فرهاد مهادیان
بیوگرافی فرهاد مهادیان
در 28 اردیبهشت سال 1353 در تهران به دنیا آمد. _ پدرش مهاجر است و یكرگ روسی و یك رگ آذری دارد. _ فارغ التحصیل رشته مهندسی معدن ، ازدانشگاه آزاد اسلامی . _ توسط یكی از دوستانش وارد وادی هنر شد _ ترجیح می دهد به جای مطالعه آن هم اخبار تخصصی سینما، بیشتر فیلم ببیند. _ نام همسرش عسل است كه در 14 دی ماه سال 1382 با او ازدواج كرده است ، دقیقایكسال پیش ... _ منزلش در حوالی میدان محسنی تهران است . _ بجز بازیگری ، شغل دیگری ندارد. _ عاشق رنگ قرمز است و تمام وسایل خانه راقرمز خریده است . _ دوست دارد بعد از ظهرها به اتفاق همسرش ، نسكافه میل كند _ می خواهد وارد وادی خوانندگی شود ووسواس زیادی در این مورد دارد. ترانه ای سفارش داده كه در آن نام فرهاد و عسل باشد ومی خواهد آلبومش را به همسرش تقدیم كند. _ در امر بازیگری از نمره بیست ، به خود نمره 15 می دهد و بازیگری در زمینه طنز را دوست ندارد. _ همسرش تمایلی برای شركت در مصاحبه ازخود نشان نمی دهد. بازیگر بی حاشیه است كه سعی می كند دربازیگری به نقطه ماندگاری برسد. او این روزها باپخش سریال عشق گمشده به كارگردانی سعیدسهیلی زاده بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است و همین امر بهانه ای شد برای انجام گفتگو بااو. یك سال است كه ازدواج كرده اند. او وهمسرش ، آدم هایی بسیار مهربان ، خوشرو وخوش مشرب هستند. همسرش تمایلی به شركت در مباحث مطبوعاتی نداشت و ما هم به نظرش احترام گزاردیم و سعی كردیم حرف های او را اززبان مهادیان بشنویم . به هرحال ، یك شب جمعه در كنار فرهاد مهادیان و همسرش ، شب پرخاطره ای بود كه ماحصل گفتگوی ما از نظرتان می گذرد. _ ابتدا كمی از خودتان برایمان بگویید و این كه چه طور وارد این حیطه هنری شده اید؟ مهادیان : بازیگری را از دوران كودكی دوست داشتم . شاید این حرفم كلیشه ای باشد ولی این «كلیشه » حقیقت دارد; به دلیل اینكه هنر ذاتش این طور است كه باید از بچگی در آدم وجودداشته باشد. یك چیز ذاتی است ، اگر نباشد به نظرم یك هوس است ... من دوست داشتم و خداهم خواست و توسط یكی از دوستان به دفترسینمایی معرفی شدم ... در واقع خودم اقدام وپی گیری كردم . دوستی داشتم كه عكس می گرفت و من هم مدل عكاسی اش بودم . كم كم او كه ازعلاقه من به بازیگری با خبر شد، آن دفتر سینمایی را به من معرفی كرد. من هم رفتم آنجا و تست دادم و در اولین تستی هم كه دادم ، برای نقش اول یك سریال انتخاب شدم و البته شاید قسمت باشد كه هنوز آن سریال پخش نشده است _ كدام سریال ؟ مهادیان : «بافته های رنج ». گرچه اگر خداكمكم نمی كرد، نمی توانستم پا به دنیای بازیگری بگذارم و در این نقطه قرار بگیرم . قسمت بود كه اولین تجربه من تا به امروز پخش نشود. پس از آن به دفاتر مختلف معرفی شدم تا این كه كارم را به طور رسمی تر با فیلم «آژانس شیشه ای » آغازكردم . اولین سینمایی من بود كه اتفاقا تجربه بسیارخوب و موفقی بود. در كنار هنرمندان معتبر ونامی سینما، در واقع این فیلم حكم یك كلاس فشرده بازیگری را برای من داشت . بعد به ترتیب ،فیلم سینمایی «مردی از جنس بلور» را كار كردم كه نقش دوم داشتم . بعد از آن ، فیلم «راز شب بارانی » كار سیامك اطلسی را بازی كردم و سپس به دعوت «قاسم جعفری » برای بازی در یكی ازاپیزودهای سریال «همسفر» جلوی دوربین رفتم .