر اینطور باشد ناخودآگاه به من پیشنهاد میشود و من همیشه فیلمنامههایی را پذیرفتهام كه به زن به معنای واقعیاش بها داده شده است. نمیدانم چطور است كه در بیشتر فیلمنامه ها زنها در حاشیه هستند یا به شكل زن دوم یا اینكه شخصیتی است كه باید قهرمان ماجرا را كه یك مرد است به آن نقطه عطف برساند؛ به عبارتی همیشه قهرمان فیلمهای ما مردها هستند؛ كمااینكه تفكر غالب ایرانی هم همین است. برای همین یادم نمیآید كاری را پذیرفته باشم كه نگاهی سطحی به زن و شخصیت او شده باشد. اصلا از نظر شخصی هم با كاراكترم جور نیست كه نقش زن حاشیهای و توسریخور را بازی كنم و این انتخابها به عنوان كارهای زنمحور كاملا تعمدی بوده است.
انتخاب میان بد و بدتر
متاسفانه با داشتن ادبیات غنی و پیشینه محكم و پر افتخار ادبی در حالحاضر یكسری فیلمنامهنویس ترجیح میدهند كه به جای خلق اثر یا نگاه به ادبیات خودمان، یك تعداد از داستانهای ساخته شده خارجی را كپی كنند. این خودش یك درد است. حرف شما را میپذیرم كه بعضی از فیلمهایی كه بازی كردم كپی كارهای خارجی یا قدیمی خودمان بود اما این را در نظر بگیرید یك بازیگر در این ماجرا مگر چقدر دخیل است؟ گاهی شرایط به گونهای است كه شما فقط انتخابی میان بد و بدتر را دارید. كمتر فیلمنامهای است كه بكر بوده و حرفی برای گفتن داشته باشد. گاهی حتی اگر چنین كاری هم باشد كه نظر من یا سازنده را هم جلب كند اما تهیهكنندهای نیست كه ریسك كند و روی آن فیلم سرمایه بگذارد. به هر حال تهیهكنندهها هم دغدغههای خودشان را دارند. همه اینها باعث میشود انتخابهای منِ بازیگر محدودتر میشود. همه اینها برمیگردد به اینكه مسوولین كه در صدر كار هستند بهای لازم را بدهند. به هر حال ما نویسندههای خوبی داریم اما آنها هم باید گذران زندگی داشته باشند.
دوری از تكرار اشتباه
با تمام مشكلات و كمبودها سعی كردهام در هر فیلمی به اندازه خودم متفاوت باشم و كمتر درگیر كلیشه شوم. بارها پیشنهاد نقشهایی به من شده كه تكرار نقشهای موفق قبلیام بوده و من نپذیرفتهام چون این، درجا زدن است. همیشه سعی من این بوده تا آنجا كه میشود نقش و كار متفاوتی را انجام دهم. به نظرم مهم این نیست كه آدم اشتباه كند؛ مهم این است كه اشتباهی را تكرار نكند و برای بهتر شدن باید هر اشتباهى تبدیل به یك تجربه شود.
زندگی بخشیدن به نقش
نمیشود منكر این شد كه من برخی از شخصیت خودم را وارد نقشها كردهام. البته یاد گرفتهام این مساله را كنترل كنم. به هر حال بازیگر باید از جایی نقش را زندگی كند و برای این كار باید اول به شناخت درستى از نقش برسد و نقش را باورپذیر کند. حالا به قول شما گاهی پیش آمده كه بخشی از من واقعی در آن نقش وجود دارد و به نوعی خواستهام به نقشی كه بازی میكنم زندگی ببخشم. بیروح بودن نقش را دوست ندارم و دلم میخواهد پویا باشد. كاری به ساختار فیلم هم ندارم اما دوست دارم اگر بیننده نقش و بازی من را دنبال میكند از دیدن آن راضی باشد. حتی اگر بتواند از فیلم ایراد فنی و داستانی بگیرد اما بازی من راضیاش كند.