بعد، سریال «دختران »، «راز شیوا» «كلانتر» فیلم ویدیویی «مسیل عشق »، «یكی مثل من » سریال پخش نشده «نقش بر آب » از عبدا... باكیده «عشق گمشده » و یك فیلم ویدیویی به نام «مریم » كه فكرمی كنم امسال پخش شود. _ در حال حاضر مشغول چه كاری هستید؟ مهادیان : عبور از زندگی از سری داستان های سریال «آینه عبرت » است و كار محمود دینی . این سریال هشت قسمتی است و به نظرم داستان خیلی جذابی دارد كه خودم خیلی جذبش شدم ،البته امیدوارم در اجرا هم خوب و موفق از آب در بیاید. _ فكر می كنید آن سریال یا فیلمی كه باعث شد اسم و چهره شما مطرح شود و مردم شمار رابشناسند، كدام بود؟ مهادیان : در دفاتر سینمایی با فیلم «مردی ازجنس بلور» مطرح شدم ; یعنی اولین كاری كه نقش دوم داشتم (اگر اغراق نباشد نقش بسیارپیچیده ای هم بود) مورد توجه قرار گرفتم . اما درنظر مردم ، فكر می كنم با سریال های «راز شیوا» و«كلانتر» مطرح شدم و مرا شناختند. _ با چه هدفی وارد دنیای بازیگری شدید؟ مهادیان : من بیشتر به خاطر ارضای احساسات درونی ام كه از دوران بچگی در من غلیان می كرد، به دنبال این هنر آمدم . خیلی آدم رویایی بودم و همیشه خودم را جای قهرمان های داستان ها می گذاشتم . خیلی فیلم دیدن رادوست داشتم ; چون بعد از فیلم دیدن ، تاثیراتش در من شدیدتر بود. حالا اگر فیلم افسانه ای بود،می رفتم در دل آن افسانه و خودم را می دیدم .خلاصه كم كم به فكر سینما افتادم و علاقه مندشدم ; یعنی احساس كردم در زندگی واقعی ممكن است نتوانیم در قالب رویاهای مان به آن چیزهایی كه می خواهیم برسیم ولی سینما این امكان را می دهد. خب ، فكر می كنم خدا هم به ندای قلبی من توجه و راه را برای من همواره كرد. _ وقتی وارد دنیای بازیگری شدید، خواستیدچه بشوید؟ یك ستاره ؟ مهادیان : ببیند ستاره شدن برای من اینقدرمهم نیست . ستاره شدن نه چیزی است كه شمابگویید فقط به دلیل استعداد به دست می آید نه غیر از این می تواند باشد; یعنی به عوامل مختلفی بستگی دارد، چه در سینمای ایران و چه درسینمای كشورهای دیگر. بحث ستاره شدن جدا،ولی این كه چقدر برای خودم در زندگی شخصی ام ستاره باشم ، خیلی مهم تر است كه موفقیت خودم را در چه ببینم . من سعی كردم به خواسته ام برسم ; پس وقتی رسیدم ، موفقیتی راكسب كردم موفقیت بعدی من مسلما وقتی است كه من از نظر هنری ، جایگاه و خواستهایم را ارتقابدهم ، اما نمی دانم آیا در نظر مردم با وجودشرایط مختلف حاكم بر سینما می توانم ستاره شوم یا نه ; چون همان طوری كه گفتم این قضیه پیچیده است و به خیلی چیزها بستگی دارد. _ از نمره 20 امروز به خودتان چندمی دهید؟ البته در كلاس بازیگری مهادیان : نمره دادن وقتی پیش می آید كه همه سر یك كلاس نشسته باشند... _ نه ببینید، با توجه به توانایی ها وشناخت هایی كه از خودتان داشتید، حساب كنیدچقدر از امكانات و شرایط استفاده كردید؟ مهادیان : ما الان در سینمایی هستیم كه من نتوانستم خیلی از نقش ها را بازی كنم و حتی باخیلی از كارگردان هایی كه دوست دارم با آنها كاربكنم ، كار نكردم . در واقع شرایط و امكانات من بادیگران فرق می كند. هیچ بازیگری در موقعیت برابر و مساوی با دیگری قرار ندارد اما اگربخواهیم با همه این احوال حساب كنیم ، فكرمی كنم از 20 نمره ، 15 بگیرم ; تاكید می كنم باشرایطی كه داشته و دارم ، البته نمره اصلی رامردم می دهند. _ در دوره فعالیت تان ، پیش آمده كه جای پشیمانی برای خودتان گذاشته باشید و ای كاش هایی برایتان مانده باشد; این كه كاش فلان پیشنهاد را می پذیرفتم ؟ مهادیان : نه ، نه اصلا پشیمانی ندارم وخوشبختانه به لحاظ بازیگری چون از وقتی كارم را شروع كردم ، رو به ارتقا رفته ام و هنوز پیش نیامده كه در بازی هایم بازگشت و عقب نشینی كیفیتی در كارم داشته باشم ، پشیمانی هم ندارد.در هر كاری تجربیات تازه ای از لحاظ بازی خودم ارائه دادم . حالا چقدر عوامل دیگرمی توانست موثر باشد، كه آن كارها خوب تر باشدجای خودش را دارد. ولی من ، بازی خودم راارتقا دادم . حالا ضعف های دیگرم را در حد توان در كارهای دیگر تقویت می كنم . _ بهترین بازی تان فكر می كنید مربوط به كدام كار بوده ; یعنی از هر لحاظ شما را راضی كرده است ؟ مهادیان : ببینید، كارها راضی كننده بوده تاحدودی ، ولی آن چیزی كه مطلوب و دلخواه من بوده ، هنوز بدست نیامده است . هر جایی یك ضعفی وجود داشته است ، ولی یادم است درسریال «كلانتر» بعضی از سكانس ها واقعا برایم رضایت بخش و دلنشین بود، اما نمی توانم بگویم در همه فلان فیلم ها یا سریال ها سكانس های خیلی خوبی هم در سریال «نقش بر آب » داشتم كه امیدوارم پخش شود. من با یك جوجه اردك كه همدم تنهایی هایم است ، بازی كرده ام . آن سكانس ها را هم خیلی دوست دارم . _ چون بهانه ما برای این گفتگو سریال «عشق گمشده » بود، درباره این كه چطور انتخاب شدید،صحبت كنید و پیش از آن هم اشاره ای داشته باشید كه چگونه كارهای تان را انتخاب می كنید؟در ضمن فكر می كردید «عشق گمشده » تا این حدجواب بدهد و در واقع گل كند؟ مهادیان : بله ، فكر می كردم كه سریال موفقی ازآب در بیاید; چون آدم های پرقدر و باسلیقه ای آن را كار می كردند. داستان هم داستان خوبی است . حالا چقدر مسائل تولیدی توانست كمك كند جدا، در عشق گمشده همه چیز سر جای خودش بود كه از مهم ترین عوامل موفقیت یك سریال است . من توسط آقای «بزدوده » دستیار سعید سهیلی زاده دعوت شدم كه خوشبختانه كارهای قبلی مرادیده بودند و آشنایی كاملی با من داشتند. من هم فیلمنامه را خواندم و خوشم آمد. خیلی بیشترروی نقش كار كردیم و از همان ابتدا خوش سلیقگی آنها مرا جذب كرد و حالا هم خیلی خوشحالم كه این سریال را در كنار عوامل خوب وخوش فكرش كار كردم و فكر می كنم با پخش قسمت های بعدی ، مردم هم بیشتر با سریال انس می گیرند. _ فیلمبرداری اش چقدر طول كشید؟ مهادیان : سه ماه و نیم فیلمبرداری داشتیم . _ در گروه بیشتر از چه كسی تاثیر می گرفتید؟ باچه كسی راحت تر بودید و به تجربه های تازه تررسیدید؟ مهادیان : عشق گمشده عوامل خوب ومنسجمی داشت . خوشبختانه كارگردان همه حرف ها را می شنیدند و پیشنهادهای خوب رامی پذیرفتند و در واقع مدیریت فوق العاده ای داشتند و به لحاظ كاری هم با هم خوب بودیم و ازهم تاثیر می گرفتیم ولی به لحاظ شخصیتی من ازاستاد مشایخی خیلی درس ها گرفتم و لذت می بردم . در واقع شكسته نفسی های ایشان خیلی بارز است و تاثیرات مثبتی روی من گذاشتند. _ اگر قرار باشد فیلمی بسازید، موضوع آن فیلم در چه ژانری «گونه سینمایی » اتفاق می افتد؟ مهادیان : البته من در این هنر فقط به بازیگری فكر می كنم اما اگر چنین اتفاقی قرار باشد بیفتد،ترجیح می دهم در ژانر تاریخی فیلمی بسازم یاحتی بازی كنم البته معتقدم سینمای ما در ژانرتاریخی موفق و منسجم نبوده و كم توان نشان داده است . _ دوست ندارید در ژانر طنز هم تجربیاتی داشته باشید؟ مهادیان : چرا، ولی كمدی محض را دوست ندارم ; چون از لحاظ شخصیتی فكر نمی كنم زیاداستعدادش را داشته باشم و در زندگی ام هم زیادكمدی نبودم اما طنز را دوست دارم ، آن هم درقالب یك كار سینمایی كه امیدوارم این امكان برایم فراهم شود. _ خب ، بهتر است كمی به زندگی خانوادگی شما بپردازیم ، چه زمانی با همسرتان ازدواج كردید؟ مهادیان : عسل ، دوست خواهرم بودند و ما ازاین طریق با هم آشنا شدیم كه چهار دهم دی ماه سال گذشته با هم ازدواج كردیم . آشنایی ما ازمدتها قبل بود. همدیگر را خوب شناختیم و به درك متقابل رسیدیم و بعد با هم ازدواج كردیم .من خیلی روی ازدواج حساس بودم . شاید درخودم حساسیت هایی می دیدم و احساس می كردم كسی را كه می خواهم تا آخر عمر با اوزندگی كنم ، باید طوری بتواند مرا تحمل كند.خب ، وقتی دیدم همسرم شكیبایی زیادی دارد،برای ازدواج با ایشان مصمم تر شدم و البته عشق مهم ترین عامل من و عسل برای ازدواجمان بود. _ شما شغل دیگری هم بجز بازیگری دارید؟ مهادیان : نه ، من از همان دوران دانشجویی كه وارد این كار شدم ، تمام وقتم را روی بازیگری متمركز كردم . _ آیا درآمد این حرفه برای شما تامین كننده هزینه های سرسام آور زندگی هست ؟ مهادیان : بستگی دارد; چون معلوم نیست ما درطول سال چند كار انجام بدهیم . شاید خیلی از كارها را واقعا دوست نداشته باشیم بازی كنیم ولی به خاطر امرار معاش باید تن بدهیم . من بیشتر معتقدم خود آدم تا آنجایی كه امكان دارد، باید تاثیر گذار باشد. خوشبختانه برای من متوسط بوده ، سعی هم می كنیم مخارجمان را طوری تعیین كنیم كه فشار زیادی ازلحاظ مالی متحمل نشویم . _ زندگی به نظر شما چه رنگی است ؟ مهادیان : من خودم چون رگ عشق را قرمزمی دانم ، زندگی را هم قرمز دوست دارم ، البته الان روزگار ما زیاد قرمز نیست ; به نظرم خاكستری است ، چون اینقدر آلودگی وارد دنیای فعلی شده كه نمی تواند قرمز باشد. آدم ها كمتر به هم عشق می ورزند _ زندگی خودتان چطور، قرمز است ؟ مهادیان : بله ، عسل هم به خاطر علاقه من به این رنگ سعی می كند وسایل قرمز رنگ بخرد كه حضور رنگ عشق را بیشتر حس كنیم . _ دوست داشتید كجا بودید؟ مهادیان : جایی كه مردمش همدیگر را دوست داشته باشند، حسادت نكنند، چیزی به عنوان بخل و كینه توزی در آنجا وجود نداشته باشد و به همدیگر آزار نرسانند و یك جایی كه مردمش زندگی مسالمت آمیزی در كنار هم داشته باشند. _ بزرگ ترین انتقادی كه از شما شده ، چه بوده ؟ مهادیان : من كلا انتقاد را بیشتر دوست دارم ;انتقادی كه پشتش منطق باشد در راستای سازندگی معمولا به من می گویند «خیلی حساس هستی » _ شنیده ایم قرار است یك آلبوم موسیقی منتشر كنید، درباره آن هم توضیحاتی می دهید؟ مهادیان : بله ، دغدغه خوانندگی تقریبا از سه سال پیش در من بوجود آمد. بعد، تست دادم اماصبر كردم تا در بازیگری به تثبیت بیشتری برسم وبعد این كار را تجربه كنم . تست دادم وخوشبختانه بد نبود. تا این كه امسال این دغدغه هابیشتر شد و با آقای پوریا حیدری و آهنگسازم وارد صحبت شدم كه كار را آغاز كنیم . ضبطآهنگ ها را در استودیو ملودی انجام می دهیم ودر مرحله انتخاب شعر هستیم . امیدوارم بزودی كاست را روانه بازار كنم ولی خیلی سعی می كنم كه وسواس بیشتری درباره آلبومم به خرج بدهم كه لطمه ای به موقعیت كاری ام (بازیگری ) واردنشود. به احتمال قوی 8 آهنگ در این آلبوم خواهم داشت كه یكی از آنها آهنگی است كه برایش سفارش ترانه ای را داده ام كه از اسم من وهمسرم (عسل خانم ) در آن استفاده شود. درواقع ،مربوط به خودمان باشد; ترانه ای برای همسرم . امیدوارم بتوانم به موفقیتی هر چندكوچك در این زمینه برسم و شنیدن صدایم برای مردم خیلی ناهنجار نباشد.
فرهاد مهاديان از جمله بازيگران عرصه تلويزيون و سينماست كه فعاليت حرفهاياش را با سينما آغاز كرده است. در كارنامه بازيگري او سريالهاي مختلفي از جمله همسفر، دختران، راز شيوا، پيلههاي پرواز، كلانتر و... به ثبت رسيده است. اين اواخر نيز در سريال «كلانتر 3» ايفاگر نقش سروان نيما شايان بوده و به گفته خودش اولين باري است كه نقش پليسي بازي كرده است. مهاديان كه پيش از اين در سريال «يكي مثل من» با محسن شاهمحمدي همكاري داشته، قرار بود «در كلانتر 2» نيز ايفاگر يكي از اپيزودها با عنوان «سهراب» باشد اما به دليل حضورش در فيلم سينمايي «دختر ميليونر» نتوانست در اين اپيزود حاضر شود. مهاديان از دوران بچگي به خوانندگي و بازيگري علاقهمند بوده و در كنار بازيگري در عرصه موسيقي نيز فعاليت دارد كه بتازگي دومين آلبوم خود را ساخته و راهي بازار كرده است. مهاديان اين روزها در تلهفيلم «آخرين فرصت» به كارگرداني همايون باقيزاده حضور پيدا كرده است. با وي به بهانه پايان اين سريال و نقش سروان شايان در روزنامه جامجم گفتگويي انجام داديم:
از بازي در سري اول «كلانتر» تا «كلانتر 3» چه اتفاقي افتاد؟
قبل از حضور در «كلانتر» با آقاي شاهمحمدي ديداري داشتم و چون كارهاي قبلي مرا ديده بود يكي از اپيزودهاي سريال «كلانتر» با عنوان «ستاره و من» را پيشنهاد كرد. نقش من در اين اپيزود پليس نبود و به عنوان پسري از بافت پايين اجتماع و فردي ريسكپذير براي زندگي بهتر ايفاي نقش كردم. در ابتدا برايم جالب بود كه نقشي را ايفا كردهام كه كمتر مخاطبان مرا در اين كاراكتر ديده بودند. به طور كلي آقاي شاهمحمدي معتقد است هر چيزي كه در برخورد اول از شخص ميبينيم نبايد پايه و اساس تفكر ما نسبت به شخصيت آن فرد باشد. از اين رو ايشان در «كلانتر» به من اعتماد كرد و نقشي متفاوت نسبت به ديگر كاراكترهايم پيشنهاد داد. اين شايد از نظر برخي ريسك به حساب بيايد اما آقاي شاهمحمدي با ديدن و صحبت كردن به لايههاي ظريف و پنهاني بازيگر دست مييابد.
پس از گذشت پروسهاي طولاني براي سريال «كلانتر 2» نيز مجددا براي همكاري دعوت شدم اما بهدليل فيلمبرداري همزمان اپيزود سهراب با فيلم سينمايي «دختر ميليونر» نتوانستم با وي همكاري كنم.
يعني سينما را ترجيح داديد؟
خير. اتفاقا تمايل داشتم هر دو كار را همزمان با هم انجام دهم اما به دليل اين كه با تهيهكننده آن فيلم قرارداد داشتم، نتوانستم در «كلانتر 2» حضور يابم، در حالي كه در اپيزود سهراب ميتوانستم جاي كار زيادتري داشته باشم.
پس از سينما چطور به «كلانتر3» آمديد؟
آقاي شاهمحمدي اعتقاد داشت با ورود كاراكتر جوان در سريال «كلانتر 3» ميتوان بر ميزان تحرك و پويايي و خلق موقعيتهاي جذاب براي بيننده افزود.
با وجود اين، صحنههاي اكشن و پرتحركي كه از آثار اينچنيني انتظار ميرود در اين كار ديده نشده.
آقاي شاهمحمدي كارگردان اكشنسازي نيست و بيشتر سريالهايش داستانگو و قصهگويي است و در اصل تكيه بر داستان دارد.
يكي از دلايلي كه وي كمتر به سمت كار اكشن ميرود، نبود امكانات لازم براي ساخت سريالها و فيلمهاي اكشن است.
در اين تحرك و پويايي چقدر بازي شما ميتواند سهيم باشد؟ چون به نظر ميرسد وجه داستاني بودن باز هم بر بازي پرتحرك بازيگران چيره شده است.
بيشتر سبك آقاي شاهمحمدي بهگونهاي است كه زندگي معمولي كاراكترها را به تصوير ميكشد. در اين مجموعه نيز گاهي به پيشنهاد من تحرك و جنبش نقش را اضافه ميكرديم، ولي براي ساخت يك اكشن پرتحرك نياز به پشتيباني بيشتري داشتيم.
شخصا اعتقاد داشتم در يك داستان پليسي بايد هيجاني كه خود پليسها در كارشان دارند را به تصوير بكشيم. قبل از برداشتهاي مربوط به دستگيري، درباره جرم نيز فكر ميكردم تا همه ظرافتهاي اين شغل را به نمايش بگذارم، مثلا پليس فقط با صحبت كردن با مجرم به نتيجه نخواهد رسيد، مسلما جاهايي كار به درگيري و تيراندازي ميكشيد و فكر ميكنم ايجاد اين تنوع در فضاي داستان زيباست.
با توجه به اين كه «كلانتر 3» اولين حضورتان در نقش پليس بود، در اين ارتباط چه ديدي داشتيد؟ چه اطلاعاتي را از چه راههايي كسب كرديد؟
با توجه به اين كه مشتاق ديدن فيلمهاي اكشن و پليسي بودم، اما هيچگاه براي حضورم در اين كاراكتر به فكر كپي كردن محض از نقشهاي اكشن و پليسي ديگران نبودم و سعي كردم خودم را در موقعيت يك پليس واقعي قرار دهم، يعني فرهاد مهاديان به دانشگاه افسري رفته است و حالا به عنوان يك پليس ميخواهد به هموطنانش خدمت كند.
خوشبختانه با خواندن فيلمنامه «كلانتر 3» متوجه شدم خصوصيات اخلاقي سروان شايان در خيلي جاها به من نزديك است و سعي كردم اين پليس را كه يك انسان واقعي است با شخصيت خودم تطبيق دهم و از قالب پليس بودن خارج نشوم، البته در كنار اين كاراكتر به مسائل جزيي مانند شوخي كردن، عاشق شدن، تفريح و ... نيز پرداختم تا نشان دهم پليس هم به عنوان يك انسان در زندگي روزمرهاش، رفتارهاي معمولي هم دارد.
سوالي كه ميخواهم بپرسم را شايد بهتر باشد كارگردان يا نويسنده پاسخگو باشد ولي در حالحاضر شما به عنوان نماينده آنها از مجموعه «كلانتر» اينجا حضور داريد. وجه داستاني بودن اين مجموعه، نشان ميدهد كه پليس وظيفه خطيري را به عهده دارد و آن خدمت به جامعه است، اما در كنار اين به جريان زندگي شخصي شخصيتهاي داستان نيز رجوع ميشود مثل خواستگاري سروان شايان كه در اپيزود آخر به تصوير كشيده شد و فكر ميكنم اين وجه داستان و شخصيسازي كاراكترها خيلي ضعيفتر از قسمتهاي قبلي «كلانتر 3» بود؟
«قصه كمال» در اپيزود آخر خيلي مبهم پيش ميرود، به طوري كه مخاطب موازنهاي را در ابتدا و انتهاي قصه حس نميكند، اما در اين بين وظيفه بازيگري اين است كه يك تداوم حسي كلي را در جريان بازياش حفظ كند، مثلا براي رسيدن به نقش نيما شايان پيشزمينهاي را در نظر گرفتم كه ممكن است در داستان بازگو نشده و بيننده آن را درك نكرده باشد، چون ممكن است برخي سكانسهاي پاياني زودتر از بقيه به تصوير كشيده شده باشد و بعكس.
من نقش كاراكترهاي دكتر مهندس، دزد و ... را بازي كردهام اما آنقدر به چشم نيامدم كه در اين سريال با نقش پليس ديده شدم
با توجه به حفظ اين تداوم، حس و راكوردها از سوي بازيگر به دليل حذف بخش اعظمي از صحنهها هنگام تدوين و پخش موجب سردرگمي مخاطب ميشود. در رابطه با سوال شما بايد بگويم كه داستان 6 قسمتي اپيزود كمال به 3 قسمت كاهش يافت و سكانسهايي در اين ميان نيز حذف شد كه علامت سوالهاي زيادي را در ذهن بيننده به وجود آورد.
درخصوص شخصيسازي كاراكترها نيز بايد بگويم كه مثلا در جريان خواستگاري نيما شايان از ستوان الهام، بسياري از صحنههايي كه براي مقدمهسازي اين ماجرا بازي كرده بوديم را حذف كردند و بينندهها حق دارند كه متوجه نشوند در آن زمان چه اتفاقي افتاد، چون برخي پازلها حذف شده بود.
در برخوردي كه با مخاطبان داشتيد «كلانتر 3» در بين اكشنهاي جذاب پليسي چه جايگاهي داشت؟
با توجه به آماري كه كارگردان اين مجموعه در دست دارد «كلانتر3» نسبت به «كلانتر يك و دو» از بينندگان بيشتري برخوردار بود.
شايد من نقش كاراكترهاي دكتر، مهندس، دزد و... را بازي كردم اما آنقدر به چشم نيامدم كه در اين سريال با نقش پليس ديده شدم.
قبل از ايفاي نقش نيز قصدم اين بود كه اگر بعدها همكاران زحمتكش آگاهي مرا خارج از نقشم ببينند از اينكه شغل آنها را در قالب نقش سروان نيما شايان ايفا كردهام، ابراز رضايت كنند كه در حال حاضر اين اتفاق افتاده و خيلي از اين دوستان مرا با نام سروان در كوچه و خيابان صدا ميزنند.
تلاش آقاي شاهمحمدي هم بر اين بود كه با پوشش و لباس پليسي ذهنيت بيننده را به كارهاي قبليام تغيير دهد و اين در اذهان مردم به جاي فرهاد مهاديان سروان شايان شكل گيرد.
قبول داريد شما در كاراكتر نيما شايان مثبتترين نقش را بازي كرديد و هيچ جايي خطايي نداشتيد؟
نقش منفي محض بازي نكردهام، اغلب خاكستري بوده؛ زماني آدم بدي بوده كه محتول شده و آدم خوبي ميشود و بعكس. اينگونه نقشها را دوست داشتم. البته سروان نيما شايان مثبت محض شعاري نبود. اگر دقت كرده باشيد برخورد اوليه با سرگرد و با ستوان الهام همهاش خوب نبود. در مواقعي بدجنسي ميكرد و مغرور بود كه غرور هم چيز خوبي نيست. حتي در جايي الهام در جواب خواستگاري شايان ميگويد: با كسي كه درجهاش بالاتر از من باشد ازدواج نميكنم و تو فعلا درگير درجهات هستي، و اين نشان ميدهد كه كاراكتر شايان خالي از اشتباه نيست. قصد ما اين نبود كه شايان را بهگونهاي به تصوير بكشيم كه آدم كاملا مثبتي است. تلاش كرديم پليس را فقط پليس و مجرم را فقط مجرم نبينيم.
گفتگو با فرهاد مهادیان بازیگر فراموش شده
در این مطلب متن گفتگوی کامل با فرهاد مهادیان که یک بازیگر فراموش شده است را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. با ما همراه شوید
فرهاد مهادیان بازیگر سینما و تلویزیون متولد بیست و هشت اردیبهشت ۱۳۵۳ در تهران است. وی فعالیت هنری خود را با فیلم سینمایی “آژانس شیشهای” آغاز کرد. مهادیان در مجموعههای “همسفر”، “دختران”، “کلانتر” به ایفای نقش پرداخته است. به بهانه کمکاری او با این هنرمند به گفتوگو نشستیم، که در ادامه میخوانید.
از دوران کودکیتون برامون بگید؟
در بیست و هشت اردیبهشت ۱۳۵۳ در تهران به دنیا آمدم. بچه پرانرژی و خیلی بااحساس.
به یادماندنیترین خاطره دوران کودکی؟
پدرم کشتیگیر بود و من هم علاقه به کشتی داشتم و با پسران بزرگتر از خودم کشتی میگرفتم.
رؤیای شما در دوران کودکی؟
من خیلی رؤیاپرداز بودم، فیلم و کارتون دوست داشتم و معمولاً در تنهاییم خود را جای قهرمان داستانها قرار میدادم و برای دوستانم نقش بازی میکردم.
تحصیلات شما در رشته بازیگری است؟
خیر، مهندسی معدن در دانشگاه آزاد تهران جنوب خواندم.
علت کمکاری شما در سالهای اخیر؟
در حال حاضر من ممنوعالکار نیستم، در این سالها گزیدهکار بودم؛ چون پیشنهادهای بسیار ضعیفی در حوزه بازیگری داشتم فیمنامهها بسیار ضعیف بودند، متأسفانه در حال حاضر دنیای بازیگری سرشار از رابطه شده است در فیلم تلویزیونی «آخرین فرصت» به کارگردانی همایون ساقیزاده نقشآفرینی کردهام که متأسفانه هنوز پخش نشده است.
معیار انتخاب نقشهاتون؟
فیلمنامه خوب و گروهی که قرار است با آنها همکاری کنم. مسائل مالی از معیارهای من برای انتخاب نقش است.
دوست دارید با چه کارگردانانی کار کنید که تا به حال کار نکردید؟
مسعود کیمیایی، داود میرباقری و حسن فتحی از کارگردانهایی هستند که بدون خواندن فیلمنامههایشان میتوان بازیگری را در آثارشان پذیرفت چون بسیار کاربلد و حرفهای هستند.
فعالیت در سینما را دوست دارید یا تلویزیون؟
سینما.
فعالیتی غیر از بازیگری دارید؟
خوانندگی و مربی بدنسازی فیتنس.
اگر به گذشته برمیگشتید، دوباره بازیگر میشدید؟
بله ولی با دقت بیشتر.
اهل فوتبال هستید؟ طرفدار کدام هستید؟
طرفدار تیم خاصی نیستم، فقط بازیهای تیم را میبینم.
در شبکههای اجتماعی حضور دارید؟
خیلی کم.
چه چیز شما را ناراحت میکند؟
دروغ، حسادت
در حال حاضر دغدغه شما؟
آینده کاریم و مسیر سینما.
اگر بازیگر نمیشدین چکاره میشدین؟
ورزشکار حرفهای.
دوست دارید چه نقشی بازی کنید که تا به حال بازی نکردید؟
نقشهای اکشن، تاریخی، حماسی.
مردم بیشتر شما را با کدام سریال یا فیلم میشناسند؟
سریال همسفر، دختران و کلانتر.
بزرگترین انتقادی که به شما شده چی بوده؟
چرا کم کارم؟
تفریح شما؟
ورزش کردن، فیلم دیدن، مسافرت.
آرزوی شما؟
سلامتی همه اعضای خانوادهام.
زندگی شما چه رنگی است؟
گاهی سفید، گاهی قرمز، گاهی سیاه.
سخن پایانی؟
از مردم خوبمان که ما را فراموش نکردند سپاسگزارم
.